پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
خشو. : به زبان بوشهر ی یعنی خوشمزه ( ( آخرش تو کور باطن هم نفهمیدی میگ چیه؟خُب خر خدا همون ملخ خودمون دیگه. خشو هم یعنی خوشمزه. ) ) صادق چوبک، سنگ ص ...
( ( آخرش توکور باطن هم نفهمیدی میگ چیه؟ خُب خر خدا، همون ملخ خودمونه دیگه؟ ) ) صادق چوبک، سنگ صبور
( ( اگه من برم و تو اینجا تنها بمونی دیگه مگس تو این اتاق بند میشه که تو بگیریشون؟. . . اونوقت تو از گشنگی می میری و لاشه ی پوکت رو کنتره های کهنه ی ...
در زبان ترکی به نوعی از شتر ماده اروانه گفته می شود.
سندی که با انتقال آن از یک کامپیوتر و لپ تاب به کامپیوتر دیگر به خاطر تغییر ویرژن نرم افزار ها مطالب آن جابه جا نمی شود و ثابت می ماند. فرمتی که به م ...
قان قانلو که در بالا آمده با واژه قان که در ترکی به معنی خون می باشد ارتباطی ندارد قان قال در ترکی یک نوع گیاه خاردار هست که در زمین های کنار آب رشد ...
در زبان ترکی به پاچه خیزک، " تومانا گیرن" گفته می شود. ترجمه اش به فارسی می شود: به داخل شلوار رونده، چیزی که ناگهانی به داخل شلوار مردم وارد شود.
شله: نوعی پارچه ( ( دبیت سربی رنگ که در آنجا بسته بودند روی دخیلی که خودش بسته بود افتاده، خلقش تنگ شد ؛با غیظ گره شله را از زیر دخیل دبیت سر بی بیر ...
( ( دبیت سربی رنگ که در آنجا بسته بودند روی دخیلی که خودش بسته بود افتاده، خلقش تنگ شد ؛با غیظ گره شله را از زیر دخیل دبیت سر بی بیرون کشید . ) ) خی ...
ایمه در زبان ترکی به مشک کوچکی گفته می شد که در آن آب و دوغ و ماست ریخته می شد. در ترکی ضرب المثلی است که می گوید: پیشگی باغلیب ایمه نین قولپونا اوغ ...
دوست گرامی جناب آقای فرتاش عزیز! لطفا به ترکی بودن واژه قالپاق به لغت نامه های دهخدا و عمید و معین چند سطر بالاتر ذیل این واژه دقت نمائید.
کلمه ( اساغه ) به معنای جریان دادن نوشیدنی ها در حلق است ، وقتی گفته می شود ( ساغ الشراب ) معنایش این است که نوشیدنی را در حلق خود می ریخت ، و وقتی گ ...
کلمه ( تجرع ) به معنای نوشیدن مشروب بطور جرعه جرعه و دائم است .
کلمه ( واق ) اسم فاعل از ماده ( وقایه ) به معنای نگهداری است .
mail: واژه یmail به معنی پست می باشد. پست همان طومار و نامه ی پیچیده شده است . که از زبان فارسی به شکل پیچتا ( پیچیده شده ) وارد زبان روسی شد . حتی ا ...
ریرا : ریرا یعنی "خدای ماه "که شکل آن شبیه ماه نو و در قیافه ی یک پیرمرد با ریش دراز می باشد . به گفته ی دکتر سرامی یکی از خدایان و الهه های آسمانی ب ...
انواع داس در زبان ترکی: پیچین اوراقی ( مخصوص درو ) ، اوت اوراقی ( مخصوص چیدن علف ) ، میخ بیر ( میخ بُر ) مخصوص در آوردن علف هایی که به شکل میخ هستند ...
ماچه مخفف ماماچه می باشد.
قوچ در زبان ترکی استعاره از مرد شجاع و دلاور و بی باک می باشد. چون قوچ در جنگیدن با نوع خودش ترس و واهمه ای ندارد. همان طور که شیر در زبان عرب استعار ...
قالپاق یک واژه ی ترکی است که تغییر یافته ی قاپاق می باشد فارس ها قاپاق ترکی را به قالپاق تغییر داده اند. قاپاق در زبان ترکی به درپوش گفته می شود. چیز ...
در زبان ترکی به پستان زن مه میش یا مه موش هم گفته می شود. به نوعی معنی" مه مه ی دوست داشتی " از آن می توان دریافت کرد. حتی در جایگاه تشوق به پسر بچه ...
کلمه ( احتمال ) به معنای بدوش گرفتن چیزی است ، البته بدوش گرفتنی که با نیروی حامل صورت گیرد، و از جمله موارد استعمالش این است که گفته می شود: فلانی ب ...
کلمه ( قدر ) به معنای قرین شدن چیزی است به چیزی دیگری ، بطوری که از آن چیز هیچ کم و زیادی نداشته باشد، که در این صورت یعنی در صورتی که مساوی آن شد قد ...
در مجمع البیان گفته : کلمه ( وادی ) به معنای دامنه کوههای بزرگ است ، البته دامنه های پایین که همه آبهای کوه در مواقع بارندگی در آن جمع می شود، اگر خو ...
