پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٠٧)
قور به برجستگی های محدب زمین هم میگویند و در پنجاه سال پیش به موج های جاده های خاکی و شوسه میگفتند چه جاده بدی است تمام قور قور است و شاید قبرستان هم ...
aistongahیاistangahهمان ایستگاه امروزی است که مخفف ایستادن گاه است و این واژه یا از سنسکریت یا از پهلوی و یا از پارسی دری دوقرن پیش که انگلیس بر شبه ...
ایستگاه جای ایستادن وهنوز در خراسان و افغانستان کاربرد دارد و istation انگلیسی از این واژه قشنگ اقباس و انشقاق گرفته است
جایگاه پرستاران که به اشتباه ایستگاه پرستاری نامیده اند و ایستگاه باید محل استراحت پرستاران باشد نه نام محل کارشان پس بهتر است بگوئیم پرستارگاه
حالت تهوع شور زدن دستگاه گوارش رفلکس معده در قدیم میگفتند دلم شور میزند و آشوب میشه و حالت حال به همخوردگی دارم
طوّاع بالکه با ید واو مشدد باشد تا طمع و طماعی مستبد بیدادگر را برساند و لذا تاکنون این واژه کاربردنداشته ولی اکنون بیداد گری در منطقه به سمت و سوی ط ...
کسیکه اطاعت بیشتر بی چون و چرا از مستضعف و اسیر و کنیز و ملت مستبد پذیر و قلم های شاعران و نویسندگان و خبرنگاران و دانشجویان تحت سلطه مثل حکومت طالبا ...
گاوبردی دستگاه خرمن کوب سنتی است که شرح آن در بردی که نام گردونه ای است که بدنبال دو عددگاو و یا دو عدد قاطر می بستندو تا وقتی که ماشین آلات کشاورزی ...
دستگاه گردونه ای است که جهت کوبیدن خرمن بدنبال گاو و یا قاطر می بستندبا آن خرمن چو وگندم را میکوبیدند و تا زمانیکه دستگاه خرمن کوب اختراع نشده بود با ...
با سلام از مدیریت و فرهنگ سرا یا دبیرخانه فرهنگی آن فرهنگستان بزرگمهر. خواهش دارم که شرح واژه بردی را از شرح حال دموز حذف یا جدا نمایند
این واژه عربی محاوره فارسی است وگویش هنری دارد دایره و ساز های کوبه ای یک طرفه مانند دف را فارسی عربی تندیر نواز میگویند برای عروسی فوزیه پدر هنرمند ...
عمدا بامعنی چراغ بدان نوشتم که چراغ دان را محل نگهداری چراغ نخوانند ونگویند خورشید چراغدان و عالم فانوس. . وگرنه خود رباعی. . . خورشید چراغ، دان و عا ...
از روی دستگاه فانوس خیال دستگاه نمایش فیلم وبعد ویدیو مغناطیسی و تلوزیون و رم و ممری و هارد و کاپیوتر و و سی پی یو و انتر نت ساخته شد
نام دستگاهی است که حضرت خیام ساخت باین صورت شمعی در وسط روشن مثل خورشید و گرد او سیاراتی بودند که با چرخش یک دستگیره میچرخیدند بعد صورتهای فلکی به شک ...
از، دی، که گذشت ز، دی، دی گر یاد نکن فردا که نی آمده است فریاد نکن. شعر را با زبان محاوره و صنعت جنّاس یعنی چند واژه هم شکل و هم جنس هم ولی در معنی ...
تو پو گرافیک که یک چمله است من تخصصی در زبان انگلیسی ندارم ولی در زمان شاه که در خدمت پلیس بودم در بعضی بخشنامه ها که موقعیت جغرافیایی را دقیق از لحا ...
آداب در پارسی = فرهنگ است و ادب دانان یا ادبا فرهنگیان میشود و وجمع بندی با آن مثل ادیبان در عربی غلط است چون آن از آدات و ادوات بهتراست با پارسی بگو ...
آد با آب دهی دقیق بند آب یا آدسا آب دهی دقیق سد آب یا آدرا آب دهی دقیق رودخانه و یاآدکا آب دهی دقیق کانال و کاریز یا قنات آدرا آب دهی دقیق رودخانه یا ...
مخفف دبیت فرانسوی یعنی برون دادآب از منبع یا کانال و یا سد و یا چاهآب است متاسفانه این واژه را سازمان حفاظت آب های زیر زمینی برای ما کشاورزان روستایی ...
بردی خرمنکوب گردونه ای است با یک غلطک دیسک مانند آهنی و یک غلطک دندانه دار چوبی و یک سکویی بالای ان که شخصی بر آن می نشیند و گاو هارا در دایره میگردا ...
تیغه جلوتراکتور و بلدوزر ویا تیغه چوبی پارو مانند به طول یکمتر و عرض پنجاه سانت دندانه چوبی دار محکم با دسته ای به قطر سه اینج وارتفاع یک متر که جهت ...
مکان امن چه انفرادی باشد چه خانوادگی باشد چه عمومی باشد حال فرق نمیکند برای حوادث طبیعی یا جنگ باشد که محل عمومی را باید مسئولین شهری چه با رسانه چه ...
جان پناه
سنگر جنگ
متقاضی سنگر مثال پناه جویی در پناه گیری پناه گرفت. . . با فعل گرفت آشکار است که قصد حمله و پاتک دارد. ولی باز این جمله واضح است که فقد قصد حفظ جان خ ...
