پیشنهادهای جدیری (٢٢٨)
بیر قورتوم سو= یه جرعه آب تقریبا
سبزه لی ( جایی که سبزه زار است ) نوشتن سبزعلی غلط است.
آغل یک کلمه تورکی است. در زبان فارسی غین و قاف نیست.
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
قدغن یک کلمه تورکی است.
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
باتلاق از فعل باتماق، فرو رفتن در گل و لای تورکی است. لاق مثل قشلاق، ییلاق، در زمان در زبان فارسی قاف نیست.
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
رمق، چون قاف دارد. پس فارسی نیست. چون در فارسی حرف قاف وجود ندارد. رمق یا عربی است یا تورکی چون رمق را نمی توان به چهارده باب عربی برد. و در عربی هم ...
اسم فرآورده های لبنی ، همه اش تورکی است. مثل قیماق قورود، کشک، یوغورد، قاتیق، دوغ . . . . . چون در زبان فارسی حرف قاف و غین وجود ندارد. کلماتی که غین ...
دق دادن، یک کلمه تورکی است از فعل دغلاماق، از درد کسی مریض شدن و مردن. دیغلادی، یعنی به خاطر غصه خوردن مرد.
رمق، چون قاف دارد. پس فارسی نیست. چون در فارسی حرف قاف وجود ندارد. رمق یا عربی است یا تورکی چون رمق را نمی توان به چهارده باب عربی برد. و در عربی هم ...
قلندر ، قلدر، قلچماق، قالتاق. قالپاق، یاتاقان. اتراق. . . و خلاصه هر کلمه ایی قاف دارد. یا عربی است یا تورکی، چون در زبان فارسی قاف وجود ندارد. حالا ...
قلندر ، قلدر، قلچماق، قالتاق. قالپاق، یاتاقان. . . و خلاصه هر کلمه ایی قاف دارد. یا عربی است یا تورکی، چون در زبان فارسی قاف وجود ندارد. حالا می مان ...
قلندر ، قلدر، قلچماق، قالتاق. قالپاق، یاتاقان. . . و خلاصه هر کلمه ایی قاف دارد. یا عربی است یا تورکی، چون در زبان فارسی قاف وجود ندارد. حالا می مان ...
گوزوم یکه اولسا، سوزه رم آغیزیم یکه اولسا، بوئ زئرم وای بورنوم، وای بورنوم همانطور که در مصرع اول شعر گفته می شود. اگر چشمهایم بزرگ باشد. می تونم با ...
گوزوم یکه اولسا، سوزه رم آغیزیم یکه اولسا، بوئ زئرم وای بورنوم، وای بورنوم همانطور که در مصرع اول شعر گفته می شود. اگر چشمهایم بزرگ باشد. می تونم با ...
گوزوم یکه اولسا، سوزه رم آغیزیم یکه اولسا، بوئ زئرم وای بورنوم، وای بورنوم همانطور که در مصرع اول شعر گفته می شود. اگر چشمهایم بزرگ باشد. می تونم با ...
گوزوم یکه اولسا، سوزه رم آغیزیم یکه اولسا، بوئ زئرم وای بورنوم، وای بورنوم همانطور که در مصرع اول شعر گفته می شود. اگر چشمهایم بزرگ باشد. می تونم با ...
گوزوم یکه اولسا، سوزه رم آغیزیم یکه اولسا، بوئ زئرم وای بورنوم، وای بورنوم همانطور که در مصرع اول شعر گفته می شود. اگر چشمهایم بزرگ باشد. می تونم با ...
بالیق دریادا سوزه سوزه اوزور. ای نه یورقان اوسته، سوزه سوزه گئدیر سوزن با تلفظ صحیح، به حرکت شناور سوزن روی لحاف گویند. سوزن حالت و حرکت شناور ، ای ...
بالیق دریادا سوزه سوزه اوزور. ای نه یورقان اوسته، سوزه سوزه گئدیر سوزن با تلفظ صحیح، به حرکت شناور سوزن روی لحاف گویند. سوزن حالت و حرکت شناور ، ای ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
🐣🐣🐣خروسلو ( خروس لو ) لو. و. لی. علامت نسبیت در زبان تورکی است. لو مثل آیدینلو، آینانلو، قره قویونلو، آغ قویونلو، رجب لو، آجرلو، اسدلو، بهار لو، ...
یوری یوری ها بع ین مه دی پولی یوخدی، دایان مادی بع ین مه ز ، بع ین مه ز عروس ، اونی ، بع ین مه ز این شعر طنز ت تورکی در عروسی ها و حنابندان خوانده می ...
چادرملو همان چاد رم لو هست. چاد. رم. لو
سلام سحریز خیر اولسون. . در مورد کلمه فضولی ، فکر می کنم. اگر به صورت فیزولی نوشته می شد. بهتر بود. محمد فضولی شاعر اهل فیزول آذربایجان است. کلمات ...
سلام سحریز خیر اولسون. . در مورد کلمه فضولی ، فکر می کنم. اگر به صورت فیزولی نوشته می شد. بهتر بود. محمد فضولی شاعر اهل فیزول آذربایجان است. کلمات ...
الدره، یک کلمه عربی نیست. الدره یک کلمه تورکی است. آلدره ( آل= قرمز ) و آلدره یعنی دره قرمز آل مثل آل قان ( خون قرمز ، قیزیل قان، مثل خون شهیدان ) ، ...
الدره، یک کلمه عربی نیست. الدره یک کلمه تورکی است. آلدره ( آل= قرمز ) و آلدره یعنی دره قرمز آل مثل آل قان ( خون قرمز ، قیزیل قان، مثل خون شهیدان ) ، ...
الدره، یک کلمه عربی نیست. الدره یک کلمه تورکی است. آلدره ( آل= قرمز ) و آلدره یعنی دره قرمز آل مثل آل قان ( خون قرمز ، قیزیل قان، مثل خون شهیدان ) ، ...
غذا پوخدی ( یعنی غذا پختی )
✅شهر قزوین توسط قاز٬ دختر خاقان ترک٬ افراسیاب بنیاد گذارده شده استּ ✅Robert Dankoff ✔️زبانشناس باستان شناس روبرت دانکوف در مقاله خویش بنام "ادبیات ...
✅شهر قزوین توسط قاز٬ دختر خاقان ترک٬ افراسیاب بنیاد گذارده شده استּ ✅Robert Dankoff ✔️زبانشناس باستان شناس روبرت دانکوف در مقاله خویش بنام "ادبیات ...
در جواب کوروش بیگ، !!!در زبان تورکی 9 حرف صدا دار وجود دارد: A - E - Ə - I - İ - O - U - � - � حروف صدادار به دو دسته تقسیم می شود: قالین سسسلی و این ...
چون در زبان شیرین فارسی قاف نیست. در واژه شناسی، شناختن کلمات تورکی از فارسی کارمان راحت تر است. برندق، قلعه جوق، زرنق، ایرانق، شور درق، سرین درق، در ...
🍇🍎🍏کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل ...
جوقا لاشما ( جمع شدن در یک جایی ) ، جوقه قورماق ( جمع شدن در یک جایی، البته به صورت اعتراض به یک چیزی، افراد هم عقیده در یک جا جمع می شوند. که به این ...
🍇🍎🍏کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل ...
🍇🍎🍏کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل ...
🍇🍎🍏کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل ...
قلاده تورکی است. چون در زبان شیرین فارسی قاف نیست. فارسی نیست. قاف در عربی است. ولی چون قلاده هیچ کلمه هم خانواده ایی در عربی ندارد. و همچنین به هیچ ...
🍇🍎🍏کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل قالاما ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل قالاماق ( انباشتن سنگ ، گل وخاک، شن و ماس ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی ، کل در اسم مکان کلیبر، کلبجر، کلات، سیاهکل ( قره کل= اسب نر سیاه ) ، کلاله ( کل آله= اسب نر قرمز رنگ ) ، آق قلا ( آ ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی ، کل در اسم مکان کلیبر، کلبجر، کلات، سیاهکل ( قره کل= اسب نر سیاه ) ، کلاله ( کل آله= اسب نر قرمز رنگ ) ، آق قلا ( آ ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی ، کل در اسم مکان کلیبر، کلبجر، کلات، سیاهکل ( قره کل= اسب نر سیاه ) ، کلاله ( کل آله= اسب نر قرمز رنگ ) ، آق قلا ( آ ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی ، کل در اسم مکان کلیبر، کلبجر، کلات، سیاهکل ( قره کل= اسب نر سیاه ) ، کلاله ( کل آله= اسب نر قرمز رنگ ) ، آق قلا ( آ ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی ، کل در اسم مکان کلیبر، کلبجر، کلات، سیاهکل ( قره کل= اسب نر سیاه ) ، کلاله ( کل آله= اسب نر قرمز رنگ ) ، آق قلا ( آ ...
کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی ، کل در اسم مکان کلیبر، کلبجر، کلات، سیاهکل ( قره کل= اسب نر سیاه ) ، کلاله ( کل آله= اسب نر قرمز رنگ ) ، زهکلوت ( ز ...
قلعه در نگاه اوِل عربی می نماید. چون عین دارد. و عین مخصوص زبان عربی است. ولی چون این کلمه را نمی توان به چهارده باب عربی برد. معلوم می شود. که قلعه ...
ارونقی ( کسی که اهل روستای ارونق است ) . دقت کردین اکثر اسم روستاها آخرش قاف است. مثل ارونق، ایرانق، زرنق، کلوانق، نودوزق، شوردرق، سرین درق، درین درق ...
ارونقی ( کسی که اهل روستای ارونق است ) . دقت کردین اکثر اسم روستاها آخرش قاف است. مثل ارونق، ایرانق، زرنق، کلوانق، نودوزق، شوردرق، سرین درق، درین درق ...
گندوز اگر به صورت گون دوز باشد. به معنای روز می باشد. مثل گدیوروم گون دوز گئجه ( ترانه معروف عاشیق فیصل )
رومشکان ( لرستان ) ؟ اگر روم شکن بود. باید بصورت دو بخش نوشته می شد. رومشکان= ایری میشه کان ( میشه و باغ بزرگ ) ایری مثل ایری وان ( ایروان ) ایری آ ...
ونک ( ون ک ) ون همان وان است مثل وان ترکیه، لیقوان، کندوان، کرمج وان، چاوان، مریوان، تایوان، نخجوان، ایری وان ( ایروان ) ک که همه جا برای تصغیر نیست. ...
آیا از آن انارهای درشت و آبدار ، هنوز آثاری در نارمک وجود دارد. حتی اگر باشد یک درخت انار؟؟؟؟ در تورکی به انار ، نار گوییم. و حتی شعر دیلیم دیلیم اول ...
نارمک، انارک، نخودک، ولنجک، قرچک، پنیرک، اکمک، امک، کمک. . . . . این دسته از کلماتی که آخرشان ک دارند. تورکند.
چادرملو همان چاد رم لو است. از سه بخش تشکیل شده توی مدرسه ، معلم ها اصرار می کردند. که بعضی کلمه ها را نباید چسبیده نوشته . چاد رم لو از آن کلمه هاس ...
پیارم؟؟ یا پیارام؟؟ سلام، نظر من راجع به کلمه چادرملو چادرملو؟؟؟ یا چاد رام لو ؟؟چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، ب ...
عشق یک کلمه تورکی است . آشق از فعل آشماق، حدینی آشماق، دوست داشتن بیش از اندازه است. آشق، مانند خیلی از کلمات تورکی ، با حروف عربی نوشته شده است. مثل ...
عشق یک کلمه تورکی است . آشق از فعل آشماق، حدینی آشماق، دوست داشتن بیش از اندازه است. آشق، مانند خیلی از کلمات تورکی ، با حروف عربی نوشته شده است. مثل ...
کوراملو؟؟ یا کو رام لو؟؟ چادرملو؟؟یا چاد رام لو ( چاد رم لو ) ؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، ب ...
چادرملو؟؟یا چاد رام لو ( چاد رم لو ) ؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات م ...
گراش؟؟ قراش؟؟ چون در زبان فارسی قاف نیست به خاطر آن به قوقوش ( پرنده قو در زبان تورکی ) می گویند گوگوش و به قور ( جرقه های آتش در زبان تورکی ) می گوی ...
درق ( گرمه خراسان ) . کلوک درق ( باسمنج ) . شیرین درق ( اهر ) . سرین درق. شوردرق ( مرند و اردبیل ) . درین درق. درق درق ( خراسان ) یلی درق ( قوری چای، ...
هاردان هارا گلدوک خیانت لَر گوردوگ محروم ائلَدیلر وار لار قطع ائلدیلَر یامان لار دئدیلر توهین لَر ائلدیلَر پنالتی لار توتمادیلار حقیمیزی یئدیلر بی ...
روستای کرمجوان ( کرمج وان ) کرمج مثل روستای کرمجگان وان مثل شهر وان، لیقوان، کندوان، شیروان، سیروان، مریوان، تایوان، چاوان، ۰۰۰۰۰۰۰ از یک نفر کهاهل ک ...
روستای کرمجوان ( کرمج وان ) کرمج مثل روستای کرمجگان وان مثل شهر وان، لیقوان، کندوان، شیروان، سیروان، مریوان، تایوان، چاوان، ۰۰۰۰۰۰۰ از یک نفر کهاهل ک ...
روستای کرمجوان ( کرمج وان ) کرمج مثل روستای کرمجگان وان مثل شهر وان، لیقوان، کندوان، شیروان، سیروان، مریوان، تایوان، چاوان، ۰۰۰۰۰۰۰ از یک نفر کهاهل ک ...
سفید رود همان آغ چای ( تورکی ) می باشد . که تحت الفظی آغ چای را به فارسی ترجمه کرده اند. شده سفید رود مثل زرد کوه که همان ساری داغ است. و گرنه این ا ...
نمک آبرود ( نمک آب رود ) از ترجمه تحت الفظی دوزلی چای و یا شور چای تورکی گرفته شد. همانند تلخه رود که از ترجمه تحت الفظی آجی چای گرفته شده است.
سیاهگوش ( سیاه= قره گوش= قولاخ ) اگر سیاهگوش یک واژه فارسی بود. باید بصورت گوش سیاه نوشته می شد. نه اینکه کلمه قره قولاخ را تحت الفظی معنا کنند و بگو ...
گربه وحشی همان قره قولاخ است. چون گوش های بزرگی دارد. چون در زبان فارسی قاف نیست به قره قولاخ می گویند. کارا کولاخ . . چاد رام لو نزدیک روستای تورک آ ...
گنجعلی؟؟ یا گنجه لی ) کسی که اهل گنجه است. مثل نظامی گنجوی ( ؟؟؟؟
تبریزلی، تهرانلی، پنجه لی ( پنجعلی غلط است ) سبزه لی ( سبزعلی غلط است ) حافظه لی ( حافظعلی غلط است ) . شیره لی خورما، سلقه لی، گنجه لی ( مثل نظامی گن ...
تبریزلی، تهرانلی، پنجه لی ( پنجعلی غلط است ) سبزه لی ( سبزعلی غلط است ) حافظه لی ( حافظعلی غلط است ) . شیره لی خورما، سلقه لی، گنجه لی ( مثل نظامی گن ...
؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل، رام شی ...
؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل، رام شی ...
منطقه چاد رام لو ( چادرملو ) در نزدیکی روستای تورک آباد اردکان یزد واقع شده است. در آن منطقه حتی یک گربه وحشی هم وجود ندارد. حتی فسیل و استخوان های ه ...
فردوسی� بارها در مورد ایران شعر سروده ولی نام ایران رو با� استان ها و مناطق دیگر جدا دانسته پس این یعنی ایران نام منطقه کوچک در شرق کشور بود که ت ...
خرانق، زرنق، ایرانق، زنوزق، نودوزق، شوردرق، سرین درق، درین درق، شیرین درق. متنق، شتنق، . . . . هزاران روستایی که آخرشان به قاف ختم می شود. همانطور ک ...
خرانق، زرنق، ایرانق، زنوزق، نودوزق، شوردرق، سرین درق، درین درق، شیرین درق. متنق، شتنق، . . . . هزاران روستایی که آخرشان به قاف ختم می شود. همانطور ک ...
چادرملو؟؟؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مث ...
چادرملو ؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل ...
چادرملو ؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل ...
چادرملو ؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل ...
چادرملو ؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل ...
چادرملو ؟ یا چاد رام لو؟؟ ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل ...
چادرملو ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل بهرام، شهرام، کهرا ...
چادرملو ( چاد رام لو ) چاد از فعل چاداماق ( ترک برداشتن، شکافتن ) چاتداماق ( شکافتن معدن، برای دست یابی به محتویات معدن ) رام مثل بهرام، شهرام، کهرا ...
دول با تلفظ ( dol ) از فعل دولماق و پر شدن و تورکی است. و در حال حاضر به سطل، مثلا سطل ماست، و سطل آب در تبریز دولچا، می گوییم. و دوست اصفهانی دارم . ...
روستای کرمجوان ( کرمج وان ) وان مثل شهر وان، لیقوان، کندوان، شیروان، سیروان، مریوان، تایوان، چاوان، ۰۰۰۰۰۰۰ از یک نفر که کرمجوان هریس بود. پرسیدم معن ...
پنجعلی؟؟ یا پنجه لی ( کسی که دارای پنجه های قوی است ) ؟؟ لی و لو علامت نسبیت در زبان تورکی است. لی مثل تبریزلی، تهرانلی، پنجه لی، شیره لی، گنجه لی ( ...
سلام لی و لو� در آخر اسم ها در زبان تورکی علامت نسبیت است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. زینال لو پنجه لی ( نوشتن پنجعلی اشتباه است ) غمزه لی. سبزه ...
دانیش ( حرف بزن ) ، دانیشما ( حرف نزن ) ، دانیشماق ( حرف زدن ) ، دانیشمان، دانیشور ( دانشور ) ، دانیشمند. . . . . اینها همه از تورکی دانیش گرفته شده ...
دانیش ( حرف بزن ) ، دانیشما ( حرف نزن ) ، دانیشماق ( حرف زدن ) ، دانیشمان، دانیشور ( دانشور ) ، دانیشمند. . . . . اینها همه از تورکی دانیش گرفته شده ...
نخجیر، انجیر، زنجیر. . . . آخرشان جیر دارد. مثل جیر جیر، جیر جیرک
نخجیر، زنجیر، انجیر. . . آخرشان جیر دارد.
یه ضرب المثلی است. به این مضمون ناخیرچی قیزی ، ناخیر گلنده ، سلقه سی توتار اگر این ضرب المثل را معنا کنیم . می شود. دختر مرد چوپان ( گله دار ) ، موق ...
یه ضرب المثلی است. به این مضمون ناخیرچی قیزی ، ناخیر گلنده ، سلقه سی توتار اگر این ضرب المثل را معنا کنیم . می شود. دختر مرد چوپان ( گله دار ) ، موق ...
سهمی لی در زبان تورکی ترس دار و هراس انگیز می باشد. ؛ و سهمناک و سهمگین از همین کلمه سهمیلی گرفته شده است. و تورکی است.
سهمی لی در زبان تورکی ترس دار و هراس انگیز می باشد. ؛ و سهمناک و سهمگین از همین کلمه سهمیلی گرفته شده است. و تورکی است.
اورمیه ( اور میه ) آور مثل اور شلیم، شهر اورمیه چین، آور آباد. اورقان میه مثل بانیه، سامیه
خوشاکو ( خوشا کو ) کو مثل باکو. ماکو. مارکو. کوکو. دارکو. . . کو، چه می تواند باشد.
دان اولدوزی ( ستاره شمالی، ستاره قطبی ) دان در تورکی یعنی شمالی، دانسفهان ( ایسفهان شمالی ) است
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی، هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه ) ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانس ...
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی، هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه ) ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانس ...
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی، هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه ) ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانس ...
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی، هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه ) ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانس ...
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی، هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه ) ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانس ...
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی، هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه ) ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانس ...
سرگرد= باش قورد ( گرگی که سر دسته گروه است ) باش ( سر ) مثل آشپزباشی، باش تیان قورد= گرگ مثل قورد اوغلی ( کورد اوغلی )
سرگرد= باش قورد ( گرگی که سر دسته گروه است ) باش ( سر ) مثل آشپزباشی، باش تیان قورد= گرگ مثل قورد اوغلی ( کورد اوغلی )
گرگ ( قورت ) در ادبیات تورکی مقدمه گرگ در ادبیات و فرهنگ تورکی نماد مهمی از نیروی الهی و قدرت، اسارت ناپذیری و استقلال، و فرزانگی و رهبری است. تور ...
گرگ ( قورت ) در ادبیات تورکی مقدمه گرگ در ادبیات و فرهنگ تورکی نماد مهمی از نیروی الهی و قدرت، اسارت ناپذیری و استقلال، و فرزانگی و رهبری است. تور ...
گرگ ( قورت ) در ادبیات تورکی مقدمه گرگ در ادبیات و فرهنگ تورکی نماد مهمی از نیروی الهی و قدرت، اسارت ناپذیری و استقلال، و فرزانگی و رهبری است. تور ...
قال گذاشتن از فعل قالماق ( ماندن و تورکی است. چون در فارسی قاف وجود ندارد ) . قال گذاشت ( یعنی گفت اینجا بمان ، زود بر می گردم. . . . ولی رفت و نیام ...
قال گذاشتن از فعل قالماق ( ماندن و تورکی است. چون در فارسی قاف وجود ندارد ) . قال گذاشت ( یعنی گفت اینجا بمان ، زود بر می گردم. . . . ولی رفت و نیام ...
قزوان ( قیز وان ) = باغ دختر قزوان ( قاز وان ) = باغ غاز قزوان ( قیز مثل قیزقلعه. قیز کورپوسی. ) وان مثل شهری در تورکیه. کندوان. سراوان. تایوان. مریو ...
می دانید که �یالقوز ( یالقیز ) �، و ایضاً �یالنیز� به زبان �تُرکی� می شود �تنها�. پس به آدمهای �تنهای باخود� می شود گفت �یالقوز� و به آبادی و روستایی ...
