تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توپ و تشر زدن داد و قال کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دست انداختن کسی ور رفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Gain control of your mind rather than allow your mind to run amuck از کنترل خارج شدن Run amok

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخ غول و شکستن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای تاکید یه سوال و پرسش به کار میره میتونیم معنی کنیم: فقط خدا میدونه The car needs a new engine, but where in the ?name of heaven we going to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برعکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

براق کردن مو ( ژل زدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هضم و درک نکردن ایده و عقیده ای و ابراز آن هضم نکردن غذا و بالا آوردن آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنترل گر ، کنترل کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در درجه دوم گزینه یا انتخاب دوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

خلق و خوی متعادل خونسرد دارای ثبات شخصیتی Even tempered

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مورد مشکل صحبت کردن و بر طرف کردن آن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

مطمئنم

پیشنهاد
٢

چی رو مده و چی مد نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیچوندن کسی

پیشنهاد
٠

پر انرژی

پیشنهاد
٢

سوپرایز کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدپرست ، مدگرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تلکه کردن پول زیادی از کسی در مسابقات ورزشی شکست دادن حریف با اختلاف امتیاز زیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قشنگ و دیدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خیلی موفق بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ادامه دادن بحث ، فعالیت و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدایت کردن ، رهبری کردن ، راهنمایی کردن

پیشنهاد
٠

توجه کردن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

It would be a lot of fun

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قناعت داشتن با کم ساختن و سر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آسیب رساندن ، صدمه فیزیکی زدن He messed up his leg playing football

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکوک بودن ، شک داشتن ، حدس زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عادی نگری متعصبانه و افراطی تمایل به عادی انگاری ، عادی انگاری افراطی که باعث فلج عکس العمل در مواقع بحرانی میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اتومبیل پر سرعت ساخت شرکت فورد که در سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ معروف بوده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل آب شده رفته تو زمین ، دود شده رفته هوا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز شدن با صدا ، با صدای تلق باز شدن مثل در قوطی The lid popped open در ( قوطی ) تلقی باز شد I popped open the hood من کاپوت را باز کردم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

عقل کسی قد ندادن در مورد مساله ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش سلیقه در ست لباس و مد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به زودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خدمات درون خودرویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی آهسته حرکت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Off course مسیر اشتباه On course مسیر درست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - پس از عصبی بودن بیش از حد موفق به گفتن چیزی شوید ، تمایل به صحبت کردن Witnesses often find their voices when they hear a reward has been offere ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از کاری دست برداشتن ، تمام کردن کاری ( مخصوصا بد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

شغل دوم ، sideline ، moonlight

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

غمگین بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار بودن The deadline's tomorrow and we haven't even started , the heat is really on now

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بخاطر پر مشغله بودن مترادف What with one thing or another مثال what with this and that , I forgot to call you yesterday

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آزرده ، مایوس ، خسته، عصبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

گردباد ( عشق ) آتشین ( خواستگاری و ازدواج ) عجولانه و بی فکر و تامل ( کار و احساسات و . . . ) هجوم ( سفر ، ملاقات و . . . ) مثل برق و باد و سر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بر خلاف انتظار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت طلاست دیر بجنبی باختی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیال بافی

پیشنهاد
٠

چقدر حاضره تلاش کنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دور ریز خوار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ایده یا طرح غیر واقع بینانه ( معمولا در سیاست )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شانس موفقیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنترل نشده بدون محدودیت ، نامحدود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معمولی ( متوسط )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی از کسی انتقادی میشه و شما با اون انتقاد موافقید میتونین این عبارت و بگید موافقم! درسته ! راست میگه !

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

متلاطم ، پرجوش و خر وش ، طوفانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دو قطبی شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلک زدن ، فریب دادن نقض کردن و شکستن قانون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کتک زدن و نقش بر زمین کردن کسی متعجب ساختن کسی ، غافلگیر کردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بعضی مواقع همoff حذف میشه I am ticked

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - پیامد منفی ۲ - ذرات رادیواکتیو پیامد منفی ذرات رادیواکتیو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پارتی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

امتحان کردن کاری انتقاد کردن کتک زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مثل عجل معلق ( کاری را تند انجام دادن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم بخور همیشه بخور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زدی به هدف ( درست گفتی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ) ﺑﻠﯿﻂ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﯾﺎ ﻣﺠﺪﺩ، ﺑﻠﯿﻂ ﺑﺎﺭﺍﻥ ( ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﯾﺎ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﻌﺪﯼ ﺭﻓﺖ ) ( ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پکرم! پایه ام!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبهوت و متحیر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت کردن از کسی نگهداری کردن از کسی سرپرستی و مسئولیت کسی را قبول کردن

پیشنهاد
٢

ناعادلانه رفتار کردن با کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وضع کنونی، شرایط فعلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جدایی کامل و ناگهانی از شخصی ، سازمانی یا موقعیتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد خلق ، بهانه گیر ، عبوس، اخمو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به زودی میبینمت See you soon

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پز متواضعانه خود نمایی فروتنانه فخر فروشی متواضعانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شدت خسته کننده ( فعالیت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهارت خیره کننده داشتن ( معمولا در ورزش و یا در زمینه های دیگر ) درخشیدن در کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کج بودن طبق طرح و نقشه پیش نرفتن

پیشنهاد
٠

توجه زیادی به کسی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به خاطر خدا !

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اتفاق نادر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سخنرانی طولانی و شدیداللحن توپ و تشر زدن نطق غرا و انتقاد آمیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

عصبانیت به جا و به حق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

معطوف کردن به سوی ، توجه کردن به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

To “sink your teeth into” something can mean to take a very large bite of food But as an idiom It means to become very involved and interested in ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دگرگون کننده ، تغییر دهنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

ریکاوری و سرپا شدن معمولا بعد از بیماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Back burner حالتی از اجاق گاز است که غذا را به آرامی میپزد، کنایه از کار و چیزی که اضطراری در انجام اون نیست، کم اولویت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هر مکان و منطقه و شهر عقب افتاده و نامطلوب و ناخوشایند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی قرار بودن ، مضطرب و نگران بودن

پیشنهاد
١

دل به دریا زدن ، ترس و تردید را کنار گذاشتن و کاری را انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفتار کردن مثله. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه تخس ، بچه شیطان، بچه خیابانی شر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تعیین کردن هدف های آسانتری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارهای مختلف زیادی انجام دادن به منظور پیدا کردن شغل بهتر و رسیدن به هدف مورد نظر درخواست های زیادی برای شغل های مختلف دادن

پیشنهاد
٠

بسیار خوش شانس بودن ، بخت و اقبال زیادی به کسی روی آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شب سال نو ( شب سی و یکم دسامبر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - آتش بازی ۲ - آشوب ، جار و جنجال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - آسان شدن کارها ۲ - بدتر شدن شرایط

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

درآمد غیر مستقیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخلص کلام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه رو آخر پاییز میشمارن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را دلداری دادن ، روحیه دادن ، خوشحال کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

غلبه کردن ، با موفقیت عبور کردن از مشکل و. . . به زور از مانعی عبور کردن

پیشنهاد
٢

به داد کسی رسیدن

پیشنهاد
٢

قیل و قال کردن ، آشوب به پا کردن

پیشنهاد
٨

قیل و قال راه انداختن ، الم شنگه به پا کردن، آشوب به پا کردن

پیشنهاد
٥

علاقه داشتن ، نقطه ضعف داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوه پایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

منطقی ، واقع گرا مبتکر و خوش فکر و زرنگ مصمم ، قاطع، سمج ، سخت گیر، پوست کلفت، سرسخت خودرای ، لجباز ، یکدنده ، کله شق بی عاطفه و بی ملاحظه ، کینه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - آزمودن ( از طریق به کار بردن ) ۲ - برای شرکت در تئاتر، تیم ورزشی و . . . آزمون دادن شرکت کردن در مسابقه ی گزینشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گیر انداختن ، جلوی پیشروی چیزی را گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

1. به موفقیت دست یافتن 2. به موقع جایی رسیدن ، سر قرار حاضر شدن 3. زنده ماندن، دوام آوردن ، جان سالم به در بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناهموار ، پر از برآمدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همیشه ماندگار و پابرجا

پیشنهاد
٨

کاملا درست گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Leap at the chance

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوای هر درد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به عبارتی دیگه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرتبط بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طرح و عملی که منجر به شکست میشه زمینه ساز شکست ، عامل شکست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

جنگیدن علیه تغییرات ، ایستادگی کردن مقاومت کردن

پیشنهاد
٠

دوباره از سر گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

از کاری دست کشیدن ، دست برداشتن ، متارکه کردن جا انداختن، فراموش کردن

پیشنهاد
١

حمله کردن و کشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست خود آدم نبودن ، مجبور بودن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - کنترل کردن شرایط و جلوگیری از بدتر شدن آن ۲ - راز داری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آدم بد اخلاق ، بد قلق ، بد جنس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وجدان ، اراده درونی ، If you have strong moral fiber it means you always try to do what is good what right, if you have weak moral fiber it means it ...

پیشنهاد
١

تا آنجا که به چیزی یا کسی مربوط میشه. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را مضطرب کردن و ترساندن ، اگر کسی یا چیزی شما را می ترساند یا عصبی میکند میتوانید از این اصطلاح استفاده کنید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

این اصطلاح در مورد آغاز هر تعهد مهمی به کار میره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بهترین چیزی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تدریج و در طول زمان به وجود آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با قدرت بدنی و بدون اسلحه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

خانواده و دوستان ، نزدیکان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با نفس حبس شده ( از شدت هیجان و اضطراب )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قانونی کردن یک قرارداد، به رسمیت شناختن توافق نامه

پیشنهاد
٢

تحت کنترل خود داشتن ( رو انگشت خود چرخاندن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - همه گیر Intrested in the project was contagious and soon all opposition to it collapsed علاقه به این پروژه همه گیر شد و زود همه مخالفت ها از بی ...

پیشنهاد
٢

خیلی بهتر و سریع تر از کسی دیگه عمل کردن ، نسبت به کسی دیگه عملکرد خیلی بهتری داشتن به جای circles میتوان از rings هم استفاده کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

دست به کار شدن ، آستین ها رو بالا زدن ، کمر همت بستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایده پردازی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شدت رقابتی ، بسیار رقابتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که میتونه کارها رو سازماندهی کنه، میتونه مشکلات و حل کنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سر کسی دادن زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این اصطلاح در مورد کسانی به کار میره که تو کسب و کارشون خیلی موفقند و پول زیادی بدست میارن، زندگی پرمشغله و پر استرس داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خارج کردن از اختفا بیرون آوردن تولید و عرضه کردن

پیشنهاد
٤

بین بد و بدتر بودن ، نه راه پس و نه راه پیش داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

عروسک خرس پشمالو ، خرس تدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

لباس فیک و غیر اصل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بلک جک نوعی بازی با ورق ( بیست و یک )

پیشنهاد
٢

مثل پیدا کردن سوزن تو انبار کاه ، سخت بودن پیدا کردن چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی که مطمئن نیستیم که جواب سوالم چیه این عبارت و میگیم برای مثال I asked the question :what is it about getting behind the wheel that brings out p ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

It appears to me, it seems

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - لقمه بزرگ گرفتن To “get one's teeth into” something Can mean to take a very large bite of food! ۲ - علاقه مند شدن و درگیر شدن در کاری یا چیزی Bu ...

پیشنهاد
٧

قضاوت چیزی بعد از استفاده از آن ببینیم و تعریف کنیم به عمل کار برآید به سخن دانی نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to stop , to no longer do it , especially when we're talking about something you shouldn't be doing anyway , something that's bad

پیشنهاد
٠

سوء تفاهم نشه ، اشتباه برداشت نکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوال پرسیدن از فردی متخصص ، نظر کسی را پرسیدن برای کسب اطلاعات ، مشورت کردن با فردی متخصص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شورشو درآوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

انتقاد آزار دهنده کردن ، مدام به کسی غر زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آب در هاون کوبیدن ، کار بیهوده انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

to be in charge, to give order, to make the decisions مسئول بودن ، دستور دادن ، تصمیم گیرنده بودن you may know everything, but here in the gym I call ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چک کردن و بررسی کردن Let me pull up your account

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خود را به انجام کار سخت مجبور کردن ، قورباغه قورت دادن ، انجام کاری ناخوشایند ولی ضروری ، کاری که به هر حال باید انجام شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

حل و فصل کردن ، فیصله دادن

پیشنهاد
٢

خیلی خوشحال بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

sorry to bail on you Mike , right when you get here رفتن ناگهانی ، ترک کردن کسی

پیشنهاد
١

خیلی خوب به کسی سرویس دادن ، همه نیاز های شخصی کسی را برطرف کردن She can't take care of herself . She always needs someone to wait on her hand and f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

means to do a lot in a short time

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

راز خود را با کسی در میان گذاشتن ، محرمانه گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

?How do you say “Don't push your luck!” ?John: Mary, can you take the rubbish out Mary: Yeah, sure. John: And then come and give me a massage befor ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

throw me a bone : to ask someone to share information with you

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

an example of army brat would be: when I was younger I knew a girl named Katie , she was a army brat . her family moved five times in six year

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وراجی کردن ، پر حرفی کردن ، پرچانگی کردن yap , cackle

پیشنهاد
٢

سبک سنگین کردن موضوع قبل از تصمیم گیری ، در نظر گرفتن همه جوانب مثبت و منفی قبل از تصمیم گیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

women used to take the back seat in the family زنان در گذشته قدرت کمتری در خانواده داشتند .