پناه پذیر ملتجا عرب البته در ایهام هم هست چون به پناهنده هو اتلاق میشود. . پناه جویی در پناه گیری پنهان شد
شیوه کلاه برداری با ترفند چارل ز پانزی به ترفندپانزی معروف گردید باین طریق که شخصی که در دام افتاده اگر دونفر دیگر شکار کند پول خودش را بر میدارد و ب ...
دوخانم همسر یک مرد هستند همدیگر را حسنی یعنی فوقالعاده زیبا و شیک خطاب میکنند این واژه هو و هپو لولو خرخره بچه ترسان بود که افرادی که جهت کار گری بته ...
دی=سپری شدن اوقات یا زمان را گویند مانند دیروز دیشب که به ان دوش هم میگویند
چیره = سلطان حال امکان دارد شخصی در بلادی چیره شود که ما به ان شاه میگوییم امکان دارد وسیلهای باشد بردیگر ابزار های هم نوع خود چیره شود مانند شاه فنر ...
البته در زبان پارسی هیچ فعلی ومصدری مونث ومذکر نیست زبان عرب که ه مصغر تحقیر امیز پسوند نام خانم ها میکند و ماپارسیان از ه مصغر برای اشیا واشجار و ظر ...
هم زلف بسیار محترمانه است و واژه باجناغ بسیار زشت ومانند دشنام است چون تشخیص اسکلت مرده انسان از استخوان جناغ مرد و زن آن مشخص میشود چون جناغ جنس مذک ...
آتشکده آتشگاه آتشدان پخت نان تنور = محل جستن نور و نار که همانا واژه مصدر نور نار تنویر وتندر است البته باید به متعصبین وطن که خود حقیر هم یکی از آنه ...
سلطان در قرآن مجید چند بار آمده است مانند سلطان مبین برای دلیل و برهان بیان کننده آشکار برای معجزه امده و در آیه لا تنفذو . . . . الی بسلطان که من نا ...
ماهان عزیز اصلا مگر عربو تازیان بیابان گرد در وسط امپراطوری پر قدرت ایران کشور جداگانه ای داشته اند این قوم عاری زفرهنگ هم جز اقلیت های گوناگون ایران ...
دست شروع دست آغاز در کاسبی مثلا کسی. میخواهد اول صبح شروع باز کردن مغازه چیزی از کاسب نسیه بخرد بنا بر سنت خرافاتی که میگن اکراول صبح نسیه معامله کنی ...
شروع پیش درآمد درآمد بدو ابتدا
با سلام دوستان عزیز توجه داشته باشند که کلیدر یا دیگر نوشتجات هنرمند عزیز همشهری من مرحوم محمود دولت آبادی برای تنویر افکار خوب است ولی منبع معتبری ن ...
مرحوم علامه دهخدا اشتباه معنی کرده شتر خو محل خسبیدن شتر است که در اصل شتر خسب بوده ولی در مرور زمان شتر خو یعنی محل خوابیدن شتر گفته اند و باسم های ...
با ضمه دال هجینی کردن به سبک مکتبخانه های قدیم دال پیش ضمه لوام الف لا دولا غین ساکن دولاغ که با ضمه دلاغ نوشته میشود آنفلانزای گاو و خر و اسب و قاطر ...
نوشته پارسی است و رسید نیست هرگونه نوشته ای که حکم کند و سندیت ومستند باشد عرب قبض میگوید پس معادل پارسی آن نبشته و یا نوشته است
سفت شدن ومحکم شدن عرب قبض و انقباض فعل آن وقبوض چمع آن و لذا گرفتن سند وثمن خرید و فروش برای محکم شدن مبایعه و لدا یبس مزاج و دستگاه گوارش راهم برای ...
اولیه = با یکمین یااگر اول بود یک دو سه تا بی نهایت شمارش پارسی شود ولی بکاربردن مقام اول. در پارسی کمی کم توجهی را میرساند پارسی مقام نخست است که دی ...
قبضه کرد قدرت مطلقه بر ناحیه و منطقه و کشوری است مثلا چند سال پیش آمریکا منطقه خاور میانه را قبضه کرده بود ولی با رفتار ناشایسته و روسای جمهور نا لای ...
به مشت شدن یک دست قبضه میگویند ولی در واحد حجم و وزن وقتی هردودست به هم چسبیده پرشود یک قبضه است واحد یکدست مشت است که خانم های عشایر برای پختن برنج ...
واحد وزن باندازه پنج سیر معادل سیصدوهفتاد وپنج گرم است که در زمستان ها دامداران سنتی به تعداد هرگسفند یک قبضه جو بداخل کاه یا افراد عشایر به خلته. که ...
واحد شمارش شمشیر و غنجر و کمان و تفنگ است ولذا محل گرفتن تفنگ که در انتهای قنداق تفنگ و طپانچه است و انتهای شمشیر و خنجر و کارد و چاقو را هم قبضه میگ ...
Churrw چورو باید ادا شودولی من با املاء صحیح آن یعنیبا ضمه چ ور ومشدد ر را، رو نوشتمکه شد چوررو والی چِرو= با چه سبب، ، چِرَو نام روستایی بزرگ که قبل ...
انچه با حدیث و آیات نص صریح وآشکار آمده و مبین وتبین گردیده است
هو. = او هوالحق= او حق است. وکسی دیگر غیر او حق نیست و هو چون نام جلاله نیست و حرمت و احترام بر آن فرض نیست پس بهتراست از این واژه استفاده شود والی ا ...