پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٩١٨
پیشنهاد
١

پا به فرار گذاشتن: گریختن ، از ترس فرار کردن، میدان را خالی کردن .

پیشنهاد
٠

پا به سال گذاشتن: بزرگ شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پا به زا :کنایه از حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است.

پیشنهاد
٠

پا به راه سر به راه: کنایه از آدم اهل و درست و حسابی.

پیشنهاد
٠

پا به دو گذاشتن: به سرعت فرار کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پا به پا شدن: تردید داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پا بر جا کردن : اثبات، مستحکم کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پا بر چین رفتن: آهسته و آرام با نوک پا رفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پا بَد: بد قدم، بد یمن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پا انداز: آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد، جاکش، فرش جلوی در ورودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پا انداختن: واسطه گری کردن، کارچاق کردن ، به ویژه در امور غیر اخلاقی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پا افتادن: اتفاق افتادن، پیش آمدن

پیشنهاد
٠

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن: از حد خود گذشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیگر دار : جگر دار ، دلیر، بی باک. با دل و جرأت . ( ( می گن خیلی جوونمرده . می گن خیلی جیگر داره . راسّیم با این کاری که او کرده باید خیلی جیگر داش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سولاخ : شکاف ، سوراخ . ( ( نه تو بندر پیداشه . نه تو دوّاس . حتما رفته تو یه سولاخی کِر شده . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ) .

پیشنهاد
٠

پر به پر کسی ندادن : به کنایه او را آزردن و به کینه جویی برانگیختن. نظیر : پا روی دم کسی گذاشتن ( ( ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ) . )

پیشنهاد
٠

پر به پر کسی ندادن : به کنایه او را آزردن و به کینه جویی برانگیختن. نظیر : پا روی دم کسی گذاشتن ( ( من شوورمه ، به از شما می شناسمش . اگه از من می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیلا : شاید در اینجا از اتباع باشد . ولی اسم یک شهر هم است . معنی دقیق آن برای من روشن نشد . اسم دخترانه هم هست . ( ( تموم بر و بچه ها و زن و زیلای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کَنگ :ﺑﻴﺦ ﻭ ﺑﻦ ﺧﻮﺷﻪ ﺧﺮﻣﺎ و هیزم . به نظر کونگ بوده یعنی ته و قسمت پایین " معلومه ، با تفنگ بووام در کردم . نشونه هم بلدم بزنم . تفنگ بووام خوبه . تف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کِر ر شدن : پنهان شدن . مخفی شدن . " این را می تونم خاطر جمعتون کنم که محمد اینطرفا نیومده . بچه که نیس که خون بکنه بعد بایاد تو خونش کِر بشه . " ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سه گره: سگرمه ، گره ابرو، خطهای پیشانی، چین ( اسم ) ۱ - پیشانی جبهه . ۲ - خطوط پیشانی, " اما حالا که این خبر را شنیده بود سه گره های صورتش تو هم رف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

" من خودم تنگسیرم چطور میام به خاطر حکومت رو یه تنگسیر دیگه تفنگ بکشم ؟ " ( صادق چوبک ، تنگسیر ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

" . . ننم جومه سیاه برام به تن کنه اگه دسّ از پا خطا کنم . مگه من لقمه حرومم؟. . " ( صادق چوبک , تنگسیر ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

". . فوری تفنگچی های حکومتی را شناخت . یغور و شتابزده و گرد آلود بودند . " ( صادق چوبک ، تنگسیر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

"بزهای دیگر دنبال او براه افتادند و زیر لوکه خالی شد و شهرو و بچه هایش و چند تا مرغ و خروس هاج و واج آن زیر ماندند . " ( تنگسیر ، صادق چوبک ص 108 )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( أبرد، أبرد ) تاخیر انداختن تا خنک شدن هوا و کاسته شدن شدت گرما است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( صخاب ) درباره کسی استعمال می شود که فریادی گوش خراش داشته باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( بشر ) - بکسره بأ و سکون شین - بمعنای بشاش بودن چهره است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( فلتات ) جمع ( فلته ) است که بمعنای لغزش است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( انشاح ) از ماده ( نشوح ) است و ( انشاح ) یعنی اعراض کرد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ( رواد ) جمع ( رائد ) است و رائد بمعنای آن کسی است که پیشاپیش کاروان می رود تا برای کاروانیان منزل و برای حیوانات آنان چراگاهی پیدا کند و کارهائ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( ذواق ) بمعنای هر طعام چشیدنی است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( اشداق ) جمع ( شدق ) - بکسره شین - است که بمعنای زاویه دهان ازطرف داخل است . و یا به عبارتی باطن گونه های است ، و اینکه در روایت آمده سخن را با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( صب ) بمعنای سرازیری راه و یا زمین سرازیر است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( ذریع المشیه ) بکسی گفته می شود که بسرعت ر اه برود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( قلع ) بمعنای راه رفتن بقوت است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( تکفوء ) در راه رفتن بمعنای راه رفتن با تمایل است ( مثل کسیکه از کوه پائین می آید ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( فسحه ) بمعنای وسعت است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( خمصان ) بمعنای لاغر بودن باطن پا است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اخمص ) آن محلی است از کف پا که بزمین نمی چسبد .

پیشنهاد
٠

( خمصان الاخمصین ) در وصف کسی می آید که کف پایش تخت نباشد و هنگام ایستادن همه آن به زمین نچسبد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( سبط القصب ) در وصف کسی استعمال می شود که استخوانهای بدنش مستقیم و بدون کجی و برآمدی باشد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( رحب الراحه ) بمعنای کسی است که کف دستش وسیع باشد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( شتن ) ( با دو فتحه ) بمعنای درشتی کف دستها و ساختمان پاها است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( زند ) محل اتصال قلمه دست به کف دست است ( آنجا که نبض می زند ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وکلمه ( سره ) بمعنای ناف است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( لبه ) - بضمه لام و تشدید بأ - در زبان عربی آن نقطه ای است از سینه که قلاده در آنجا قرار می گیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( کرادیس ) جمع ( کردوس ) است که بمعنای مفصل و محل اتصال دو استخوان است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( منکب ) محل اتصال استخوان شانه و بازو است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( دمیه ) - بضم دال - بمعنای آهو است .