پیشنهادهای پگاه ملکیان (١٢٣)
همین و بس
در آن واحد
یعنی با همکاری هم چیزی را به ثمر برسانید و دست آخر آن را به دو قسمت کاملا مساوی تقسیم کنید
در میان گذاشتن صحبت کردن درباره یک موضوع با کسی
مجاب کردن
تشدید شدن
گوش شنوا
مصداق بارز نمونه ی بارز
به جا
پایان دادن. فرو نشاندن
یه حرکت تو بدنسازی هم هست که با دمبل انجام میشه. به اینصورت که روی نیمکت دراز میکشید و دستها تا بالای صورت میاد و دوباره میره پایین تا اینکه بازوها ک ...
جرواجر کردن
محبوس شدن
واژگون شدن کله پا شدن
مقدار زیادی از. . .
سرسری
به غیر از اینکه
یک دوستی از روی محبت و صمیمیت یا عقاید و تجارب مشترکی که دو نفر را به هم پیوند میدهد
حقیقت تلخ
جاده ی فرعی
کارآگاه پشت میزنشین کسی که شخصا به صحنه جرم سر نمیزنه و با شاهدها صحبت نمیکنه در عوض داستان رو از تو روزنامه میخونه یا از زبون یه نفر دیگه میشنوه
در بدترین حالت
کامجویی سو استفاده چیزی رو امتحان کردن
شب زنده داری
عضو هیئت مدیره رده بالا
اخاذی باج گیری
ناسلامتی. خیر سرش My father’s on the board, for crying out loud ناسلامتی پدرم از دست اندرکارانه. پدرم خیر سرش از مسئولینه
یکسره کردن کاری
جلب کردن تمام توجه ها به خاطر کاریزما و جذابیت زیاد
تماسهای تلفنی ناخوشایند وقتی نمیخوای به یکی زنگ بزنی ولی مجبوری
آدم مشهور بانفوذ قدرتمند در جایی
زدی تو خال
صحیح!
قراضه زهوار در رفته
ردیابی کردن فرد گمشده
بارک الله گفتن. یا همون باریکلای خودمون
گویا
گلایه امیز
مایوس شدن
مهلکه
واضح است
خوشحال هیجان زده ذوق زده
لحاظ کردن
بشرطها و شروطها اما و اگر
احتمال کم
اخراج شدن معنی نمیده. اخراج شدن یا همون fired به دلیل عملکرد ضعیف نیرو اتفاق میفته. ولی laid off میشه تعدیل کردن یا از کار برکنار شدن نیرو به دلیل ...
سرعت عمل
مسبب
تاکید بر اینکه اوضاع چقدر وخیم و وحشتناکه
ای وای من