در مجمع البیان گفته : کلمه ( آصال ) جمع ( اصل ) - با ضمه همره و صاد - است ، و اصل هم جمع ( اصیل ) است ، پس آصال جمع الجمع و ماده اش کلمه ( اصل ) اس ...
کلمه ( محال ) - به کسر میم - مصدر باب مفاعله از ( ماحل - یماحل ) است که به معنای این است که یکی علیه دیگری مکر و صحنه سازی کند تا معلوم شود کدام نیرو ...
کلمه ( جدل ) به معنای نزاع قولی است ، که یکطرف بخواهد حرف خود را بر دیگری بقبولاند، و این واژه از ماده ( جدلت الحبل - طناب را محکم تابیدم ) گرفته شده ...
کلمه ( صواعق ) جمع صاعقه است که عبارتست از پاره آتشهایی که از رعد و برق تولید شده و از آسمان فرو می آیند.
کلمه ( مثلات ) به معنای عقوبتها است ، که مفردش ( مثله ) - به فتح میم و ضم ثأ - است ، و اگر در مفرد، ( مثله ) - به ضم میم و سکون ثأ - بخوانیم جمع آنرا ...
در مجمع البیان گفته : کلمه ( سیئه ) به معنای هر خصلتی است که نفس آدمی از آن خوشش نیاید و از آن ناراحت شود، و نقیض آن ( حسنه ) که به معنای خصلتی است ک ...
در مجمع البیان گفته : کلمه ( استعجال ) به معنای طلب تعجیل در کار است ، و تعجیل هم به معنای جلو انداختن آنست قبل از آنکه وقتش فرا رسد.
در مجمع البیان گفته است : ( عجب و تعجب ) به معنای این است که امری که سببش برای انسان معلوم نیست بر نفس آدمی هجوم آورد، ( و انسان بناگهانی به او برخور ...
( اعتبار ) و ( عبره ) مخصوص به حالتی است که انسان بوسیله آن از شناختن چیزی که قابل مشاهده است به چیزی که قابل مشاهده نیست می رسد. همچنانکه خدای تعالی ...
کلمه لطیف از اسمای خدای تعالی است ، و اسمی است که دلالت بر حضور و احاطه او به باطن اشیأ می کند که راهی برای حضور در آن و احاطه به آن نیست و این لطافت ...
قالوا تاللّه تفتوا تذکر یوسف حتی تکون حرضا او تکون من الهالکین کلمه ( حرض و حارض ) به معنای مشرف بر هلاکت است ، و بعضی گفته اند: به معنای کسی است که ...
راغب در مفردات گفته : کلمه ( اسف ) به معنای اندوه توأم با غضب است ، و گاهی در تک تک آن دو نیز استعمال می شود، و حقیقت اسف ، عبارتست از فوران خون قلب ...
کلمه ( نجی ) به معنای کسی است که در پنهانی و آهسته و درگوشی حرف بزند، و این کلمه هم وصف مفرد می شود و هم وصف جمع.
کلمه ( حمل ) به معنای هر باری است که حامل ، آنرا حمل کند، و راغب گفته : اثقالی که در ظاهر حمل می شود مانند بارهایی که بدوش گرفته می شود بنام ( حمل ) ...
کلمه ( صواع ) به ضمه صاد - به معنای سقایه و ظرف آبخوری است ، بعضی هم گفته اند: صواع همان صاع است ، که به معنای پیمانه ایست که با آن اجناس را کیل می ک ...
کلمه ( فقد ) - بطوری که گفته اند - به معنای غایب شدن چیزی از حس آدمی است ، بطوری که معلوم نشود در کجا است . ( ترجمه ی تفسیر المیزان )
ابتئاس ) ناراحتی و غم و اندوه به خود راه دادن است .
کلمه : ( اوی ) از ماده ( ایوأ ) به معنای نزدیک به خود کردن و کسی را در کنار خود نشاندن است .
کلمه ( احاطه ) از ماده ( حاط ) به معنای حفظ است ، و دیوار را هم از جهت اینکه مکانی را محصور و محفوظ می کند حایط می گویند، و خدا را از این جهت محیط ب ...
کلمه ( میره ) به معنای طعامهایی است که از شهری به شهر دیگر حمل و نقل می شود
کلمه ( امن ) به معنای اطمینان قلب نسبت به سلامت است ، گفته می شود: ( امنه یامنه امنا ) .
کلمه ( تبوء ) به معنای جای گرفتن است
کلمه ( یغاث ) ماخوذ از ( غیث ) به معنای علف باشد، زیرا در لسان العرب گفته که غیث به معنای علف خودرو است که در اثر باریدن باران می روید .
کلمه ( تعبیر ) از ماده ( عبر ) که به معنای بیان تأویل رویا است و به هر حال این ماده از عبور نهر و امثال آن اخذ شده ، و وجه مناسبتش این است که گویا شخ ...
کلمه ( تعبرون ) از ماده ( عبر ) که به معنای بیان تأویل رویا است ، که گاهی هم ( تعبیر ) گفته می شود، و به هر حال این ماده از عبور نهر و امثال آن اخذ ش ...
و کلمه ( افتأ ) مصدر باب افعال از ماده فتوا و فتیا است ، در مجمع گفته : فتیا به معنای جواب دادن از حکم معنی است ، و گاهی از خود معنا جواب داده می شود ...