پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٤٩٦
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب جامع ؛نفس انسان از آن جهت که جامع جمیع مراتب و کمالات مادون خود می باشد و جهان کوچکی است مشابه و مظهر عالم بزرگ. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب شیطان ( شیطانی ) ؛ نفس انسان که درجات پست و مرحله توغل در شهوات حیوانی و سقوط در درکات اسفل دوزخ است و آن را �کتاب الفجار� گویند. ( فرهنگ فارسی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب تفصیلی ؛ مجموعه موجودات عالم خلق و عالم امر که همه آنها مراتب تفصیل عالم الهی اند وهر مرتبه ما فوق مرتبه اجمال مادون و مرتبه مادون مرتبه تفصیل م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب تکوینی ؛ عالم وجود که به قلم قدرت الهی کلیه صور موجود درعوالم مختلف وجود یافته است به وجود علمی که موطن آن عالم قضاست و وجود عینی که عالم قدر اس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- کتاب کریم و کتاب عزیز و کتاب مجید ؛ قرآن است. ( از فرهنگ فارسی معین ذیل کتاب ) : گوینده این کتاب کریم و فرستنده این خطاب شریف و سازنده این عظیم قبا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب مبین ؛ قرآن است. - || در اصطلاح صوفیه عبارت است از لوح محفوظ قدری که آن نفس کل یا عقل کل است بلکه عبارت است از علم الهی و لارطب و لایابس الا ف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب مقدس ؛ مرکب از دو کتاب عهد عتیق یا توراة و عهد جدید یا انجیل است که درباره خلقت عالم و عمل فدا و تقدیس و رفتار خدا نسبت به انسان گفتگو می کندو ت ...

پیشنهاد
٠

کتاب خدای تعالی ؛ قرآن کریم � : و سخن گفتم اندر او با حکماء دینی به آیات کتاب خدای تعالی و اخبار رسول او علیه السلام �. ( جامعالحکمتین ، از فرهنگ فار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب آسمانی ؛ کتابی که از طرف خدا بر پیغمبری نازل شده است. مسلمانان برآنند که 114 کتاب آسمانی نازل شده است : 50 بر آدم و شیث ، 30 بر نوح ، 20 بر ابرا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب خدا ؛ قرآن. فرقان. کتاب اﷲ. تنزیل. رجوع به قرآن و کتاب شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اهل کتاب ؛ یهود و نصاری و بقولی زردشتیان. مجوس و نصاری و یهود. ( یادداشت مؤلف ) . یهود و نصارا. ( ناظم الاطباء ) . آنانکه ایشان را کتابی منزل است. ( ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب لوح یا کتاب اللوح ؛ مراد انسان است از جهت روح و قلب و نفس ناطقه. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به کتاب جامع شود. || کلامهای الهی. ( یادداشت مؤ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب مسطور ؛ لوحی که سرنوشت بشر و عالم امر الهی در آن نوشته شده. ( فرهنگ فارسی معین ) : کتاب مسطور این صورتها و شکلهاست برین جسم نگاشته. ( جامع الحکم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب نمدی ؛ کتابی که از کار بیهوده و چیزی بی اصل و حقیقت تدوین شود. دفتر نمدی. ( از آنندراج ) . چیز بیهوده و بی اصل و بی حقیقت. ( فرهنگ فارسی معین ) ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب بیدزده ؛ کتاب کرم خورده و بید نام کرمی است که پشمینه و قالی و امثال آن خراب سازد. ( آنندراج ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب حفیظ ؛ لوح محفوظ. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب گذشته ؛ کتاب کهنه و از کار رفته. ( آنندراج ) . کتاب از کار رفته.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب آبی ؛ ( نزد مردم انگلیس ) معادل کتاب زرد در فرانسه و کتاب خاکستری در بلژیک و کتاب سبز در ایتالیا و کتاب نارنجی در روسیه و کتاب سرخ در اتریش و کت ...

پیشنهاد
٠

کتاب از کار رفته ؛ مندرس. پریشان شیرازه. در حال اضمحلال. ( از فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معشوق خیالی ؛ معشوق که در خیال موجود باشد و در خارج نه. ( آنندراج ) : دلبری لایق نمی بیند به دل دادن رفیع بعد از این دل را به معشوق خیالی می دهد. حس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معشوق سنگدل ؛ دلبر سخت دل. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به ترکیب معشوق تنگدل شود. || ( اصطلاح عرفانی ) حق تعالی را گویند از آن جهت که مستحق دوستی از جم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معشوق پران ؛ کسی که هر روز معشوق نو گیرد و بر این قیاس عاشق پران آنکه عاشق نو گیرد. ( آنندراج ) : حیف باشد که ز بی مهری تو شکوه کنیم ما که معشوق پران ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معشوق تنگدل ؛ کنایه از دنیا و عالم است و به این معنی به جای لفظ �تنگ دل � �سنگ دل � هم بنظر آمده است و سنگدل را به معنی سخت دل گفته اند. ( برهان ) . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یار گشتن ؛ مصاحب شدن قرین گشتن. موافق و سازگار شدن : یکی کار بدخوار، دشوار گشت اباکرد کشور همه یار گشت. فردوسی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یار ساختن ؛ رفیق و همراه و قرین کردن مصاحب و همدم ساختن : عطاردی است زحل سرزبان خامه او که وقت سیرش خورشید یار می سازد. خاقانی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاقانی. - یار شدن ؛ قرین شدن. جفت شدن. همدم گشتن. همراه شدن. صحابت. ارداء. مقارنه : حکم قضا بود وین قضا بدلم بر محکم از آن شد که یار یار قضا شد. م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی یار ؛ بی نظیر، بی قرین : فرستاده را موبد شاه گفت که ای مرد هشیار بی یار و جفت. فردوسی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاریار ؛ در عبارت زیر از تاریخ بیهقی آمده است و جنبه تأکید اعتقادی یا خطاب تأکیدی دارد : و آن غلامان سرایی که از ما گریخته بودند به روزگار بورتگین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یار آمدن ؛ معین و مدد کار شدن ، به یاری آمدن : مهر است یا زرین صدف خرچنگ را یار آمده خرچنگ ناپروا زتف پروانه نار آمده. خاقانی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

آتیْش = آت ( آتماق = انداختن ، پرتاب کردن ) یش ( پسوند مفاعله ) = پرتاب دو طرفه ، در جنگ های قدیمی دستور پرتاب گلوله های آتشی به هم دیگر به هم تیر ان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبان آذری به قصه ناغیل گفته می شود که تغییر یافته ی نقل است . کلمه ناقل از زبان آذری به زبان های غربی وارد شده و به novel به معنی رمان و داستان بل ...

پیشنهاد
٠

کفشهات جفت حرفهات مفت ؛ بمزاح و عتاب ، گفته های تو ننیوشم و حضور تو را نیز نخواهم. ( ایضاً ص 1221 ) . و رجوع به ترکیب کفش جفت کردن شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش نهادن ؛ کنایه از اقامت کردن واز سفر بازآمدن است. ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) . مقابل کفش خواستن. ( فرهنگ فارسی معین ) : گفت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش زرین ؛ کفشی که پاره ای از اجزای آن طلا باشد یا با طلا تزیین یافته باشد : به پیکر یکی کفش زرین بپای ز خوشاب زر آستین قبای. فردوسی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش گوهرنگار ؛ کفشی که گوهر در آن نشانده باشندزینت را : ز زر افسران بر سر میگسار به پای اندرون کفش گوهرنگار. فردوسی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش سرپایی ؛ کفش راحتی. ( فرهنگ فارسی معین ) .

پیشنهاد
٠

کفش را از پای به پای ( پایی ) کردن ؛ یعنی کفش این پای را در پای دیگر پوشیدن. ( از آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) : هر عضو را صلای بلای دگر دهم چون کف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش ربا ؛ کفش رباینده. کفش دزد. ( از آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) : پای من چون کتل از مشت خسی یافته کفش نعل واژون چه زند کفش ربا در کشمیر؟ ملاطغ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش دریده ؛ که کفش پاره و دریده و کهنه پوشیده باشد : صاحبدل نیک سیرت و علامه گو کفش دریده باش و خلقان جامه. سعدی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش دوختن ؛ ساختن کفش. مهیاکردن کفش. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفشداری ؛ عمل و شغل کفشدار. ( فرهنگ فارسی معین ) . - || مزدی که به کفشدار دهند. ( فرهنگ فارسی معین ) . اجرت کفشدار. ( یادداشت مؤلف ) .

پیشنهاد
٠

کفش در طلب کسی دریدن ؛ نهایت سعی و کوشش کردن در طلب او : صد کفش و گیوه در طلبش بیش می درم چون آرزوی میوه بلغار می کنم. نظام قاری ( دیوان ص 26 ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش دریدن ؛ پاره کردن کفش. ( فرهنگ فارسی معین ) . - || کنایه از تکاپوی بسیار کردن. سعی بلیغ نمودن. ( از آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) : بجستجوی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش خواستن ؛ طلب کردن کفش. ( فرهنگ فارسی معین ) . - || کنایه از تهیه سفر کردن و بسفر رفتن. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) . مقابل کف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفشدار ؛ کسی که در اماکن مقدس یا منزل بزرگان مواظبت کفشها کند. ( فرهنگ فارسی معین ) . آنکه در مشاهد متبرکه یا در دربار محافظت کفش کند. باشماقچی. باشم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش جفت کن ؛ کنایه از آدم متملق و چاپلوس است که برای حصول مقصود خود به هر خواری تن در می دهد. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش چوبی ؛ پای افزاری از چوب مسطح و تقریباً بیضی شکل که بر قسمت پیشین آن تسمه ای از چرم یا جز آن نصب کنند تا پنجه پادر آن رود و غالباً قسمت زیرین این ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش جَسته ؛ کفش نعلدار که پاشنه اش بلند باشد. ( آنندراج ) : سلیم ایام را از عیب پوشی نیست تقصیری برای هر که کوتاه است کفش جسته می آرد. سلیم ( از آنن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش جفت شدن ( پیش پای کسی ) ؛کنایه از داشتن کرامت و علو مقام و درجه در نزد خداوند است و مردان خدا را بدین صفت می شناسند: مرحوم میرزای شیرازی کفش پیش ...

پیشنهاد
٠

کفش جفت کردن کسی را؛ کنایه از بیرون کردن مستخدم یا کارگر و خاتمه دادن به خدمت ایشان است : دیروز کفش های نوکرمان را جفت کردم چون از زیر کار در می رفت. ...