تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

emotional ( adj ) = dramatic ( adj ) به معناهای: پر شور، پر هیجان، شور انگیز، مهیج، احساسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. She explains that animation was used as a tool to dramatize the passionate, hysterical, overwrought and angry elements of teenagers' lives. او ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. Randai is a folk theatre tradition of the Minangkabau people which incorporates dance, music, singing, drama and the martial art of silat. رندای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سریال رادیویی که به آن نمایش رادیویی یا تئاتر رادیویی هم گفته می شود، روایت یک داستان توسط چند گوینده است که با موزیک و جلوه های صوتی همراه است تا شن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که معمولاً به مهارت خاصی نیاز دارد و افراد زیادی دیگر آن را انجام نمی دهند. مثال: Writing letters has become something of a lost art. نوشتن ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هنر دفاعی از مالایا ، به عنوان یک هنر رزمی یا همراه با طبل به عنوان یک نمایش یا رقص تشریفاتی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خواب رونده، خوابیده، درخواب فرورفته، واگن تختخواب دار، اسکلت آهنی ساختمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

definition 1: به عنوان کاری انجام می شود که با شدت زیاد انجام می شود یا به شیوه ای بیش از حد اغراق آمیز یا نمایشی انجام می شود. مثلاً وقتی عصبانی می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

colorless ( adj ) = drab ( adj ) به معناهای: بی روح، بی رنگ و رو، خسته کننده، کسل آور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

definition: به صورت ( noun ) یا اسم به کار می رود، می تواند نمایانگر کمبود نشاط و هیجان و علاقه در موارد مختلفی باشد. مانند:بی حسی ، بی حالی ، بی رنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Definition:به طور خسته کننده ، به ویژه از نظر ظاهری ، و رنگ و اینکه نشاط و هیجان کمی داشته باشدبه طوری که باعث شود شما احساس غمگین بودن کنید یا به آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

inactive ( adj ) = dormant ( adj ) به معناهای:غیرفعال، خفته، خاموش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنی آسایشگاه هم می تونه باشه. مثال: the seniors live in the dormitory. سالمندان در آسایشگاه زندگی می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. The domination of media and advertising can overpower our personal lives with a bigger, more fearful world. تسلط بر رسانه ها و تبلیغات می تواند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1. The harsh and cruel elements of Russian society, especially the drive to dominate and control, fill the imagery of Dostoevsky's novels. عناصر خش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

در غرب مدرن ، فرهنگ پاپ به محصولات فرهنگی مانند موسیقی ، هنر ، ادبیات ، مد ، رقص ، فیلم ، فرهنگ سایبری ، تلویزیون و رادیو اطلاق می شود که توسط اکثر م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. I think my impression - dominantly one of native shrewdness - was probably correct. من فکر می کنم گمان ( حدس ) من که عمدتاً یکی از زیرکی های بوم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمایانگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درک روشن و قضاوت خوب از یک موقعیت ، که معمولاً منجر به یک مزیت می شود. معانی:زبر و زرنگی، هوشیاری، هوش، زیرکی مثال: She was a woman of great courage ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

major ( adj ) = dominant ( adj ) به معناهای:غالب، اصلی، عمده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

definite ( adj ) = distinct ( adj ) به معناهای: واضح، مشخص، روشن، صریح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

1. Segmenting the business into three distinct entities should make it more attractive to buyers. تقسیم بندی کسب و کار به سه نهاد مجزا باید جذابیت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

peculiar ( adj ) = distinctive ( adj ) به معنی: ویژه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. Sadly, such distinctive rationalism of non - Hindu religions finds no place in this textbook. متأسفانه ، چنین فلسفه عقلانی متمایز از ادیان غیر ه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

این کلاه ها به نام Green Beret یا کلاه سبز برای نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده در 11 آوریل 1962 ، رئیس جمهور کندی در یادداشت کاخ سفید به ارتش ایالات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک کلاه نسبتاً پهن و نمد مانند گرد از پارچه که نقاشا اکثراً نقاشا سرشون می کنن ولی این کلاه ها به نام Green Beret یا کلاه سبز برای ارتش ایالات متحده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی ضربه هاکی است که شامل استفاده از عضلات بازو ( به خصوص عضلات مچ و بازو ) برای جلو بردن یک گوی هاکی از طرف مقعر تیغه چوب هاکی به جلو است. این ضربه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

1. But his voice was perfectly audible, though hoarser than usual, and his words were distinctly pronounced اما صدای او کاملاً قابل شنیدن بود ، گرچه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مرموزانه، مرموز، آب زیر کاهی، پرمخاطره، نامعین، پر تزویر، خدعه آمیز، موذی، موذیانه، حیله آمیز، پرحیله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

brilliant ( adj ) = vibrant ( adj ) به معناهای:شاداب، پرطراوت، سرزنده، پر جوش و خروش، پر شور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

طراوت و چالاکی، نشاط و سرزندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. I like to be reminded of the spring miracle, especially in the depth of winter, when the vibrantly alive trees look so dead. دوست دارم به یاد مع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکنواختی، متحد الشکلی، یکرنگی، یکریختی، یکسانی، یک شکلی، همسانی، یکدستی ، همگونی distribution uniformity = یکنواختی توزیع coefficient of uniformity ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

consistent ( adj ) =uniform ( adj ) به معناهای:یکنواخت، یکدست، یکپارچه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور یکنواخت، به طور یکسان، به طور یکدست، به طور متحد الشکل، به طور منظم ( در ریاضیات ) ، به صورت یکپارچه uniformly distributed variable = متغیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

honest ( adj ) = uncomplicated ( adj ) , straightforward ( adj ) به معناهای:ساده، سرراست، صریح، شفاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. First off, we liked her as a person for her courage, her sincerity and her straightforwardness. اولاً ، ما او را به عنوان فردی به خاطر شجاعت ، ص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ویژگی شخصیتی است که به عنوان تعیین میزان قضاوت و نگرش فرد توسط احساس تعریف می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور متناقضی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. He explained quite straightforwardly that there wasn't enough work for us all. او کاملاً صریح توضیح داد که کار کافی برای همه ما وجود ندارد. 2. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

enduring ( adj ) = lasting ( adj ) به معناهای: پایا، پایدار، با دوام، ماندگار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

set up ( verb ) = establish ( verb ) , install ( verb ) به معناهای: نصب کردن، کار گذاشتن، بر پا کردن، منصوب کردن، تاسیس کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. If an installer changed your browser's home page and default search engine, you'll have to change those back manually. اگر یک نصب کننده صفحه اصل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1. Window contractors are experts in the installation and repair of glazing products. پیمانکاران پنجره متخصص در نصب و تعمیر محصولات شیشه ای هستند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هنر چیدمان یا هنر اینستالیشن: هنر نصب یا راه اندازی آثار سه بعدی است که در آفرینش آن از عناصر و مواد مختلف از جمله کاغذ و پارچه و چوب و غیره در �فضا� ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

imposing ( adj ) = impressive ( adj ) به معناهای: تحسین برانگیز، باشکوه، چشمگیر، تاثیر گذار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1. everyone left with a good impression of the play. همه با احساس خوبی از بازی رفتند. 2. My first impression is that this idea needs some rethink ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1. Reminiscent of Borat's unforgettable lime - green mankini, Carrey's attention - seeking garment failed to impress style commentator Peter York. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کسی که در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند، دانشجویان سطح بالا و ممتاز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قلمبه، برجستگی، مغرور، افاده ای، با بغض شدید گریستن