پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
به آب دادن : در آب انداختن و بیهوده ساختن، کنایه از نیست و نابود کردن . ( ( هر چه صورت دهد به آبش ده ناله زار در دل خویش نه ) ) ( حدیقه، ۱۸۳ ) ( ...
آب بردن و تشنه باز آوردن : کنایه از مکار و محیل بودن است . ( ( صدهزاران چو تو به آب برد تشنه بازآورد که غم نخورد ) ) ( حدیقه، ۴۷۰ ) ( فرهنگ لغات ...
به آب افکندن : کنایه از از بین بردن و رجوع شود به "به آب دادن" . ( ( هم در آن لحظه اش به آب افکند گفت شه خوب ناید اندر بند ) ) ( حدیقه، ۵۸۴ ) ( ...
بام و دیوار خز: بام و دیوار خزنده، از بام و دیوار بالا رونده، دزد . ( ( از پی یک دو لقمه ی شور بام و دیوار خز چو گربه و مور ) ) ( حدیقه، ) ( فره ...
بام فلک :کنایه از آسمان است . ( ( پای کی برنهی به بام فلک باده کی در کشی زجام ملک ) ) ( حدیقه ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محم ...
بام عالم: کنایه از آسمان، کنایه از فلک عرش. ( ( تودری کاخ و بام عالم را تو سری تخم و نسل آدم را ) ) ( حدیقه، ۲۱۲ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ...
بام چرخ اعظم: فلک عرش. ( ( شرع او را فلک مسلم کرد خانه بر بام چرخ اعظم کرد ) ) ( حدیقه، ۱۸۹ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد ...
کلاغ سر لانه خودش قارقار نمی کند:[ ضرب المثل ] نفرین به خویشان و نزدیکان سزاوار نباشد.
مثل اشتر بر نردبان:[ ضرب المثل ] رسوا و آشکار عطار می گوید: در بر آن کار عالی کار خلق اشتری بر نردبان خواهد بُدن
مار دم کنده:[ ضرب المثل ] دشمن آسیب دیده
مثل اجل معلق:[ ضرب المثل ] از کلمه معلق معنی لغوی آن اراده نمی شود و از این تعبیر، به ناگاه رسیدن کسی را خواهند که از او کراهت دارند.
لگد به گور حاتم زده است:[ ضرب المثل ] به طنز و استهزا یعنی بی نهایت بخیل و ممسک است.
گوی از میدان ربودن:[ ضرب المثل ] بر دیگران برتری یافتن
دهنش بوی شیر میده:[ ضرب المثل ]هنوز کودکی بیش نیست.
دهنش بوی شیر میده:[ ضرب المثل ] هنوز کودکی بیش نیست
مثل آب و روغن:[ ضرب المثل ] نیامیختنی و جمع نشدنی مولانا می گوید: وقت هوشیاری چو آب و روغنند وقت مستی همچو جان اندر تنند مثل ( چو، چون ) آب و روغن ؛ ...
مثل برج زهرمار:[ ضرب المثل ] نهایت خشمگین
مثل موش روی قالب صابون:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی مودب نشسته است.
مثل ستاره سهیل:[ ضرب المثل ] آنکه او را پس از ماه ها یا سال ها می شود دید.
مثل پیراهن عثمان:[ ضرب المثل ] دستاویز تهمت و شکوی
مثل سیب زمینی:[ ضرب المثل ] بی رگ. بی مردانگی و غیرت
مثل سگ موس موس کردن:[ ضرب المثل ] به تملق و چاپلوسی دنبال یا پیرامون کسی گشتن.
مثل شوربای ناخوشها:[ ضرب المثل ] غذایی بی نمک یا بی مزه
مثل سگ حسن دله:[ ضرب المثل ] آنکه بدون دلیل و بی باعثی به هر خانه ای رود.
مثل سگ و گربه:[ ضرب المثل ] دو تن همیشه با یکدیگر به جدال و جنگ و دعوا
مزه دهن کسی را دانستن:[ کنایه ] مقصود او را از گفته او فهمیدن
نعل ریختن:[ ضرب المثل ] به شتاب رفتن، به چالاکی گریختن مولانا می گوید: حاجتش نبود به سوی که گریخت کز پیش کره فلک صد نعل ریخت
مشتری آخر شب خونش پای خودش است:[ ضرب المثل ] در آخر شب چون احتیاج به خریدن متاعی از تنها دکان بازمانده پیدا شود دکاندار گران می فروشد.
مگر شش ماهه به دنیا آمده ای ( مگه شیش ماهه به دنیا اومدی ) :[ ضرب المثل ] بسیار شتاب و عجله می کنی.
مگر سرم را داغ کرده اند:[ ضرب المثل ] دیوانه نیستم تا چنین کنم.
هر چه دارم به بر دارم به بقچه پوست خر دارم:[ ضرب المثل ] پوششی جز آنچه پوشیده ام، ندارم.
نه پشت دارد نه مشت:[ ضرب المثل ] نهایت ضعیف و بی قوت و بی کس و یار است.
هیمه تر به کسی فروختن ( هیزم تر به کسی فروختن ) :[ ضرب المثل ] او را در گذشته فریب داده بودن
یا زنگی زنگ یا رومی روم:[ ضرب المثل ] بر یک عقیده پا بر جای باش.
یک روده راست در شکم نداشتن:[ ضرب المثل ] به مزاح، همیشه دروغ گفتن
نخوانده ملا:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی نادانی مدعی
یک لقمه نان پرپری من بخورم یا اکبری:[ ضرب المثل ] به مزاح یعنی خیلی کم است.
یمین از یسار نشناختن:[ ضرب المثل ] بسیار نادان بودن، سخت مضطرب و پریشان خاطر بودن.
مگر کاروانسرا است:[ ضرب المثل ] چرا بدون رخصت و اجازه داخل خانه من می شوید؟ در ترکی ما ضرب المثلی داریم که می گوید : بئیم حسن سوخدو درمانی دئی ؟ یا ...
مکش مادرش همین یکی را دارد:[ ضرب المثل ] به استهزا به کسی گویند که به کشتن کسی تهدید کند.
مگر ماست به دهانت مایه زده اند:[ ضرب المثل ] چرا جواب او نمی گویی
هزارش ماتم و یکدم عروسیست :[ ضرب المثل ] آلام و دردهای جهان بیشتر از لذات آن است.
یک ستاره در هفت آسمان نداشتن ( تو هفت آسمون یک ستاره نداره ) :[ ضرب المثل ] نهایت فقیر بودن
یا زر یا زور یا زاری :[ ضرب المثل ] چون تو را مال و قوتی نیست به چرب زبانی و یا اطاعت مشغول شو.
یک گل از صد گلش نشکفته بودن :[ ضرب المثل ] در عنفوان شباب و جوانی بودن اوحدی می گوید: گرچه دانا به عمر پیرت گفت رو که از صد گلت یکی نشکفت
یکی یک مو به کچل بدهند کچل مو دار شود :[ ضرب المثل ] به مزاح، تعداد شما بسیار است و اگر هر یک به من چیزی هرچند کم بدهید من از تنگدستی رهایی یابم.
زین و یراق کردن : [عامیانه، کنایه ] برای کاری آماده شدن، رفتن به جایی.
ژست آمدن: [عامیانه، کنایه ] برای افاده حالت به اندام و چهره دادن.
ژست دادن : [عامیانه، کنایه ] تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن.
زیگزاک رفتن: [عامیانه، اصطلاح] به چپ و راست پیچیدن، مستقیم نرفتن.