پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٩١٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب کور: کسی که سودش به دیگران نمی رسد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آبکی: بی ارزش، از روی بی علاقگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آبِ کبود: آسمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آبکش کردن:کنایه از سوراخ سوراخ کردن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آبغوره گرفتن: ( به ریشخند: ) گریستن ، عزا گرفتن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب شیراز: کنایه از شراب .

پیشنهاد
١

آب شدن و به زمین فرو رفتن:کنایه از گم و گور شدن ، پیدا نشدن نگا. دود شدن و به آسمان رفتن .

پیشنهاد
٠

آب شدن قند توی دل: لذت بسیار بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آب شدن: شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا آب شدن ؛ گداختن. ذوبان. ذوب. مذاب شدن. حل یا منحل شدن. انهمام. و مجازاً، از شرم آب شدن ؛ سخت خجل گش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب سیر: جانور خوش رفتار

پیشنهاد
٠

آبشان از یک جوی نرفتن: همداستان شدنشان ممکن نبودن، با هم نساختن .

پیشنهاد
٠

آبستن فرزندکش:کنایه از دنیا، روزگار .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آبِ سیاه: نیمه کوری

پیشنهاد
٠

آب رفتن زیر پوست کسی: پس از لاغری کمی فربه شدن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب رفتن: بی اعتبار شدن، کوچک شدن

پیشنهاد
٣

آب را گل آلود کردن: برای سود خود کارها را به هم زدن

پیشنهاد
١

آب در هاون کوفتن: کار بیهوده کردن .

پیشنهاد
٠

آب در چشم نداشتن: شرم و حیا نداشتن .

پیشنهاد
٠

آب در جگر داشتن: توانایی مالی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب دادن بند: خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب چشم گرفتن: ترسانیدن، به گریه انداختن .

پیشنهاد
٠

آبجی خاک انداز: زن فضول و خبرچین .

پیشنهاد
٠

آب به زیر کسی آمدن: سراسیمه شدن .

پیشنهاد
٠

آب به چشم آمدن: طمع کردن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آب تنی: شناکردن ( بیشتر به قصد تفریح و بازی ) .

پیشنهاد
١

آب به آسیاب کسی ریختن: با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن . : آب به آسیاب کسی ریختن:[کنایی] او را ( معمولاً در کار ناروایی ) یاری کردن ( روزنامه ها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آب به آب شدن: تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

آب بندی کردن: آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو .

پیشنهاد
٠

آب بستن در چیزی: آبکی و رقیق کردن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب بردار: دوپهلو، کنایه آمیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آب برداشتن: هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن .

پیشنهاد
٠

آب از گلو پایین نرفتن: غصه و ناراحتی شدید داشتن .

پیشنهاد
١

آب از دریا بخشیدن: از کیسه ی خلیفه بخشیدن .

پیشنهاد
٠

آب از آتش برآوردن: کار محال کردن .

پیشنهاد
٠

آب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن: تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن .

پیشنهاد
٤

آب از آب تکان نخوردن: رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع . کنایه از آرامش کامل برقرار بودن. رخ ندادن آشوبی که احتمال وقوع آن در میان بوده باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب آتش مزاج: کنایه از می سرخ .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب کردن: جنس نامرغوب را فروختن . حیف و میل کردن . ( ( شاگرد شوفری که با دهن باز و خنده مسخره اش تو دهن ژاندارم نگاه می کرد گفت: " دکی! تا که از تله ...

پیشنهاد
٠

پاره شدن بند دل: کنایه از بسیار ترسیدن، زهره ترک شدن .

پیشنهاد
٠

پا روی هم انداختن :بی خیال بودن ، بی توجه بودن, بی خیال و آسوده در خانه نشستن .

پیشنهاد
١

پا روی دم کسی گذاشتن: کسی را آزردن و به کینه جویی برانگیختن.

پیشنهاد
٠

پا روی دم سگ گذاشتن :خشم شخص پستی را برانگیختن.

پیشنهاد
٠

پا روی پا بند نشدن: بسیار خوشحال بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاچه لیز شدن: از راه پیمایی خسته شدن.

پیشنهاد
٠

پاچه ی کسی را گرفتن: بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن.

پیشنهاد
٠

پاتیل کسی در رفتن :تاب نیاوردن، ناتوان شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاتی :در هم و بر هم، نامنظم ( مانند قاتی و پاتی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پات: بی آبرو: بی تربیت ( مانند لات و پات )

پیشنهاد
٠

پاپی چیزی بودن: چیزی را دنبال کردن، به چیزی محل گذاشتن, پی گیر بودن .

پیشنهاد
٠

پا پیش گذاشتن :پیشقدم شدن، آستین بالا زدن.