پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٦٨٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رذل بودن ؛ ناکس و پست فطرت و زشت رفتار بودن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( رذل ) - ( به فتحه رأ - و نیز کلمه ( رذال ) - به کسره رأ ) - به معنای هر چیز و هر کسی است که به خاطر پستیش مورد تنفّر باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( جلسه ) یعنی نوعی نشستن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( استخفأ ) به معنای طلب خفأ چیزی است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

استثنا از مصدر ثنی گرفته شده ( ثنی ) به معنای عطف و پیچاندن است ، و نیز به معنای رد بعضی بر بعض دیگر است . صاحب مجمع البیان میگوید: اصل ( ثنی ) به مع ...

پیشنهاد
٠

ریگ تو کفش داشتن : [عامیانه، کنایه ] خرده شیشه داشتن، رو راست نبودن، با شیله پیله بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریم رام : [عامیانه، اصطلاح] رام رام، اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ری کردن: [عامیانه، اصطلاح] زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها.

پیشنهاد
٠

ریقش را در آوردن: [عامیانه، کنایه ] بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریقش درآمدن : [عامیانه، کنایه ] بیرون زدن مواد درون امعا و احشا.

پیشنهاد
٠

ربغ رحمت را سر کشیدن: [عامیانه، کنایه ] مردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریغ زدن: [عامیانه، کنایه ] خراب کردن، کثافت کاری کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریغماسی: [عامیانه، اصطلاح] ضعیف و مردنی، مریض و کم مقاومت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریغ افتادن: [عامیانه، اصطلاح] اسهال گرفتن، به تر و ور افتادن. معادل ترکی : " تیریقا دوشمک ".

پیشنهاد
٠

ریش و پشمی به هم زدن: [عامیانه، کنایه ] بالغ شدن، صاحب ریش و پشم شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه داشتن: [عامیانه، اصطلاح] سابقه ی خوب داشتن، محکم بودن. اصالت داشتن.

پیشنهاد
٠

ریش و قیچی را دست کسی دادن : [عامیانه، کنایه ] اختیار کاری را به دست کسی دادن.

پیشنهاد
٠

ریش و گیس بافتن : [عامیانه، کنایه ] با هم مشورت کردن، عقل ها را روی هم ریختن.

پیشنهاد
١

ریش گرو گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] از احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن، ضمانت کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریش گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] دست به ریش کشیدن، پادر میانی کردن، تقاضا و خواهش کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریش گذاشتن: [عامیانه، اصطلاح] نتراشیدن ریش، ریش بلند کردن.

پیشنهاد
٠

ریش کسی سر بالا رفتن: [عامیانه، کنایه ] به مرگ نزدیک بودن کسی.

پیشنهاد
٠

ریش کسی را چسبیدن : [عامیانه، کنایه ] یقه ی کسی را چسبیدن.

پیشنهاد
٠

ریش کسی را در دست داشتن: [عامیانه، کنایه ] از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن، از کسی گروی در دست داشتن.

پیشنهاد
٠

زیش ریش شدن دل: [عامیانه، کنایه ] سخت ناراحت شدن، به گریه افتادن و از حال رفتن

پیشنهاد
٠

ریش در دست کسی دادن: [عامیانه، کنایه ] اختیار خود را به دیگری سپردن، کار خود را به دیگری واگذار کردن.

پیشنهاد
٠

ریش خود را در آسیا سفید نکردن: [عامیانه، ضرب المثل ] تجربه داشتن.

پیشنهاد
٠

ریش چیزی درآمدن: [عامیانه، کنایه ] کهنه و منسوخ شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریش پروفسوری : [عامیانه، اصطلاح] ریشی که فقط روی چانه یلند شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریش بز : [عامیانه، اصطلاح] گیاهی همیشه سبز و پرشاخه. معادل ترکی آن : " تَکه سقَّلی "

پیشنهاد
٠

ریسمان را طناب کردن : [عامیانه، کنایه ] یک کلاغ چهل کلاغ کردن، اغراق کردن .

پیشنهاد
٠

ریش از دست کسی خلاص کردن : [عامیانه، کنایه ] خود را رها کردن، در رفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریسک کردن: [عامیانه، اصطلاح] به کاری خطرناک دست زدن.

پیشنهاد
٠

ریزه خوانی کردن : [عامیانه، کنایه ] غرغر کردن، نق زدن، ایراد گرفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریزه خورده : [عامیانه، اصطلاح] خرده ریزه، وسایل کم بهای خانه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریز بار : [عامیانه، اصطلاح] باران ریز، ابری که باران ریز دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریز حساب : [عامیانه، اصطلاح] جزییات صورت حساب، اقلام جزء سیاهه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریخته پاشیده: [عامیانه، اصطلاح] درهم برهم، شلوغ پلوغ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریختن مو : [عامیانه، اصطلاح] سخت وحشت کردن.

پیشنهاد
٠

ریختن توی دست و پا : [عامیانه، کنایه ] فراوان یودن، همه جا پیدا شدن.

پیشنهاد
٠

زیختن آب پاک روی دست کسی: [عامیانه، کنایه ] یکسره نومید کردن کسی.

پیشنهاد
٠

ریختن پشم و پیله ی کسی: [عامیانه، کنایه ] از میان رفتن قدرت کسی، ضعیف شدن کسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

ریپ زدن : [عامیانه، اصطلاح] نامیزان کارکردن موتور.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریپ آمدن: [عامیانه، کنایه ] فخر فروختن، به دروغ بر خود بالیدن.

پیشنهاد
٠

ریپال کسی را در آوردن: [عامیانه، کنایه ] پدر کسی را در آوردن.

پیشنهاد
٠

روی هم گذاشتن چشم : [عامیانه، اصطلاح] بستن چشم، خوابیدن، گذشت کردن، صرف نظر کردن.

پیشنهاد
٠

رها کردن به امید خدا: [عامیانه، اصطلاح] دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی هم ریختن: [عامیانه، کنایه ] توطئه کردن برای پیش بردن کاری، توافق در امری، رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی کسی نشدن: [عامیانه، اصطلاح] خجالت کشیدن.

پیشنهاد
٠

رویم به دیوار: [عامیانه، اصطلاح] هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند.