پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
( مشربه ) بمعنای موئی است که از وسط سینه تا روی شکم انسان می روید .
( مفلج ) از ماده ( فلجه ) ( با دو فتحه ) بکسی اطلاق می شود که فاصله ما بین دو قدمش یا بین دو دستش و یا بین دندانهایش زیاد باشد .
( اشنب ) به کسی گفته می شود که دندانهایش سفید باشد.
( ضلیع الفم ) بکسی گویند که دهانی فراخ داشته باشد و این در مردان از محاسن شمرده می شود .
( سهل الخد ) بکسی گویند که گونه ای صاف و کشیده داشته باشد و در آن گوشت زیادی نباشد .
( کث اللحیه ) کسی را می گویند که محاسنش پر پشت و بلند نباشد .
لمه ( اشم ) بمعنای کسی است که بینی او دارای شمم باشد، یعنی قصبه بینیش برآمدگی داشته باشد.
کلمه ( ازج ) وقتی در مورد ابروان استعمال می شود بمعنای باریک و طولانی بودن آنست .
کلمه ( مشذب ) بمعنای بلند قامتی است که در عین حال لاغر اندام باشد و گوشتی بر بدن نداشته باشد . کلمه ی شوذب از این واژه گرفته شده و در ایران اسم پسران ...
کلمه ( مربوع ) بمعنای کسی است که اندامی متوسط داشته باشد، نه کوتاه قد و نه بلند بالا.
( طعم ) و ( طعام ) به معنای خوردن است ، و تنها در خوردنی ها بکار می رود، نه خوردنیها و آشامیدنیها، و در لسان اهل مدینه به معنای گندم است ، گاهی هم ای ...
( کفاره ) عبارتست از عملی که بوجهی از وجوه ، زشتی معصیت را بپوشاند، و اصل این کلمه از کفر است که به معنای پوشاندن است ، خدای تعالی می فرماید: ( نکفر ...
( یمین ) و به معنای سوگند است . راغب در مفردات گفته است : ( یمینی ) که به معنای قسم است استعاره است از یمین به معنای دست ، به اعتبار کارهائی که شخصی ...
محله با واژه ی حلال همریشه می باشد . حلال از ماده ی ( حل ) گرفته شده حل در اصل به معنای گشودن گره است و به همین معنا است آیه شریفه ( و احلل عقده من ل ...
راغب در مفردات گفته است : ( حرام ) به معنای چیزی است که از آن منع شده باشد، چه این منع به تسخیر الهی باشد، و چه به منع قهری ، و چه به منع عقلی یا منع ...
( الناس ) به معنای نوع انسان است نه انسان خاص ، جامعی است که در صدق آن نه خصوصیات تکوینی از قبیل نر و مادگی دخالت دارد، و نه امتیازات غیر تکوینی ، ما ...
عصمت از نظر ریشه لغوی چیزی است نظیر دست بند که زنان در دست می اندازند، و از دست ، آن موضعی را که عصمت ( دست بند ) بر آن قرار می گیرد معصم گویند، و بع ...
راغب گفته است : ( عصم ) ( بفتح عین و سکون صاد ) به معنای امساک است ، و اعتصام به معنای آن حالتی است از انسان که در طلب حافظی که او را حفظ کند از خود ...
( اطفأ نار ) خاموش کردن آتش است . ، کما اینکه ( ایقاد نار ) به معنای مشتعل ساختن آن است. کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله
( ایقاد نار ) به معنای مشتعل ساختن آتش است ، کما اینکه ( اطفأ نار ) خاموش کردن آن است . کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله
( یسارعون ) ( مسارعه ) به معنای کثرت در سرعت و مبالغه در آنست و سرعت ضد بطی ء و کندی است و فرق بین سرعت و عجله بنا بر آنچه از موارد استعمال این دو کل ...
راغب گفته است ( هزو ) به معنای مزاحی است که در غیاب کسی و یا پنهان از چشم او انجام شود، و گاهی هم این کلمه اطلاق می شود به شوخی هائی که نظیر مزاح علن ...
کلمه ( تولی ) که فعل ( یتولهم ) از آن گرفته شده ، به معنای ولی گرفتن و یا به عبارت دیگر انتخاب ولی است .
راغب در مفردات خود گفته کلمه : ( ولأ ) و نیز کلمه ( توالی ) به این معنا است که دو چیز و یا چند چیز طوری نسبت به یکدیگر متصل باشند که چیزی از غیر جنس ...
راغب در مفردات خود گفته کلمه : ( ولأ ) و نیز کلمه ( توالی ) به این معنا است که دو چیز و یا چند چیز طوری نسبت به یکدیگر متصل باشند که چیزی از غیر جنس ...
کلمه ( اخذ ) به چند معنا استعمال می شود، وقتی می گویند: ( اخذ الکتاب ) معنایش این است که کتاب را با دست خود گرفت و چون می گویند: ( اخذ القربان ) معنا ...
در مجمع البیان می گوید: ( اتخاذ ) به معنای اعتماد کردن بر چیزی است ، به این صورت که شخص به آن دلگرم باشد که در فلان کار به دردم می خورد و آن را برای ...
راغب در مفردات می گوید کلمه ( شرع ) به معنای رفتن به راهی است که واضح و ایمن از انحراف باشد، وقتی می گویند: ( شرعت له طریقا ) معنایش این است که من خط ...
کلمه ( مهیمن ) از ماده ( هیمنه ) گرفته شده و به طوری که از موارد استعمال آن بر می آید معنای هیمنه چیزی بر چیز دیگر این است که آن شی ء مهیمن بر آن شی ...
اثر به معنای حاصل از هر چیزی است که با دیدن آن اثر پی به وجود آن چیز برده می شود، ولی غالبا استعمالش در شکلی است که از جای پای رونده ، در زمین می مان ...
کلمه ( آثار ) جمع اثر است ، و اثر به معنای حاصل از هر چیزی است که با دیدن آن اثر پی به وجود آن چیز برده می شود، ولی غالبا استعمالش در شکلی است که از ...
راغب در مفردات گفته است که : کلمه ( سحت ) به معنای پوسته ای است که دور ریخته می شود و این کلمه در قرآن مجید آمده آنجا که فرموده : ( فیسحتکم بعذاب ) ( ...
راغب در مفردات می گوید کلمه ( وسیله ) به معنای رساندن خود به چیزی است با رغبت و میل ، و این کلمه از نظر معنا خصوصی تر از کلمه ( وصیله ) است ، برای ای ...
کلمه : خزی به معنای فضیحت و رسوائی است .
کلمه ( تقطیع ) و ( تصلیب ) و ( تقتیل ) از باب تفعیل است و قتل و صلب و قطع ، وقتی به باب تفعیل می رود، شدت و یا زیادت در معنای آن کلمات را می رساند، ( ...
کلمه ( تصلیب ) و ( تقتیل ) و ( تقطیع ) از باب تفعیل است و قتل و صلب و قطع ، وقتی به باب تفعیل می رود، شدت و یا زیادت در معنای آن کلمات را می رساند، ( ...
کلمه ( تقتیل ) و ( تصلیب ) و ( تقطیع ) از باب تفعیل است و قتل و صلب و قطع ، وقتی به باب تفعیل می رود، شدت و یا زیادت در معنای آن کلمات را می رساند، ( ...
مرحوم طبرسی در تفسیر خود مجمع البیان گفته است کلمه : ( أجل ) ( با فتحه همزه و سکون جیم ) در لغت به معنای جنایت است . و راغب در مفردات گفته : کلمه ( ...
کلمه ( سواة ) به معنای آن چیزی است که انسان را خوشایند نباشد.
کلمه ( ورأ ) به معنای پشت هر چیز است . این واژه از کلمه ( موارات ) گرفته شده است . فعل مضارع ( یواری ) از موارات گرفته شده و معنای پوشاندن می دهد ، و ...
کلمه ( موارات ) که فعل مضارع ( یواری ) از آن گرفته شده به معنای پوشاندن است ، و از همین باب است کلمه ( تواری ) که به معنای ( تستر خود پوشاندن است ) ، ...
در مجمع البیان گفته کلمه ( بحث ) در اصل به معنای جستجوی چیزی از لابلای خاکها بوده ، سپس در مورد هر جستجوئی استعمال شد.
( طاعت ) مثل طوع است و لیکن بیشتر اوقات استعمال کلمه اطاعت در مواردی است که پای امر و دستوری از ما فوق در بین باشد و خلاصه ما فوقی به تحت فرمان خود د ...
راغب در مفردات خود گفته : کلمه ( طوع ) به معنای رام بودن است ، و ضد آن کلمه ( کره ) بی میلی است .
کلمه : ( جبار ) صفت آدمی است ، یعنی انسانها را با آن توصیف می کنند، می گویند فلانی جبار است ، یعنی نواقصی را که دارد به این وسیله جبران و روپوشی می ک ...
کلمه ( فتور که کلمه فترت از آن گرفته شده ) به معنای آن حالت سستی است که بعد از فرو نشستن خشم به آدمی دست می دهد، و نیز به معنای نرمی بعد از شدت ، و ن ...
کلمه ( قاسیة ) اسم فاعل از ( ماده قسی ) است و این ماده به معنای سفتی و سختی است ، و قساوت قلب از قسوت سنگ که صلابت و سختی آن است گرفته شده ، و قلب قس ...
کلمه ( عذرة ) که به گفته صاحب صحاح در اصل به معنای درگاه در خانه بوده ، و مرسوم چنین بوده که اهل خانه کثافات خانه را که در کنیف جمع می شده به درگاهی ...
کلمه غائط به معنای محلی است که نسبت به اطراف خود گود باشد، و مردم صحرانشین همواره برای قضای حاجت به چنین نقطه هائی می رفتند، تا به منظور رعایت ادب نس ...
تمساح از ماده ی مسح گرفته شده کلمه ( مسح ) به معنای کشیدن دست و یا هر عضو دیگر از لامس است بر شی ء ملموس. تمساح را به این خاطر تمساح می گویند که بدنش ...