پیشنهادهای جدیری (١٤٧)
بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...
بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...
و لو علامت نسبیت در تورکی است. مثل تهران لی. تبریزلی. گنجه لی ( نه گنجعلی ) . دره لی ( نه درعلی ) سلقه لی ( نه سلقعلی ) . سورمه ) ( نه سورمعلی ) . غم ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
کابلی پلو؟؟ یا کاب لی پلو ( قاب لی ؛پلو ) ؟؟؟ قاف در زبان فارسی نیست. حرف قاف مخصوص زبان تورکی و عربی است. که در بعضی کشورها قاف به صورت کاف تلفظ می ...
گامبرون در خلیج فارس= گانبرون= گنبرون ( گن برون ) گن= گشاد متضاد تنگ ( تنگه ) برون ( دماغ. دماغه. مثل اوزون برون= دماغ بزرگ نوعی ماهی ) . . گن برون ( ...
آرزو . آرزی تامارزی . . . به آرزویی که بر آورده نشده در تورکی نامارزی می گوییم.
عمله یا امله؟؟؟ امل مثل امل سایان ( امل= آرزو در زبان تورکی
سارایو ( ساری یووا ) لانه ی زرد یا همان خانه ی زرد می باشد.
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
زهلم= صفرا زهلم گئتمیش. گده ده ن زهلم گیدیر. زهلمی می آپاردی
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
زهلم= صفرا زهلم گئتمیش. گده ده ن زهلم گیدیر. زهلمی می آپاردی
قره دین ( قره دین ) قره ( قارا= عظمت. بزرگ. مثل قره ضیاءالدین. قره باغ. قره داغ. قره آغاج. قره چای. قره دنیز دین؛ دین منظور دین و مذهب نیست. مثل آیدی ...
روستای دینی درق ( دین منظور دین و مذهب نیست ) . دین درق ( دین درق ) دین مثل آیدین. دینه ور. ماردین. فردین. بردین. قره دین. درق مثل سرین درق. شوردرق. ...
نادران ( ناد ران ) ناد مثل نادعلی. . . ران مثل تهران. ایران. شیمران. مازند ران. آیران. هئیران. جیران. شه ران ( شهران ) مهران
تاریخ از آرخای تورکی به عربی رفته و شده تاریخ. تواریخ. مورخ. مورخه. . . معمولا کلمات تورکی که به عربی می روند. بیشتر از سه یه چهار هم خانواده پیدا نم ...
تاریخ از آرخای تورکی به عربی رفته و شده تاریخ. تواریخ. مورخ. . . معمولا کلمات تورکی که به عربی می روند. بیشتر از سه یه چهار هم خانواده پیدا نمی کنند. ...
ویرقین ( باکره ) تورکی اگر با حروف لاتین نوشته شود. با کلمه ویرجین؛ ویرجینا ) انگلیسی به یک صورت نوشته می شود. به نظر می آید کلمه ویرجین انگلیسی از ک ...
در زبان تورکی نفرینی است. به این مذموم ویرقنین ده لین سین ) ( ویرقین در زبان تورکی یعنی باکره. صفت حضرت مریم عذرا ) اگر کلمه ویرقین را با حروف لاتین ...
در حالت نفرین معمولا می گوییم ویرقینین ده لین سین. .
بایرام ( بای رام ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. مهرام. کهرام. بهرام. پارام ( روستایی در اهر ) پارام پارچا. . . رام شیر. رام هرمز. رام سر. را ...
معنای کردلقانی ( کوردله قان ) کوردله در زبان تورکی به معنای روبان است قان هم به معنای باغ است. ( قانالیق= باغ انگور ) بنابراین کوردله قان ( یعنی باغه ...
کردلقان ( کردیل قان ) قان= باغ و قانالیق= باغ انگور مثل وایقان. توفارقان. دیلمقان. . . . . . کرد= کورد= قورد ( گرگ ) مثل کرداوغلی همان کورداوغلی که = ...
سمنان. مزینان. وامنان. برنان. پرنان. زرنان. آبدانان. بنان. کوهبنان. . . . آخر اسم مکان ها معمولا نان. وان. ران. غان. قان . گان. رام. راب. هان. خان. ج ...
خیلی وقتها کلمات ترکی را با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) مینویسند. تا ما متوجهترکیبودن کلمات ترکی نشویم. مثلااصلان=اسلان، اطاق=اتاق، طالقان=تا ...
ارزن یک کلمه ترکی است. ( ار زن ) کلماتی که اولشان ار ( قهرمان ) دارند. مثل ارسلان، ارطغرل ( ارتوغرل ) کلماتی که زن ( منظور جنس مونث نیست ) دارند. مثل ...
خیلی وقتها کلمات ترکی را با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می نویسند. تا ما متوجه ترکی بودن آن نشویم. معمار اگر عربی بود. علاوه بر عمارت ( امارت ...
عصا، به ظاهر یک کلمه ی عربی است چون هم عین داردوهم ص که این حروف مخصوص زبان عربی است ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) ، ولی اگر عصا کلمه ی عربی باشد. باید چند هم ...
عروس ( اروس=گلین ) ، کلمه ی ترکی است. که مثل خیلی از کلمات ترکی باعین که از حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می باشد. نوشته شده است. اروس ( عروس ) ...
سرمه یک کلمه ترکی است. از فعل سورماق ( راندن، رانندگی کردن، کشیدن ) کشیدن موادی روی چشم ، مالیدن مواد روی چشم
چکش یک کلمه ترکی است. از چاکیشماق ( برخوردکردن دوچیز به هم ) ، چاکیشما " به معنی تصادف و وارد شدن ضربه به هم. . چکش که ابزاری است در جهت ضربه وارد ...
یراق یک کلمه ترکی است. قاف در زبان فارسی وجود ندارد. یراق " یاراق " به معنای برنده و شکافنده می باشد که در قدیم تورکان به ابزارهای برنده مثل شمشیر و ...
اتو یک کلمه ترکی است از مصدر اوتمک، "، سوزاندن موهای ریزپرندگان ازجمله مرغ و. . . را اوتمک گویند. همچنین سوزاندن یاخواباندن پرزهای پارچه راهم اوتمک گ ...
چکمه یککلمه ترکی هست. چکمه جیک = نیم چکمه چکمه چی = چکمه دوز چکه جک = پاشنه کش چکیشمک = منازعه کردن، مشاجره کردن، کشمکش کردن، شرط بندی و شکستن جناق م ...
اوج با تلفظ صحیح آن ( تقریبا مثل عوج، البته عین مخصوص زبان عربی است ومجبورا با عین نوشتم. اوو ج ) ، یک کلمه ترکی است . مثلا نوک سوزن، یا نوک قله ی کوه
سیاق، قاف در زبان فارسی نیست. ومخصوص زبان عربی وترکی است. اگر سیاق عربی بود. باید چند کلمه هم خانواده و مترادف داشت که ندارد. سیاق از کلمه ی ترکی سای ...
گالیش یا قالیش، در زبان فارسی قاف نیست. بخاطر آنوقتی ما ترکها میگوییم قوقوش ( پرنده ی قو ) فارسها گوگوش می نویسند. وقرgor ( جرقه های آتش در ترکی ) را ...