می دانید که �یالقوز ( یالقیز ) �، و ایضاً �یالنیز� به زبان �تُرکی� می شود �تنها�. پس به آدمهای �تنهای باخود� می شود گفت �یالقوز� و به آبادی و روستایی ...
مر آد ( مر آد ) آد در تورکی یعنی اسم مثل فرخ آد. فرهاد. فرساد.
انگشتجان ( ان گشت جان ) ان ( بزرگ ) مثل ان بیوک عسگر، بیزیم عسگر. . . ان مثل انگجی. انزابی. انزلی. انگل. اندام. انجیر. انگبین.
کلثوم یا گلسوم؟؟ گلسوم اسم تورکی هست به معنای مثل گل، ولی چون عربها گ ندارند. بجای گلسوم گفته اند. کلثوم
وان. کندوان. لیقوان. سراوان. شیروان. سیروان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) نخجوان. چاوان. تایوان. لیتوانی. مریوان. نهروان ( باغ نهر دار، یکی در عراق، ...
کلمه ای ترکی است و تلفظ درست آن سوس لنماق است از ریشه سوس ( آرایش ) و فعل سوسمک. سوسلنمک در ترکی یعنی آرایش کردن و سوسن یعنی آرایش شده. . . . . ترانه ...
ایت سوروسی، آت ایلخی سی ضرب المثل معروفی در تبریز است. به گله سگ، سوروی و به گله اسب، ایلخی می گوییم.
قیش لوق ( قیشلاق ) . یایلو ق ( ییلاق ) آزلوق ( آزلیق ) چوخ لوق ( چولوق ) دوموهلوق ( وسیله وقت گذرانی. مشغولیت ) . . قارلوق ( قارلیق ) برفی. . لوق علا ...
الغوث الغوث از فعل قوسماق و استفراغ کردن است.
جاپلق ( جاپ لیق ) لیق و لوق در زبان تورکی علامت نسبیت است . لیق و لوق مثل قارلوق یا قارلیق ( جایی که برف دارد ) . قیش لیق ( قشلاق ) یای لیق ( ییلاق ) ...
سنجاب ( سن جاب ) جاب مثل پنجاب، مرنجاب ( کویری در بید گل کاشان ) سنجاب یک کلمه تورکی است.
پنجاب ( پن جاب ) پن مثل پنجره و جاب مثل سنجاب، مرنجاب ( کویری در بید گل کاشان )
مرنجاب ( مرن جاب ) جاب مثل سنجاب؛ پنجاب
مرنجاب ( مرن جاب ) جاب مثل سنجاب. پنجاب . . . می باشد.
قارلق یا قارلیق و قارلوق ( قار لیق ) = قار در تورکی یعنی برف و لیق و لوق علامت نسبیت مثل قیش لیق ( قشلاق ) یای لیق ( ییلاق ) آژلیق ( گرسنه گی ) توخول ...
قارلق یا قارلیق و قارلوق ( قار لیق ) = قار در تورکی یعنی برف و لیق و لوق علامت نسبیت مثل قیش لیق ( قشلاق ) یای لیق ( ییلاق ) آژلیق ( گرسنه گی ) توخول ...
علویق یا الویق؟؟ حروف ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) مخصوص زبان عربی است و در زبان های دیگر وجود ندارد. از آن طرف اسم روستای تورکی آخرش قاف دارد. مثل زرنق. نودو ...
فین کلمه فین در فرهنگ لغت دهخدا به معنای محل جوشش آب است. نام قدیمی دیگر این مکان چهل حصاران بوده است. منطقه ای ست در جنوب غرب شهر کاشان در ایران. فی ...
پرنده باقرقره:باغری قره یک اسم تورکی هست . باغیر در تورکی به معنای قلب؛ سینه و قره هم به معنای سیاه یا مشکی است. پس باغری قره بخاطر اینکه سینه ی این ...
پرنده باقرقره:باغری قره یک اسم تورکی هست . باغیر در تورکی به معنای قلب؛ سینه و قره هم به معنای سیاه یا مشکی است. پس باغری قره بخاطر اینکه سینه ی این ...
اسفنانی ( اسف نان ) نان در آخر اسم مکان مثل سمنان. مزینان. آبدانان. بنان. زربنان. کوهبنان. . . . .
ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...
ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...
ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...
ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...
ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...
ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...
آغاز از آغیز ( دهان ) که شروع و آغاز دستگاه گوارش است. گرفته شده است. و با کلمه آغوز مترادف است.
ایشلر بازوم؛ ییر آزوم ( آغیز )
پادشاه ( پاد شاه ) پادزهر ( پاد زهر ) پادگان ( پاد گان ) پادرام ( پاد رام= پدرام ) پاداد ( پاد آد=اسم ) بهپاد ( به پاد ) پدآفند ( پد آفند )
پادشاه ( پاد شاه ) پادزهر ( پاد زهر ) پادگان ( پاد گان ) پادرام ( پاد رام= پدرام ) پاداد ( پاد آد=اسم ) بهپاد ( به پاد ) پدآفند ( پد آفند )
پادشاه ( پاد شاه ) پادزهر ( پاد زهر ) پادگان ( پاد گان ) پادرام ( پاد رام= پدرام ) پاداد ( پاد آد=اسم ) بهپاد ( به پاد ) پدآفند ( پد آفند )
شخم با تلفظ شوخوم تورکی است. از فعل شوخوملاماق
استرقان ( استر قان ) استر مثل استر آباد قان = باغ. . قانالیق= باغ انگور. . مثل وایقان. توفارقان. دیلمقان. ممقان . کردلقان
منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...
منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...
منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...
منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...
منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...
مفهوم نوو و با تبدیل لغت ناو/نوو به ناب، استدلال کردند که چون این اسامی به لغت ناب و آب ختم میشوند و آبریزهایی نیز در آن مناطق وجود دارد، پس همگی این ...
مفهوم نوو و با تبدیل لغت ناو/نوو به ناب، استدلال کردند که چون این اسامی به لغت ناب و آب ختم میشوند و آبریزهایی نیز در آن مناطق وجود دارد، پس همگی این ...
دیزناب. دهستان مهرانرود جنوبی یکی از دهستان های استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است. این دهستان در سال ۱۳۶۶ خورش ...
بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...
بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...
بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...
و لو علامت نسبیت در تورکی است. مثل تهران لی. تبریزلی. گنجه لی ( نه گنجعلی ) . دره لی ( نه درعلی ) سلقه لی ( نه سلقعلی ) . سورمه ) ( نه سورمعلی ) . غم ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...
کابلی پلو؟؟ یا کاب لی پلو ( قاب لی ؛پلو ) ؟؟؟ قاف در زبان فارسی نیست. حرف قاف مخصوص زبان تورکی و عربی است. که در بعضی کشورها قاف به صورت کاف تلفظ می ...
گامبرون در خلیج فارس= گانبرون= گنبرون ( گن برون ) گن= گشاد متضاد تنگ ( تنگه ) برون ( دماغ. دماغه. مثل اوزون برون= دماغ بزرگ نوعی ماهی ) . . گن برون ( ...
آرزو . آرزی تامارزی . . . به آرزویی که بر آورده نشده در تورکی نامارزی می گوییم.
عمله یا امله؟؟؟ امل مثل امل سایان ( امل= آرزو در زبان تورکی
سارایو ( ساری یووا ) لانه ی زرد یا همان خانه ی زرد می باشد.
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...
زهلم= صفرا زهلم گئتمیش. گده ده ن زهلم گیدیر. زهلمی می آپاردی
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم ...
زهلم= صفرا زهلم گئتمیش. گده ده ن زهلم گیدیر. زهلمی می آپاردی
قره دین ( قره دین ) قره ( قارا= عظمت. بزرگ. مثل قره ضیاءالدین. قره باغ. قره داغ. قره آغاج. قره چای. قره دنیز دین؛ دین منظور دین و مذهب نیست. مثل آیدی ...
روستای دینی درق ( دین منظور دین و مذهب نیست ) . دین درق ( دین درق ) دین مثل آیدین. دینه ور. ماردین. فردین. بردین. قره دین. درق مثل سرین درق. شوردرق. ...
نادران ( ناد ران ) ناد مثل نادعلی. . . ران مثل تهران. ایران. شیمران. مازند ران. آیران. هئیران. جیران. شه ران ( شهران ) مهران
تاریخ از آرخای تورکی به عربی رفته و شده تاریخ. تواریخ. مورخ. مورخه. . . معمولا کلمات تورکی که به عربی می روند. بیشتر از سه یه چهار هم خانواده پیدا نم ...
تاریخ از آرخای تورکی به عربی رفته و شده تاریخ. تواریخ. مورخ. . . معمولا کلمات تورکی که به عربی می روند. بیشتر از سه یه چهار هم خانواده پیدا نمی کنند. ...
ویرقین ( باکره ) تورکی اگر با حروف لاتین نوشته شود. با کلمه ویرجین؛ ویرجینا ) انگلیسی به یک صورت نوشته می شود. به نظر می آید کلمه ویرجین انگلیسی از ک ...
در زبان تورکی نفرینی است. به این مذموم ویرقنین ده لین سین ) ( ویرقین در زبان تورکی یعنی باکره. صفت حضرت مریم عذرا ) اگر کلمه ویرقین را با حروف لاتین ...
در حالت نفرین معمولا می گوییم ویرقینین ده لین سین. .
بایرام ( بای رام ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. مهرام. کهرام. بهرام. پارام ( روستایی در اهر ) پارام پارچا. . . رام شیر. رام هرمز. رام سر. را ...
معنای کردلقانی ( کوردله قان ) کوردله در زبان تورکی به معنای روبان است قان هم به معنای باغ است. ( قانالیق= باغ انگور ) بنابراین کوردله قان ( یعنی باغه ...
کردلقان ( کردیل قان ) قان= باغ و قانالیق= باغ انگور مثل وایقان. توفارقان. دیلمقان. . . . . . کرد= کورد= قورد ( گرگ ) مثل کرداوغلی همان کورداوغلی که = ...
سمنان. مزینان. وامنان. برنان. پرنان. زرنان. آبدانان. بنان. کوهبنان. . . . آخر اسم مکان ها معمولا نان. وان. ران. غان. قان . گان. رام. راب. هان. خان. ج ...
خیلی وقتها کلمات ترکی را با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) مینویسند. تا ما متوجهترکیبودن کلمات ترکی نشویم. مثلااصلان=اسلان، اطاق=اتاق، طالقان=تا ...
ارزن یک کلمه ترکی است. ( ار زن ) کلماتی که اولشان ار ( قهرمان ) دارند. مثل ارسلان، ارطغرل ( ارتوغرل ) کلماتی که زن ( منظور جنس مونث نیست ) دارند. مثل ...
خیلی وقتها کلمات ترکی را با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می نویسند. تا ما متوجه ترکی بودن آن نشویم. معمار اگر عربی بود. علاوه بر عمارت ( امارت ...
عصا، به ظاهر یک کلمه ی عربی است چون هم عین داردوهم ص که این حروف مخصوص زبان عربی است ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) ، ولی اگر عصا کلمه ی عربی باشد. باید چند هم ...
عروس ( اروس=گلین ) ، کلمه ی ترکی است. که مثل خیلی از کلمات ترکی باعین که از حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) می باشد. نوشته شده است. اروس ( عروس ) ...
سرمه یک کلمه ترکی است. از فعل سورماق ( راندن، رانندگی کردن، کشیدن ) کشیدن موادی روی چشم ، مالیدن مواد روی چشم
چکش یک کلمه ترکی است. از چاکیشماق ( برخوردکردن دوچیز به هم ) ، چاکیشما " به معنی تصادف و وارد شدن ضربه به هم. . چکش که ابزاری است در جهت ضربه وارد ...
یراق یک کلمه ترکی است. قاف در زبان فارسی وجود ندارد. یراق " یاراق " به معنای برنده و شکافنده می باشد که در قدیم تورکان به ابزارهای برنده مثل شمشیر و ...
اتو یک کلمه ترکی است از مصدر اوتمک، "، سوزاندن موهای ریزپرندگان ازجمله مرغ و. . . را اوتمک گویند. همچنین سوزاندن یاخواباندن پرزهای پارچه راهم اوتمک گ ...
چکمه یککلمه ترکی هست. چکمه جیک = نیم چکمه چکمه چی = چکمه دوز چکه جک = پاشنه کش چکیشمک = منازعه کردن، مشاجره کردن، کشمکش کردن، شرط بندی و شکستن جناق م ...
اوج با تلفظ صحیح آن ( تقریبا مثل عوج، البته عین مخصوص زبان عربی است ومجبورا با عین نوشتم. اوو ج ) ، یک کلمه ترکی است . مثلا نوک سوزن، یا نوک قله ی کوه
سیاق، قاف در زبان فارسی نیست. ومخصوص زبان عربی وترکی است. اگر سیاق عربی بود. باید چند کلمه هم خانواده و مترادف داشت که ندارد. سیاق از کلمه ی ترکی سای ...
گالیش یا قالیش، در زبان فارسی قاف نیست. بخاطر آنوقتی ما ترکها میگوییم قوقوش ( پرنده ی قو ) فارسها گوگوش می نویسند. وقرgor ( جرقه های آتش در ترکی ) را ...