پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٢٩,٥٣٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسر برادر ؛ برادرزاده. فرزند برادر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسران عنبر ؛ بلعنبر یعنی بنوالعنبر و آن قبیله ای است از بنی تمیم. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسران ؛ ابناء. ذکره. ( منتهی الارب ) . بنین. بنون. اغلمه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسران خدای ؛ بعضی برآنند که قصد از این لفظ یا ملائکه یا ارواح طاهره می باشند لکن بعضی دیگر گویند که قصد از این لفظ اشخاص مقدس و محترمی هستند که پسران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل هندسی ؛ خطوط، سطوح و احجام مربوط به علم هندسه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل مغنی ؛ شکل مثلثی است. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و ماده مغنی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل مأمونی ؛ آن است که دو زاویه ای که بر قاعده مثلث متساوی الساقین است ، برابر باشند و نیز دو زاویه ای که در زیر قاعده تشکیل میشوند ( در صورتی که دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل متوازی ؛ دو خط برابر و مقابل هم. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل عروس ( عروسی ) ؛ ( اصطلاح هندسه ) به مثلثی اطلاق میشود که قائم الزاویه باشد و مربع وتر زاویه قائمه آن برابر باشد با مربع دو ضلع دیگر آن و این نام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل مأمون ؛ شکل خاص در هندسه. ( آنندراج ) : وگر دیدی مرا عاجز نگشتی دو اقلیدس به پنجم شکل مأمون. ناصرخسرو. رجوع به ترکیب شکل مأمونی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل تربیع ؛ مربع و چهارگوشه. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل حماری ؛ ( اصطلاح هندسه ) به مثلثی اطلاق میشود که مجموع دو ضلع آن از ضلع سوم درازتر باشد، و وجه تسمیه آن به سبب ظهور آن است. ( از کشاف اصطلاحات ال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل دواری ؛ دایره. مدور. ( از ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل در شکل ؛ گونه گون. نوع به نوع. باانواع. . . با نقش ها و نقشه های مختلف : شکل در شکل نماید به من اوراق فلک شکلها را همه برهان به خراسان یابم. خاق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل بسیط ؛ شکل ساده : سه خط چون کرد بر مرکز محیطی به جسم آماده شد شکل بسیطی. نظامی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل طغرایی ؛ به صورت خط طغرایی : از تن و دل چون کنی نون و القلم نزد شحنه شکل طغرایی فرست. خاقانی. رجوع به طغرا و طغرایی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل کشیدن ؛ رسم کردن تصویر و شکل. || نقش. || نقشه. ( ناظم الاطباء ) : چون از این فصل فراغ افتد وصف پارس و کورتها و شهرها و آب و هوای آن و شکلهای آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرداب شکل ؛ سرداب گونه. سرداب مانند : جمعی برزگران را حاضر و زمین را شکافته سرداب شکلی یافتند. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 22 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیست شکل ؛ نیست صورت. که بصورت عدم باشد : نک جهان نیست شکل هست ذات وآن جهان هست شکل بی ثبات. مولوی.

پیشنهاد
٠

چین از ابرو بردن ؛ خشم فرونشاندن. کین زائل کردن : خوبگوئی ای پسر بیرون برد از میان ابروی دشمنْت چین. ناصرخسرو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابرو کشیدن ؛ با رنگی از قبیل وسمه و حنّی و روناس ابرو را رنگ کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغ ابرو. چوگان ابرو. خم ابرو. طاق ابرو. طغرای ابرو. کمان ابرو. کمانخانه ابرو. ماه ابرو. محراب ابرو. هلال ابرو ؛ قوس آن : طغرای ابروی تو بامضای نیکوئ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابرو زدن ؛ ابرو انداختن. ابرو جنباندن. اشارت کردن با ابرو دلال را. اجازه و دستوری دادن با اشارت ابرو. رضا نمودن با اشارت ابرو : کان با کف زربخش تو په ...

پیشنهاد
٠

ابرو بهم درکشیدن. چین بر ابرو افکندن یا انداختن. چین آوردن ابرو. گره بر ابرو افکندن یا انداختن. گوشه ابرو ترش کردن. ابروان پر از چین کردن. ابرو بچین ...

پیشنهاد
٠

ابرو تابیدن بر. ابرو کج کردن بر ؛ در تداول عامه ، به معنی گره بر ابرو افکندن و نظایر آن : ابرو بما متاب که ما دلشکسته ایم.

پیشنهاد
٠

لگام بر بادنهادن ؛ کنایه است از بر امری دشوار فائق آمدن. کجا رفت ننگ و کجا رفت نام که برباد صرصر نهاده لگام. ادیب پیشاوری.

پیشنهاد
٠

مار خوردن و افعی شدن:[ مجازی] ورزیده شدن در نیرنگ و حقه بازی ( از آنهاست که سالها در آن اداره مار خورده و افعی شده ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکار ...

پیشنهاد
٠

مارهای کرمی شکل: تیره ای از مارهای کوچک کرمی شکل از زیر راسته ماران که بدنشان قهوه ای یکنواخت بدون خط و نقش و دارای پولک های گرد و صاف است با دم کوتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مادر تباری:/اسم /[جامعه شناسی] نظام مبتنی بر انتصاب فرزند به مادر و خانواده ی مادری، مقابل پدر تباری. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی ...

پیشنهاد
١

مادر فولاد زره:[ کنایی] پیرزن زشت رو و تنومند. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مادر روحانی: عنوان خطابی احترام آمیز برای مقام های مؤنث کلیسا و راهبه ها، مادر مقدس. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مادر رضاعی: زنی جز مادر شخص که به او شیر داده است. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مأخوذ به حیا شدن: رودربایستی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصب پایه:/asabpāye/. اسم. دانش بررسی ساختار و سازوکار عصب ها، بیماری ها و درمان آنها. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصب وابَران: رشته عصبی که جریان عصبی را از مرکز عصبی به خارج هدایت می کند ( مانند رشته های عصبی که موجب فعالیت ماهیچه ها یا غده ها می شود. ( صدری ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصب آوَران: رشته عصبی که جریان عصبی را از راه اندام گیرنده به مرکز عصبی می رساند. مانند: رشته های عصبی اندام های گیرنده حسی. ( صدری افشار، غلامحسین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصب مغزی: رشته عصبی که مستقیماً از مغز خارج یا به آن وارد می شود و تعداد آن در ماهی ها، دوزیستان ۱۰ زوج و در خزندگان، پرندگان و پستانداران ۱۲ زوج است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصب اشتیاقی: یک زوج عصب محرک خارجی چشم. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

عصا قورت داده:[تعریض] ۱ - فاقد نرمش و انعطاف در حالت بدن و حرکت های اندام ها ( مثل عصا قورت داده ها شک و رق و ساکت و صامت نشسته بود و نه تکان می خورد ...

پیشنهاد
٠

عشق کسی کشیدن: علاقه داشتن، تمایل داشتن، مایل بودن ( فردا اگر عشقش کشید و خواست برود تکلیف ما چیست؟ ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق بودن: مایه خوشی بودن. ( امروز را عشق است ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر زانو: برآمدگی زانو. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر پاکت: لبه پاکت روی لبه دیگر تا شده است، در پاکت. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر دل:[ گفتاری] معده به ویژه بخش بالای آن.

پیشنهاد
٠

از زیر چیزی در رفتن:[ مجازی] آن را نپذیرفتن یا انکار کردن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

زیر نگین کسی بودن:[ مجازی] در تصرف یا زیر فرمان او بودن. ( ملک، کشور ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

زیر مهمیز کشیدن:[مجازی] سخت گیری کردن و به اطاعت واداشتن ( توران خانم خیلی زود عروسش را زیر مهمیز کشید و سر جایش نشاند. ) ( صدری افشار، غلامحسین و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر لب گفتن: به طور آهسته و با حرکت خفیف یا ناپیدای لب ها گفتن. ( زیر لب گفت فرار کن ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

زیر کاسه نیم کاسه ای بودن:[مجازی] توطئه ای بودن، در پس ماجرای آشکار ماجرای پنهانی بودن. ( معلوم شد که این رفت و آمدها دلیل دارد وزیر کاسه نیمکاسه ای ...