پیشنهادهای جدیری (٤١٨)
دیشلمه از فعل دیشلماق ( گاز گرفتن ) است. دیش لمه همان معنای دیش لمه لی ( گاز گرفتنی ) است. چایی که با دندان گرفتن قند خورده می شود. چای دیش لمه نامید ...
دیشلمه از فعل دیشلماق ( گاز گرفتن ) است. دیش لمه همان معنای دیش لمه لی ( گاز گرفتنی ) است. چایی که با دندان گرفتن قند خورده می شود. چای دیش لمه نامید ...
دیشلمه از فعل دیشلماق ( گاز گرفتن ) است. دیش لمه همان معنای دیش لمه لی ( گاز گرفتنی ) است. چایی که با دندان گرفتن قند خورده می شود. چای دیش لمه نامید ...
دیشلمه از فعل دیشلماق ( گاز گرفتن ) است. دیش لمه همان معنای دیش لمه لی ( گاز گرفتنی ) است. چایی که با دندان گرفتن قند خورده می شود. چای دیش لمه نامید ...
دیشلمه از فعل دیشلماق ( گاز گرفتن ) است. دیش لمه همان معنای دیش لمه لی ( گاز گرفتنی ) است. چایی که با دندان گرفتن قند خورده می شود. چای دیش لمه هست. ...
گراوان ( سردشت ) یا قارا وان؟؟چون در زبان فارسی حرف قاف نیست به خاطر آن به قاف می گویند . گاف مثلا به قوقوش ( پرنده قو در تورکی ) می گویند. گوگوش به ...
گراوان ( سردشت ) یا قارا وان؟؟چون در زبان فارسی حرف قاف نیست به خاطر آن به قاف می گویند . گاف مثلا به قوقوش ( پرنده قو در تورکی ) می گویند. گوگوش به ...
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو ) هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ ...
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو ) هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ ...
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو ) هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ ...
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو ) هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ ...
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو ) هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ ...
مقصودلو ( مقصود لو ) ، تتلو ( تات لو ) هر کلمه ایی که آخرش لو. ویا. لی داشته باشد. تورکی است. مثل خمارلو. آیدینلو. اینانلو. رجب لو. قره قویونلو، آغ ...
هولاسو ( هولا سو ) سو در زبان تورکی یعنی آب مثل قارا سو، آغ سو، شیرین سو، شور سو، دوزلی سو ( نمک آبرود ) هولا هم از اول کلمه هولاکو خان گرفته شده اس ...
هولاسو ( هولا سو ) سو در زبان تورکی یعنی آب مثل قارا سو، آغ سو، شیرین سو، شور سو، دوزلی سو ( نمک آبرود ) هولا هم از اول کلمه هولاکو خان گرفته شده اس ...
هولاسو ( هولا سو ) سو در زبان تورکی یعنی آب مثل قارا سو، آغ سو، شیرین سو، شور سو، دوزلی سو ( نمک آبرود )
هولا سو ( هولا سو ) ، سو در تورکی یعنی آب مثل شیرین سو، شور سو
چاشنی از چاشلیک می باشد و تورکی است.
من خیلح غذا پیشیرمیشم. ( یعنی من خیلی غذا پخته ام. خیلی یک کلمه تورکی است. )
چمباتمه از فعل چونبلنتی قورماق و تورکی است.
شام اسبی، شام در تورکی چمن زار و مئشه؛ و آس هم قوم آس که روی هم رفته می شود. زمین های سبز قوم آس
سسطلان ( سس تالان ) یا سسطلان ( سسط لان ) لان مثل گی لان ( گیلان ) . ساوالان ( اردبیل ) ، سهلان ( آذربایجان شرقی ) ایسفهلان ( آذربایجان شرقی ) ، مارا ...
سسطلان ( سس تالان ) یا سسطلان ( سسط لان ) لان مثل گی لان ( گیلان ) . ساوالان ( اردبیل ) ، سهلان ( آذربایجان شرقی ) ایسفهلان ( آذربایجان شرقی ) ، مارا ...
سسطلان ( سسط لان ) لان مثل گی لان ( گیلان ) . ساوالان ( اردبیل ) ، سهلان ( آذربایجان شرقی ) ایسفهلان ( آذربایجان شرقی ) ، مارالان, ( تبریز ) کاتالان ...
سسطلان ( سسط لان ) لان مثل گی لان ( گیلان ) . ساوالان ( اردبیل ) ، سهلان ( آذربایجان شرقی ) ایسفهلان ( آذربایجان شرقی ) ، مارالان, ( تبریز ) کاتالان ...
هجوم یک کلمه تورکی است. اگر هجوم عربی بود. باید عربها می تونستند به چهارده باب ببرند. و همانطور که می بینیم هجوم فقط با کلمه مهاجم هم خانواده است.
در زبان تورکی به گرگ، قورد می گوییم. قورد، به گورد، کورد، کرد تغییر کرده است. کرد شبستری همان قورد شبستری است.
خدنگ یک کلمه تورکی است . به معنای حیله، خدنگ یاره بنزدیم
گرد آفرید همان قورد آفرید ( گرگ زاده ) است.
دهکرد ( ده کرد ) ده= کند مثل کندوان، تازا کند قورد= گرگ در زبان تورکی که به مرور به گورد، کورد، کرد تبدیل شده است. دهکرد همان روستای گرگ است قورد کند ...
بالیق باشدان ، کوکار ( ماهی از سر می گندد )
دهکرد ( ده کرد ) ده= کند مثل کندوان، تازا کند قورد= گرگ در زبان تورکی که به مرور به گورد، کورد، کرد تبدیل شده است. دهکرد همان روستای گرگ است قورد کند ...
دهکرد ( ده کرد ) ده= کند مثل کندوان، تازا کند قورد= گرگ در زبان تورکی که به مرور به گورد، کورد، کرد تبدیل شده است. دهکرد همان روستای گرگ است قورد کند ...
قاف در زبان فارسی وجود نداردو حروف گچپژ در عربی وجود ندارد. بنابراین هر کلمه ایی هم قاف داشته و باشد و هم یکی از حروف گچپژ را داشته باشد. ۹۹درصد تورک ...
بابا اجاغینا قور دوشدی . جرقه های آتش در تورکی ، وقتی یه نفر می میرد. قور و جرقه آتش به اجاق و خانه پدرش می افتد. چون در زبان فارسی قاف نیست . به قا ...
قواره کلمه تورکی است. در زبان فارسی قاف نیست به خاطر آن به قاف می گویند گاف مثل اسم قوقوش ( پرنده قو در زبان تورکی ) که فارسها تلفظ می کنند گوگوش
بوردان اوزاق کوجوار، گل گوله شاق گوجون وار؟
بوردان اوزاق موجومبار، گل گولع شاخ، گوجون وار؟
آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی ر ...
آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی ر ...
آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی ر ...
روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی رضا خان، اسامی تورکی به اسامی عربی و فارسی تبدیل شده است . مین ا ...
آق اولر ( گیلان ) مین اولر ( صوفیان، که به روستای منور تبدیل شده است )
شورابیل ( شورا بیل ) بیل از فعل بیلماق مثل اردبیل، اربیل، َشورابیل، شابیل، چرنوبیل، اندبیل. بیله وردی، بیله سوار، بیبلقان، بیله دره. . . . . .
ایروان ( ایری وان ) = باغ بزرگ وان مثل کندوان، لیقوان، مریوان، تایوان، لیتوانی، سیلوانا، شیروان، سیروان
ریگان ( ایری گان ) = باغ بزرگ . . ایری مثل ایری وان ( ایروان= باغ بزرگ ) گان مثل هرمزگان، سمنگان، سنگان
پالنگان ( پالن گان ) پالن= پالان مثل منطقه پالان توکن. . و گان مثل هرمزگان، سمنگان، سنگان, ریگان ( روستایی در کرمان، ایری گان= باغ بزرگ )
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...