منزل

/manzel/

مترادف منزل: جا، مکان، جایگاه، مقام، بیت، خانه، دار، دولت سرا، سامان، کاشانه، ماوا، مسکن، موطن، نشیمن، وثاق، یورت، مرحله، اهل بیت، زن و فرزندان، مقصد، هدف، اقامتگاه، مسافت بین دواتراق، منزلگاه، منزلگه

برابر پارسی: خانه، سرا، فرودگاه، کاشانه، کلبه، گامه

معنی انگلیسی:
accommodations, domestic, domicile, dwelling, home, house, place, quarters, residence, rooms, step, lodging, accommodation, halting - place, adays journey, [fig.] stage, degree, goal, sent down

لغت نامه دهخدا

منزل. [ م َ زِ / زَ ] ( ع مص ) نزول. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به نزول شود.

منزل. [ م ُ زَ ] ( ع ص ) فروفرستاده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروفرستاده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). نازل کرده شده. فرودآمده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
عالی دو آیت است علا و بها به هم
در شأن دین و دولت تو هر دو منزل است.
امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 102 ).
پنداشتی که آیت... در شأن آن منزل بود. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 101 ).
هر آیت از عنا و عنایت که منزل است
در شأن بدسگال تو و نیکخواه تست.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 53 ).
یا چون منافقانی پربند و پیچ پیچ
خشب مسنده ز برای تو منزل است.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 315 ).
- مثل وحی منزل شمردن ؛ اطاعت آن را واجب دانستن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منزل شدن ؛ نازل شدن. فروفرستاده شدن : کلام الهی جمله بواسطه جبرئیل بر دل رسول ( ص ) منزل شده است. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 77 ). نزاع پدید آمد و در حکومت رجوع با حضرت رسالت کردند تا وحی منزل شد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 199 ).
- || فروتابیدن :
نور مه بر ابر چون منزل شده ست
روی تاریکش ز مه مبدل شده ست.
مولوی.
- منزل گشتن ؛ منزل شدن. فروفرستاده شدن : حکم سایر کتب منزله به وجودقرآن که بدو منزل گشت زایل و باطل گشت. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 44 ). رجوع به ترکیب منزل شدن شود.
- وحی منزل ؛ وحی فرستاده از جانب خدای تعالی :
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
کارت چو معجزات رسولان مرسل است.
امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 102 ).
|| فرودآورده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). مهمانی که به جایی فرودآورده شود. آنکه به جایی فرودآمده باشد اقامت را :
هست عالم چون چراگاهی و ما چون منزلی
چون برفت این ، منزلی گیرد دگر کس مرغزار.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 139 ).
|| ( مص ) فروفرستادن. ( منتهی الارب ). انزال. ( اقرب الموارد ): انزله انزالاً و منزلاً؛ فروفرستاد آن را. ( ناظم الاطباء ).

منزل. [م ُ زِ ] ( ع ص ) آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. ( ناظم الاطباء ). فروفرستنده. نازل کننده.ج ، منزلون و منزلین : انا منزلون علی اهل هذه القریة رجزاً من السماء. ( قرآن 34/29 ). اءَانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون. ( قرآن 68/56 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جای فرود آمدن، خانه، سرای، منازل جمع، فرود آمده، فروفرستاده شده
( اسم ) فرود آمده .یا وحی منزل . وحیی که از طرف خدا نازل شده .
نزول .

فرهنگ معین

(مَ زِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خانه ، سرای . ۲ - جای فرود آمدن . ج . منازل .
(مُ زَ ) [ ع . ] (اِمف . ) فرو فرستاده شده ، فرود آمده . ، وحی ~ وحی ای که از جانب خداوند نازل شده .

فرهنگ عمید

۱. جای فرود آمدن.
۲. خانه، سرای.
فرودآمده، فروفرستاده شده.

گویش مازنی

/menzel/ خانه – اتراق گاه

واژه نامه بختیاریکا

بُن. مثلا دو بُن دو جُلی؛ چُل وار؛ بُنه گَه؛ بُنه؛ بُنه وار؛ تو گَه؛ دَر آستُو؛ لیزگِه؛ هوه خدا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُنَزَّلٌ: نازل شده
معنی أَحَلَّنَا: ما را منزل داد
معنی أَحَلُّواْ: منزل دادند
معنی دَیَّاراً: کسی است که برای منزل گرفتن پیاده شده باشد
معنی مُنزَلاًَ: فرو فرستاده شده - منزل داده شده ("رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاًَ مُّبَارَکاً " یعنی :پروردگارا مرا به منزل مبارکی فرود آر )
معنی نُبَوِّئَنَّهُمْ: حتماً آنان را منزل می دهیم - حتماً آنان را سکونت می دهیم
معنی مُنْتَهَیٰ: منتها - انتها ("ان الی ربک المنتهی" یعنی بدرستی که آخرین منزل هستی ، درگاه پروردگار تو است )
معنی مُسْتَأْنِسِینَ: أُنس گرفته ها - سرگرم شده ها (َفَإِذَا طَعِمْتُمْ فَـﭑنتَشِرُواْ وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ" یعنی بعد از خوردن غذا در منزل پیامبر صلی الله علیه وآله سرگرم سخن گفتن نشوید و پراکنده گردید )
معنی نَّصَارَیٰ: مسیحیان(از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیده شد : چرا نصاری را نصاری نامیدند ؟ فرمود : چون ایشان از اهل قریهای بودند ، بنام ناصره ، که یکی از قراء شام است ، که مریم و عیسی بعد از مراجعت از مصر ، در آن قریه منزل کردند )
معنی نَصْرَانِیّاً: مسیحیت (از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیده شد : چرا نصاری را نصاری نامیدند ؟ فرمود : چون ایشان از اهل قریهای بودند ، بنام ناصره ، که یکی از قراء شام است ، که مریم و عیسی بعد از مراجعت از مصر ، در آن قریه منزل کردند )
معنی تُرِیحُونَ: هنگام غروب گله را از چرا گاه برمی گردانید (تریحون از اراحة است که به معنای برگرداندن رمه و گله از چراگاه به منزل در هنگام غروب برای آسایش است و لذا آن مکانی را که احشام در آن آسایش میکنند مراح گویند )
معنی دَارُ: خانه - محلی است که انسان آن را بنا میکند و در آن ساکن میشود و خود و خانوادهاش را منزل و ماوا میدهد درجمله "تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ " منظور شهری است که قوم ثمود در آن سکونت داشتند و اگر شهر در اینجا دار ( خانه )نامیده شده ، بدین مناسبت بوده که شهر ...
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)

دانشنامه عمومی

منزل (فیلم ۱۹۷۹). منزل ( انگلیسی: Manzil ) یک فیلم است که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آمیتاب باچان و موشومی چاترجی اشاره کرد.
عکس منزل (فیلم ۱۹۷۹)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

خانه

مترادف ها

house (اسم)
خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه

abode (اسم)
منزل، مسکن، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر

accommodation (اسم)
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده

apartment (اسم)
منزل، اپارتمان

hearth (اسم)
منزل، اتشدان، اجاق، کف منقل، کوره کشتی

dwelling (اسم)
منزل، مسکن، سکنی، مقام، سکونت، مکان

habitation (اسم)
منزل، مسکن، سکنی، مستعمره، سکونت، مکان، اسکان

lodging (اسم)
منزل، مسکن، محل سکونت، اطاق کرایهای

lodge (اسم)
منزل، جا، انبار، خانه، کلبه، شعبه فراماسون ها

destination (اسم)
منزل، مقصد، تقدیر، سرنوشت

hospice (اسم)
منزل، نوانخانه، خسته خانه، بیمارستان، اسایشگاه

inn (اسم)
منزل، کاروانسرا، خان، مسافرخانه، مهمانخانه

caravan-serai (اسم)
منزل، کاروانسرا، خان، مهمان سرا، منزلگاه بین راه

halting place (اسم)
منزل

فارسی به عربی

اسکان , بیت , حانة , دار العجزة , راحة , سکن , ضیعة اقطاعیة , مسکن , منتجع , منزل , موقد

پیشنهاد کاربران

همتای پارسی واژه ی عربی منزل، اینهاست: کاژه kAže، کنام konAm، کروه kruh ( دری ) ، کاتیژ katiž ( سغدی: katic ) ، تژر tažar، کاداگ kAdAg ( پارتی: kadag ) ، مانستان mAnestAn ( پارتی )
در زمان های قدیم به علت محدود بودن زنان به پستوی خانه، منزل صفتی بوده که برای زنان استفاده میشد!
باششگاه ، در تاجیکستان به معنی محل اقامت و مسکن
حضر
نشستنگاه_نشیمن گاه_زندگی جا_گذران جای_فرودگاه_جایاسا_ جاگزین_گزین خانه، خانه
جای فرود امدن
منزل یعنی محل نازل شدن وزمان نازل شدن
منزل :
سرا ، خانه ، جایگاه ، مقام ، هدف ، کاشانه ، مرحله
محل توقف در سفر
واحد اندازه گیری طول
هر منزل حدود چهار الی پنج فرسخ راه پیمایی به صورت پیاده یا همراه با کاروان است. ( ( متدوالترین آن ۴. ۵ فرسنگ است یعنی حدود ۲۶ کیلومتر ) ) هر پرثنگا، پرسنگ، فرسنگ، فرسخ ( شش کیلومتر )
...
[مشاهده متن کامل]

پرثنگا یا پرثنها برابر ۳۱ اَسپَرسا ( هر اسپرسا ۱۹۳ سانتیمتر )
هر اسپَرسا ۳۶۰ آرشن ( هر آرشن حدود ۵۳۷ میلیمتر )
هر آرشن برابر با ۲۰ انگُست ( ( هر انگست ۲۷ میلیمتر ) )
هر اَنگُست برابر با شش یَوَه ) ) و هر یوه دقیقاً ۴. ۵ میلیمتر که ریزترین واحد طول در زمان هخامنشیان بود و کوچکتر از ان را با درصد یوه محاسبه می کردند.

سرا
در زبان لری بختیاری از کلمات زیر استفاده می شود
هونه. هونمون
هونه::خونه. خانه
هونمون::هونمان:خانه
بهون::نام سیاه چادر ایل لر بختیاری به معنی بهترین خانه

در پهلوی " مانستان " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی با برگردان خانم مهشید میرفخرایی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس