پیشنهادهای *مژگان* (١٨١)
توپ و تشر زدن داد و قال کردن
دست انداختن کسی ور رفتن
Gain control of your mind rather than allow your mind to run amuck از کنترل خارج شدن Run amok
شاخ غول و شکستن
برای تاکید یه سوال و پرسش به کار میره میتونیم معنی کنیم: فقط خدا میدونه The car needs a new engine, but where in the ?name of heaven we going to ...
برعکس
براق کردن مو ( ژل زدن )
هضم و درک نکردن ایده و عقیده ای و ابراز آن هضم نکردن غذا و بالا آوردن آن
کنترل گر ، کنترل کننده
در درجه دوم گزینه یا انتخاب دوم
خلق و خوی متعادل خونسرد دارای ثبات شخصیتی Even tempered
در مورد مشکل صحبت کردن و بر طرف کردن آن
مطمئنم
چی رو مده و چی مد نیست
پیچوندن کسی
پر انرژی
سوپرایز کردن
مدپرست ، مدگرا
تلکه کردن پول زیادی از کسی در مسابقات ورزشی شکست دادن حریف با اختلاف امتیاز زیاد
قشنگ و دیدنی
خیلی موفق بودن
ادامه دادن بحث ، فعالیت و . . .
هدایت کردن ، رهبری کردن ، راهنمایی کردن
توجه کردن به کسی
It would be a lot of fun
قناعت داشتن با کم ساختن و سر کردن
آسیب رساندن ، صدمه فیزیکی زدن He messed up his leg playing football
مشکوک بودن ، شک داشتن ، حدس زدن
عادی نگری متعصبانه و افراطی تمایل به عادی انگاری ، عادی انگاری افراطی که باعث فلج عکس العمل در مواقع بحرانی میشه
اتومبیل پر سرعت ساخت شرکت فورد که در سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ معروف بوده
معادل آب شده رفته تو زمین ، دود شده رفته هوا
باز شدن با صدا ، با صدای تلق باز شدن مثل در قوطی The lid popped open در ( قوطی ) تلقی باز شد I popped open the hood من کاپوت را باز کردم
عقل کسی قد ندادن در مورد مساله ای
خوش سلیقه در ست لباس و مد
به زودی
خدمات درون خودرویی
خیلی آهسته حرکت کردن
Off course مسیر اشتباه On course مسیر درست
۱ - پس از عصبی بودن بیش از حد موفق به گفتن چیزی شوید ، تمایل به صحبت کردن Witnesses often find their voices when they hear a reward has been offere ...
از کاری دست برداشتن ، تمام کردن کاری ( مخصوصا بد )
شغل دوم ، sideline ، moonlight
غمگین بودن
تحت فشار بودن The deadline's tomorrow and we haven't even started , the heat is really on now
بخاطر پر مشغله بودن مترادف What with one thing or another مثال what with this and that , I forgot to call you yesterday
آزرده ، مایوس ، خسته، عصبی
گردباد ( عشق ) آتشین ( خواستگاری و ازدواج ) عجولانه و بی فکر و تامل ( کار و احساسات و . . . ) هجوم ( سفر ، ملاقات و . . . ) مثل برق و باد و سر ...
بر خلاف انتظار
وقت طلاست دیر بجنبی باختی
خیال بافی
چقدر حاضره تلاش کنه
دور ریز خوار
ایده یا طرح غیر واقع بینانه ( معمولا در سیاست )
شانس موفقیت
کنترل نشده بدون محدودیت ، نامحدود
معمولی ( متوسط )
وقتی از کسی انتقادی میشه و شما با اون انتقاد موافقید میتونین این عبارت و بگید موافقم! درسته ! راست میگه !
متلاطم ، پرجوش و خر وش ، طوفانی
دو قطبی شده
کلک زدن ، فریب دادن نقض کردن و شکستن قانون
کتک زدن و نقش بر زمین کردن کسی متعجب ساختن کسی ، غافلگیر کردن کسی
بعضی مواقع همoff حذف میشه I am ticked
۱ - پیامد منفی ۲ - ذرات رادیواکتیو پیامد منفی ذرات رادیواکتیو
پارتی داشتن
امتحان کردن کاری انتقاد کردن کتک زدن
مثل عجل معلق ( کاری را تند انجام دادن )
کم بخور همیشه بخور
زدی به هدف ( درست گفتی )
( ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ) ﺑﻠﯿﻂ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﯾﺎ ﻣﺠﺪﺩ، ﺑﻠﯿﻂ ﺑﺎﺭﺍﻥ ( ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﯾﺎ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﻌﺪﯼ ﺭﻓﺖ ) ( ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ...
پکرم! پایه ام!
مبهوت و متحیر کردن
مراقبت کردن از کسی نگهداری کردن از کسی سرپرستی و مسئولیت کسی را قبول کردن
ناعادلانه رفتار کردن با کسی
وضع کنونی، شرایط فعلی
جدایی کامل و ناگهانی از شخصی ، سازمانی یا موقعیتی
بد خلق ، بهانه گیر ، عبوس، اخمو
به زودی میبینمت See you soon
پز متواضعانه خود نمایی فروتنانه فخر فروشی متواضعانه
به شدت خسته کننده ( فعالیت )
مهارت خیره کننده داشتن ( معمولا در ورزش و یا در زمینه های دیگر ) درخشیدن در کاری
کج بودن طبق طرح و نقشه پیش نرفتن
توجه زیادی به کسی داشتن
به خاطر خدا !
اتفاق نادر
سخنرانی طولانی و شدیداللحن توپ و تشر زدن نطق غرا و انتقاد آمیز
عصبانیت به جا و به حق
معطوف کردن به سوی ، توجه کردن به
To “sink your teeth into” something can mean to take a very large bite of food But as an idiom It means to become very involved and interested in ...
دگرگون کننده ، تغییر دهنده
ریکاوری و سرپا شدن معمولا بعد از بیماری
Back burner حالتی از اجاق گاز است که غذا را به آرامی میپزد، کنایه از کار و چیزی که اضطراری در انجام اون نیست، کم اولویت
هر مکان و منطقه و شهر عقب افتاده و نامطلوب و ناخوشایند
بی قرار بودن ، مضطرب و نگران بودن
دل به دریا زدن ، ترس و تردید را کنار گذاشتن و کاری را انجام دادن
رفتار کردن مثله. . .
بچه تخس ، بچه شیطان، بچه خیابانی شر
تعیین کردن هدف های آسانتری
کارهای مختلف زیادی انجام دادن به منظور پیدا کردن شغل بهتر و رسیدن به هدف مورد نظر درخواست های زیادی برای شغل های مختلف دادن
بسیار خوش شانس بودن ، بخت و اقبال زیادی به کسی روی آوردن
شب سال نو ( شب سی و یکم دسامبر )
۱ - آتش بازی ۲ - آشوب ، جار و جنجال
۱ - آسان شدن کارها ۲ - بدتر شدن شرایط
درآمد غیر مستقیم
مخلص کلام
جوجه رو آخر پاییز میشمارن
کسی را دلداری دادن ، روحیه دادن ، خوشحال کردن
غلبه کردن ، با موفقیت عبور کردن از مشکل و. . . به زور از مانعی عبور کردن
به داد کسی رسیدن
قیل و قال کردن ، آشوب به پا کردن
قیل و قال راه انداختن ، الم شنگه به پا کردن، آشوب به پا کردن
علاقه داشتن ، نقطه ضعف داشتن
کوه پایه
منطقی ، واقع گرا مبتکر و خوش فکر و زرنگ مصمم ، قاطع، سمج ، سخت گیر، پوست کلفت، سرسخت خودرای ، لجباز ، یکدنده ، کله شق بی عاطفه و بی ملاحظه ، کینه ...
۱ - آزمودن ( از طریق به کار بردن ) ۲ - برای شرکت در تئاتر، تیم ورزشی و . . . آزمون دادن شرکت کردن در مسابقه ی گزینشی
گیر انداختن ، جلوی پیشروی چیزی را گرفتن
1. به موفقیت دست یافتن 2. به موقع جایی رسیدن ، سر قرار حاضر شدن 3. زنده ماندن، دوام آوردن ، جان سالم به در بردن
ناهموار ، پر از برآمدگی
همیشه ماندگار و پابرجا
کاملا درست گفتن
ترسیدن
Leap at the chance
دوای هر درد
به عبارتی دیگه
مرتبط بودن
طرح و عملی که منجر به شکست میشه زمینه ساز شکست ، عامل شکست
جنگیدن علیه تغییرات ، ایستادگی کردن مقاومت کردن
دوباره از سر گرفتن
از کاری دست کشیدن ، دست برداشتن ، متارکه کردن جا انداختن، فراموش کردن
حمله کردن و کشتن
دست خود آدم نبودن ، مجبور بودن،
۱ - کنترل کردن شرایط و جلوگیری از بدتر شدن آن ۲ - راز داری
آدم بد اخلاق ، بد قلق ، بد جنس
وجدان ، اراده درونی ، If you have strong moral fiber it means you always try to do what is good what right, if you have weak moral fiber it means it ...
تا آنجا که به چیزی یا کسی مربوط میشه. . .
کسی را مضطرب کردن و ترساندن ، اگر کسی یا چیزی شما را می ترساند یا عصبی میکند میتوانید از این اصطلاح استفاده کنید
این اصطلاح در مورد آغاز هر تعهد مهمی به کار میره
بهترین چیزی بودن
به تدریج و در طول زمان به وجود آمدن
با قدرت بدنی و بدون اسلحه
خانواده و دوستان ، نزدیکان
با نفس حبس شده ( از شدت هیجان و اضطراب )
قانونی کردن یک قرارداد، به رسمیت شناختن توافق نامه
تحت کنترل خود داشتن ( رو انگشت خود چرخاندن )
۱ - همه گیر Intrested in the project was contagious and soon all opposition to it collapsed علاقه به این پروژه همه گیر شد و زود همه مخالفت ها از بی ...
خیلی بهتر و سریع تر از کسی دیگه عمل کردن ، نسبت به کسی دیگه عملکرد خیلی بهتری داشتن به جای circles میتوان از rings هم استفاده کرد
دست به کار شدن ، آستین ها رو بالا زدن ، کمر همت بستن
ایده پردازی کردن
به شدت رقابتی ، بسیار رقابتی
کسی که میتونه کارها رو سازماندهی کنه، میتونه مشکلات و حل کنه
سر کسی دادن زدن
این اصطلاح در مورد کسانی به کار میره که تو کسب و کارشون خیلی موفقند و پول زیادی بدست میارن، زندگی پرمشغله و پر استرس داشتن
خارج کردن از اختفا بیرون آوردن تولید و عرضه کردن
بین بد و بدتر بودن ، نه راه پس و نه راه پیش داشتن
عروسک خرس پشمالو ، خرس تدی
لباس فیک و غیر اصل
بلک جک نوعی بازی با ورق ( بیست و یک )
مثل پیدا کردن سوزن تو انبار کاه ، سخت بودن پیدا کردن چیزی
وقتی که مطمئن نیستیم که جواب سوالم چیه این عبارت و میگیم برای مثال I asked the question :what is it about getting behind the wheel that brings out p ...
It appears to me, it seems
۱ - لقمه بزرگ گرفتن To “get one's teeth into” something Can mean to take a very large bite of food! ۲ - علاقه مند شدن و درگیر شدن در کاری یا چیزی Bu ...
قضاوت چیزی بعد از استفاده از آن ببینیم و تعریف کنیم به عمل کار برآید به سخن دانی نیست
to stop , to no longer do it , especially when we're talking about something you shouldn't be doing anyway , something that's bad
سوء تفاهم نشه ، اشتباه برداشت نکن
سوال پرسیدن از فردی متخصص ، نظر کسی را پرسیدن برای کسب اطلاعات ، مشورت کردن با فردی متخصص
شورشو درآوردن
انتقاد آزار دهنده کردن ، مدام به کسی غر زدن
آب در هاون کوبیدن ، کار بیهوده انجام دادن
to be in charge, to give order, to make the decisions مسئول بودن ، دستور دادن ، تصمیم گیرنده بودن you may know everything, but here in the gym I call ...
چک کردن و بررسی کردن Let me pull up your account
خود را به انجام کار سخت مجبور کردن ، قورباغه قورت دادن ، انجام کاری ناخوشایند ولی ضروری ، کاری که به هر حال باید انجام شود
حل و فصل کردن ، فیصله دادن
خیلی خوشحال بودن
sorry to bail on you Mike , right when you get here رفتن ناگهانی ، ترک کردن کسی
خیلی خوب به کسی سرویس دادن ، همه نیاز های شخصی کسی را برطرف کردن She can't take care of herself . She always needs someone to wait on her hand and f ...
means to do a lot in a short time
راز خود را با کسی در میان گذاشتن ، محرمانه گفتن
?How do you say “Don't push your luck!” ?John: Mary, can you take the rubbish out Mary: Yeah, sure. John: And then come and give me a massage befor ...
throw me a bone : to ask someone to share information with you
an example of army brat would be: when I was younger I knew a girl named Katie , she was a army brat . her family moved five times in six year
وراجی کردن ، پر حرفی کردن ، پرچانگی کردن yap , cackle
سبک سنگین کردن موضوع قبل از تصمیم گیری ، در نظر گرفتن همه جوانب مثبت و منفی قبل از تصمیم گیری
women used to take the back seat in the family زنان در گذشته قدرت کمتری در خانواده داشتند .