پیشنهادهای جدیری (٤١٨)
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
من خیلک ( خیلح ) غذا پیشیر میشم خیلی از خیلی است. و خیلی یک کلمه تورکی است.
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) در قروه کم ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب ) سیلاب ( سی لاب ) کمالاب ( ...
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب )
منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی تالاب ( تا لاب )
منزلاب ( منز لاب ) طولاب ( تو لاب ) تالاب ( تا لاب )
منزلاب ( منز لاب ) طولاب ( تو لاب ) تالاب ( تا لاب )
🍎🍎🍎قمیشلو در نجف آباد ( قمیش لو ) قمیش در زبان تورکی یعنی نی، قمیش مثل، الهی قمشه ایی، قمیشی، جزیره قمیشان در استان گلستان ( گمیشان ) لو مثل قره ق ...
🍎🍎🍎قمیشلو در نجف آباد ( قمیش لو ) قمیش در زبان تورکی یعنی نی، قمیش مثل، الهی قمشه ایی، قمیشی، جزیره قمیشان در استان گلستان ( گمیشان ) لو مثل قره ق ...
قایا یا قیه در زبان ترکی به معنی صخره و سنگ است و در لهجه استانبولی کایا ( Kaya ) تلفظ می شود. به معنای صخره و تخته سنگ بزرگ در تورکی است. که در اسا ...
قارتال در زبان تورکی یعنی عقاب در نگاه اول عقاب کلمه عربی است. چون عین دارد. ولی عقاب با نوشتارصحیح او قاپ است. پرنده ایی که شکارش را در هوا می قاپد. ...
🍇🍇🍇چادرملو؟؟�؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) ...
🍇🍇🍇چادرملو؟؟�؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) ...
🍇🍇🍇چادرملو؟؟�؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) ...
جهان سوز ( جهان سوز ) جهان = دنیا. . . . سوز در تورکی یعنی حرف که فارس زبان ها نمی توانند این سوز را تلفظ کنند. جهان سوز= یک دنیا حرف جهان سوزی= حرف ...
جهان سوز ( جهان سوز ) جهان = دنیا. . . . سوز در تورکی یعنی حرف که فارس زبان ها نمی توانند این سوز را تلفظ کنند. جهان سوز= یک دنیا حرف جهان سوزی= حرف ...
جهان سوز ( جهان سوز ) جهان = دنیا. . . . سوز در تورکی یعنی حرف که فارس زبان ها نمی توانند این سوز را تلفظ کنند. جهان سوز= یک دنیا حرف جهان سوزی= حرف ...
جهان سوز ( جهان سوز ) جهان = دنیا. . . . سوز در تورکی یعنی حرف که فارس زبان ها نمی توانند این سوز را تلفظ کنند. جهان سوز= یک دنیا حرف جهان سوزی= حرف ...
جهان سوز ( جهان سوز ) جهان = دنیا. . . . سوز در تورکی یعنی حرف که فارس زبان ها نمی توانند این سوز را تلفظ کنند. جهان سوز= یک دنیا حرف
قَبَله ( به ترکی آذربایجانی: Qəbələ ) شهری در کشور جمهوری آذربایجان است. اسم فامیلی بعضی آدمها قبلعلی است. آنها اهل این روستا هستند. و باید بصورت قبل ...
قَبَله ( به ترکی آذربایجانی: Qəbələ ) شهری در شهرستان قبله کشور جمهوری آذربایجان است. اسم فامیلی بعضی آدمها قبلعلی است. آنها اهل این روستا هستند. و ب ...
دزداب، همان دزد آب نیست دزداب ( دز داب ) است. دز مثل سد دز، دزفول، داب مثل، خنداب، شاداب، زرداب، مرداب. . .
دزداب، همان دزد آب نیست دزداب ( دز داب ) است. دز مثل سد دز، دزفول، داب مثل، خنداب، شاداب، زرداب، مرداب. . .
گورابجیر ( گو راب جیر ) راب مثل سهراب، شهراب، مهراب، کهراب، اهراب، داراب، ساراب، فاراب. . . . . .
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، آندراب ( ...
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، آندراب ( ...
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، آندراب ( ...
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، آندراب ( ...
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، آندراب ( ...
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، آندراب ( ...
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، . . .
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، . . .
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، . . .
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، میزراب، فاراب، داراب، ساراب ( سراب ) ، . . .
مهراب ( مه راب ) مه مثل مهتاب، مهرام، مهمان، مهلان، راب مثل سهراب، اهراب، مهراب، کهراب، شهراب، زهراب، . . .
روستای مین ائولر یعنی روستایی که هزار تا خانه در آن است. در صوفیان آذربایجان شرقی است. که طبق دستور رضاخان به خاطر تورکی زدایی به روستاضی منور تغییر ...
عدسی چشم= مرجومک چشم= مرجومک با زیرکی شده مردمک چشم
کهرام ( که رام ) که مثل کهریز، کهریزک، کهلان، کهنوج، کهنمویی رام مثل بایرام، پارام، پارام پارچا، شهرام، مهرام ، بهرام، رام شیر، رام هرمز، رامسر کهرام ...
گیلان ( گی لان ) گی مثل گیسوم، گیسو، گیس، گیاه لان مثل بغلان ( در افغانستان ) مارآلان ( در تبریز ) کاتالان ( در اسپانیا ) گیلانغرب در کرمانشاه، گیلان ...
کهرام ( که رام ) که مثل کهریز، کهریزک، کهلان، کهنوج، کهنمویی رام مثل بایرام، پارام، پارام پارچا، شهرام، مهرام ، بهرام، رام شیر، رام هرمز، رامسر کهرام ...
کهرام ( که رام ) که مثل کهریز، کهریزک، کهلان، کهنوج، کهنمویی رام مثل بایرام، پارام، پارام پارچا، شهرام، مهرام ، بهرام، رام شیر، رام هرمز، رامسر کهرام ...
کهرام ( که رام ) که مثل کهریز، کهریزک، کهلان، کهنوج، کهنمویی رام مثل بایرام، پارام، پارام پارچا، شهرام، مهرام ، بهرام، رام شیر، رام هرمز، رامسر کهرام ...
کهرام ( که رام ) که مثل کهریز، کهریزک، کهلان، کهنوج، کهنمویی رام مثل بایرام، پارام، پارام پارچا، شهرام، مهرام ، بهرام، رام شیر، رام هرمز، رامسر کهرام ...
کهرام ( که رام ) که مثل کهریز، کهریزک، کهلان، کهنوج، کهنمویی رام مثل بایرام، پارام، پارام پارچا، شهرام، مهرام ، بهرام، رام شیر، رام هرمز، رامسر کهرام ...