پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٨٣٣
پیشنهاد
١

توی دل کسی را خالی کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را ترساندن، ناامید کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توی مخ کردن: [عامیانه، کنایه ] به خاطر سپردن، از بر کردن.

پیشنهاد
١

توی روغن بودن نان کسی: [عامیانه، کنایه ] رونق داشتن کار و بار کسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته استکانی ( عینک ) : [عامیانه، اصطلاح] عینک ذره بینی بسیار قوی.

پیشنهاد
١

توی هم لولیدن: [عامیانه، کنایه ] با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن.

پیشنهاد
١

توی هم رفتن سگرمه: [عامیانه، کنایه ] گره بر ابرو زدن بر اثر خشم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته آواز : [عامیانه، اصطلاح] صدای نسبتاً خوب.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته بساط : [عامیانه، اصطلاح] باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته چک : [عامیانه، اصطلاح] بن چک، بنجاق، بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته جرعه : [عامیانه، اصطلاح] باقی مانده از نوشیدنی.

پیشنهاد
١

ته و توی چیزی را در آوردن : [عامیانه، کنایه ] درباره ی چیزی تحقیق کردن.

پیشنهاد
٢

ته چیزی را بالا آوردن: [عامیانه، کنایه ] تا آخر خوردن، تمام کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته خوار: [عامیانه، اصطلاح] بچه باز.

پیشنهاد
٢

ته دل کسی قرص بودن: [عامیانه، کنایه ] خاطرجمع بودن، نگرانی نداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته دار : [عامیانه، اصطلاح] پایه دار ( مانند جام و جز آن ) .

پیشنهاد
١

ته دل کسی مالش رفتن : [عامیانه، کنایه ] احساس ضعف یا ترس کردن، حالتی شبیه به گرسنگی داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته صدا : [عامیانه، اصطلاح] صدای خوش ولی کم مایه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته کیسه دار: [عامیانه، کنایه ] کسی که دارای مالی است و در برابر حوادث مادی دوام می آورد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته گیلاس : [عامیانه، اصطلاح] نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است.

پیشنهاد
١

ته و توی چیزی را بالا آوردن: [عامیانه، کنایه ] به اصل چیزی پی بردن، چیزی را تمام کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیپ زدن: [عامیانه، اصطلاح] شیک و پیک کردن، خود را آراستن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیپا کردن : [عامیانه، اصطلاح] با اردنگی بیرون کردن.

پیشنهاد
١

تیپ یکدیگر زدن: [عامیانه، کنایه ] با هم دعوا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیپ هم: [عامیانه، اصطلاح] جور، هماهنگ، متناسب.

پیشنهاد
٠

تی تیش مامانی: [عامیانه، اصطلاح] بزک کرده، تر و تمیز، شسته و رفته، عزیز دردانه.

پیشنهاد
١

تیر به تاریکی انداختن : [عامیانه، کنایه ] بدون تامل اقدام به کاری کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیر در کردن: [عامیانه، اصطلاح] تیراندازی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تیر کشیدن : [عامیانه، اصطلاح] درد کردن عضوی از بدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیر کردن کسی: [عامیانه، کنایه ] کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیر مالی: [عامیانه، اصطلاح] لاغر، باریک، ضعیف، دختر بلند بالا.

پیشنهاد
١

تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن: [عامیانه، کنایه ] نهایت عصبانیت، بد و بیراه گفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیز بزی: [عامیانه، اصطلاح] فوراً، بی درنگ.

پیشنهاد
١

تیر و ترقه شدن: [عامیانه، کنایه ] سخت خشمگین شدن، ناگهان از جا در رفتن و ناسزا گفتن.

پیشنهاد
١

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن : [عامیانه، کنایه ] قصد نابودی کسی را داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیز کردن گوش: [عامیانه، کنایه ] دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تیغ زدن : [عامیانه، کنایه ] باج گرفتن، پول گرفتن و پس ندادن، جیب کسی را خالی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغزن آسمان ؛ کنایه از صبح صادق. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . صبح صادق. ( ناظم الاطباء ) . صبح. ( فرهنگ رشیدی ) .

پیشنهاد
١

تیغ کسی بریدن: [عامیانه، کنایه ] اعتبار و زور داشتن، نگا. خر کسی رفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغ زن : [عامیانه، کنایه ] کلاه بردار، گوش بر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغ کش: [عامیانه، کنایه ] چاقوکش حرفه ای، لات و جاهل.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغی : [عامیانه، اصطلاح] چیزی که با کلاه برداری از کسی گرفته باشند.

پیشنهاد
١

تیک تیک لرزیدن: [عامیانه، کنایه ] به شدت لرزیدن. در زبان ترکی "تیر تیر اسمک" گفته می شود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تیکه: [عامیانه، اصطلاح] چیز جالب، نصیب و قسمت، زن زیبا و خوشگل.

پیشنهاد
١

تیله ی کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] گوش به فرمان کسی بودن، زیر اراده ی کسی بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ( بصطه ) همان ( بسطه ) با سین است ، و از آنجایی که پهلوی ( طا ) که از حروف اطباق است قرار گرفته ، مبدل به ( صاد ) شده همچنانکه ( صراط ) را با ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

امر ( گاهی ) به معنای شان بوده و جمع آن ( امور ) است ، و گاهی هم به معنای دستور دادن و وادار کردن مأمور، به انجام کار مورد نظر می باشد، و بعید نیست ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( خلق ) به حسب اصل لغت به معنای سنجش و اندازه گیری چیزی است برای اینکه چیز دیگری از آن بسازند، و در عرف دین در معنای ایجاد و ابداع بدون الگو استعمال ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پف زدن : [عامیانه، اصطلاح] ورم کردن، بالا آمدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پشه زدن : [عامیانه، اصطلاح] نیش زدن پشه.

پیشنهاد
١

پشه کسی را لگد زدن : [عامیانه، کنایه ] با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن.