پیشنهادهای پرهام پوست فروش (٨١)
Get grounded
To marry someone ازدواج کردن هم میشه. I'm not ready to take the plunge yet
پرده برداشتن از
زمین گیر کردن. متوقف کردن
با سلام، در انتهای معانی این کلمه، نوشتید کبریت ساز در حالی کبریت ساز سر هم نیستش یعنی Match maker ممنون میشم تصحیح بفرمایین.
Do you understand? Do you know what I am saying?
گزارشگر ورزشی
Give a party - have a party - throw a party
داستان های عاشقانه افسانه ای
ازدواج دونفر که به خاطر شغلشان در دو شهر دور از هم زندگی می کنند.
طراحی یا نقاشی سریع
از خنده منفجر شدن
مراقب اوضاع بودن look after things for them while they are somewhere else
تعقیب کردن و گرفتن
Feller یا fella همون fellow هستند به معنی مرد
دوئل
سر جاش برگرداندن
فشرده. فشردنی For example: Squeezable bottles
برای گرمی بقچه پیچ کردن مثل بانداژ کردن دست برای گرم نگهداشتنش Her right hand was wrapped up in bandages
I don't know
Class= good, great I'm class!=I'm good
حمل ونقل هوایی مایحتاج به حادثه دیدگان There are plans to airlift food and medical supplies to the area
متعهد شدن
گم شو!
جراحت پوستی ناشی از سایش پوست به زمین در تصادفات
مکعبی For example: beef kabob cubes
بچه هویج
گوجه فرنگی زیتونی
در بعضی نقاط آمریکا به فلفل دلمه میگن Pepper=bell pepper For example: multicolored peppers
"جوابشو نمی دونم" A response when one does not know the answer to a question. A : " How long has this milk been in the fridge ? " B : " Beats me . ...
Very calm