پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٢٧٨)
چون ف در عربی خودش یک واژه است و شل از فارسی به عربی رفته ولی در اینجا چون خطاب ندارد درست بنظر نمی رسد چون وقتی ف را بر سر شل میگذاریم باید یا فشلنا ...
از واژه فشلتم قران ارایش فارسی گرفته و معنی آن پس شما سست شدید
سه پاس یعنی پاس میدارم کردار نیک پندار نیک وگفتار نیک شما را آنهمه ث سه نقطه اصلا حرف ث از ریشه پارسی نیست و زبان پارسی مانند لاتین یک سین دارد ث و ص ...
پیشه نامه چون پیشه و فن آوری شخص درآن گویا است و کارنامک نه پارسی است ونه درست است چون یک واژه من درآوردی است و کار رنجبری برای رفاه و حاجت و نیاز را ...
با سلام و ارادت سپاسگزاری مرا پذیراگردید
چرا نام مصیب مهرآشیان را از بالای پیشه نامه حذف کرده اید تا کنون چندین بار این عمل را تکرار کرده اید
آتشکده آتشگاه آتشدان پخت نان تنور = محل جستن نور و نار که همانا واژه مصدر نور نار تنویر وتندر است البته باید به متعصبین وطن که خود حقیر هم یکی از آنه ...
شاعر کوس شعر سرا. . سراینده کوس شعر
گعده باید پدر بزرگ قعده و قعود که عرب در فروش فرزند به غلامی مبایعه نامه می نوشت چون در سرگذشت حضرت حر مرحوم پدر دکتر شریعتی خدمت آیت الله اسراری رسی ...
سمن=همان مرغ وحشی مرغزار است که ما درچمن میکاریم
عزیز و متبوعه و متبوع
کسی که تابعینی دارد که از او تبعیت کنند مانند اداره متبوعه یا عتبه یا عتبات مثل شرکت متبوعه و عتبه یا علتبات و لذا شخص و مکان عزیزی که دارای قرب و مت ...
حرف همراهی اکبر با اصغرآمد ان مرد با اسب آمد
سرایت کننده و مسری مثل کووید ۱۹ ( کرونا ویروس ) که به آسانی مردم را شکار می کند
زاغ چشم= سیاهی مردمک چشم بزرگتر از حد معمول است
یک عده قلیل و اندکی اگر گیو را بد تلفظ کنند از آن جمله بلاد بیهق وسبزوار هم به مدفوع بجای گه گی میگویند نه گیو پس این دلیل نام زشت برای یکی از اسطوره ...
آسان راحت
قلق ماشین و قلق کامیون
اولا فلسفه عرفان نیست و خیلی فلسفه ها بدتر از الحاد و خیلی عرفان هامانند عرفان شاعران ما که نعوذبالله سوگند بذات جلاله پروردگار بدروغ فقط وفقد برای و ...
اولا فلسفه عرفان نیست و خیلی فلسفه ها بدتر از الحاد و خیلی عرفان هامانند عرفان شاعران عرفانی ما که نعوذبالله سوگند بذات جلاله پروردگار بدروغ فقط وفقد ...
خوب آقای علی باقری آنچه در حکم آیه لعان بوده الحق قشنگ بدون کم و کاست توضیح داده است حال منم به وعده وفا میکنم و داستان حدیث لعان امام صادق که برای ت ...
تعاونی هاو کمپانی های دروغی شرکت های صوری جهت جمع کردن مردم که با شور و هیجان و یا شور و شرنگ و ترفندمردم را یکجا سرجمع کردن و با شیادی و فریب وترفند ...
در سبزوار کسیکه میخواهد مفت کالذی به مال برسد هر روز شر راه اندازی میکند چهارتا بزرگتر می آیند و میگوند چته چه خبرته هر روز شرنگ میگیری مگر محمود دول ...
بزرگ فر، ، فرزانه فر
پارسی آدم= مرد چون آدم هم نام خاص و فرد جنس مذکر است هم نام عام خلیفته الله جل وجلاله ونام عام انسانها و در پارسی فردآن میشود مردم و عام آن میشود مرد ...
شکی در نامهای نکوی بهمن نیست و همهدر بالا توصیف آمدهولی متاسفانه هیچکدام بر لرزه و تزلزل برف و بوهمن که یا فاجعه و نام پارسی زلزله است اشاره نکردهاند ...
البته در زبان پارسی هیچ فعلی ومصدری مونث ومذکر نیست زبان عرب که ه مصغر تحقیر امیز پسوند نام خانم ها میکند و ماپارسیان از ه مصغر برای اشیا واشجار و ظر ...
مایه عفونت در بدن جانداران چون گل چکنی زعشق پیراهن چاک مانند سمن سیم درانداز به خاک. . . سیم در این شعر قطره شبنم و ژاله است وسیم درانداز بخاک اشار ...
درخشنده تابان نورانی لامع و این واژه را عرب از لامپ پارسی استراق سمع نموده و با حذف پ ادوات کاربردی عربی بر آن زده است
اگر در واژه لامع دقت کنید می بینید که عرب از آن چون پارسی بوده زیاد استفاده نکرده مثلا برای ماه و خورشید و ستارگان و صورت های زیبا و تابنده و شاعران ...
کسی که بینیش ذاتا بسته است و نا جور سخن میگوید
پینگو همان فینگو است که معرب شده است
احتراز= تقاضای پنهان کاری مطلب و یا موضوع و یا شی و چیزی مهم و با اهمیت تا از بر ملا شدن و آشکاری و هویدائی هویتش جلوگیری وماهیتش محرز نگردد
پوکول گیسو که معرب شده آن فوکول یا فکل است کاکل گیس گیسو البته فوکول را میتوان فکول وفکل نوشت ولی پوکول ادات و ادوات عربی نمیپذیرد غیر از پل عبور ومر ...
پوکول یا فکل وکاکل پیش سر بالای پیشانی است
لگد با کلند زانو که باشتباه به آن کنده زانو میگویند در قدیم کسی را که از اردو بیرون میکرده اند با طعنه میگفتند با اردنگی بیرونش کردن و طریقه زدن آن ا ...
رویش بدون بذر و شخم از محصولات کشاورزی و لذا فرد یا شخصی و یا درختی بدون پروش خودش وحشی رشد کرده باشد وفاقد تربیت باشد میگویند خود رو بار آمده است و ...
شرنگ و الم مشنگه که اگر ترکیب عربی پارسی باشد که الم دردناک و مشنگه که خل بازی که بی خودی با درد شادی میکند اگر پارسی خالص باشد که آل و تبار سر خوش ا ...
بابو = پدر بزرگ این واژه هنوز در خراسان رضوی و خراسان جنوبی وسیستان وبلوچستان و نوارمرزی شرق و جنوب کشور کاربرد محاوره ای دارد مثل بابوموسی نام جزیره ...
بابو از بابا بزرگتر است ودر خراسان به بابای بابا بابو میگویند لذا چون دو آبادی یکی در حاشیه شیله دریای پارس مابین شوش وشوشتر بنام بابو و دیگری در جزی ...
پیش روان، کیاوشان پیش نیاکان، پیش پردازان
جایگاه و کرسی جلوس ونمایان شدن پایگاه حکومتی
با اسب نر تاریان میگویند وبه اسب ماده ماریان اصلا واژه ای در قرآن بنام ناریان نداریم که به اهل دوزخ بگویند نار آتش است و چون مولد نور است نار میگویند ...
شالی راکه خانمهای عهدقاجار برای حفظ از سرما و یا در زمستان عمدا برای زینت بدوی گردن می پیچیدند بعضی روی چادر که چادر و روسری را هم حفظ کند وبعضی زیر ...
گل لبلاب گل نیلوفر که بر شاخه وساقه درختان و جدار و دیوار محبط و ابنیه ساختمان و عمارت می پیچد و آن را زینت میدهد
سئوال کننده نیاز، نیاز مند، متکدی، و گدا، ، ، در فرهنگ ایران زمین برای انسان حرمت و احترام قائل بودند و لذا برای حفظ آبروی نیازمند واژگان را در لفافه ...
بی پروا، خودپرور، بی متبوع وبی تتبع و بی تبعیت و خود محوری ولی طاغی و یاغی نیست فقد خودخواه است
مخفف بزمک است وقتی خانمی خود را برای یک مهمانی ساده کمی می آراید میگوید مهمانی داشتم و یا مهمان بودم کمی بَزَک کرده ام و بُزک به کاور یا کالار که سر ...
دوری و بی مهری و به کلاغ از آن جهت در عربی غراب میگویند چون همیشه از انسان دوری میکند و در داستان طوفان نوح که خلاصه ای از داستان طوفان در تورات است ...
لجنزار مرداب لوش زاز لایزار لای مرده وفاسدشده در آب ومعمولا آب های شیرین مانده فاسدشده خاک رامیکشد و ته نشین گِلِ مرده باتلاق میسازد و آب شور و مثل آ ...