پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٠٧)
سرزمین شهر و روستا زمینی که آبادی دارد و از حالت بَر که بیابان است در آمده مکان بامها بامبان بر به معنی بیابان و بوم به معنی آبادی که این دو واژه مکم ...
پّلگَردیpalgardei دنبال چراگاه پر آب و علف گشتن در چراگاههای دور دست برای سه ماه بهار گوسفندان را دامداران پَلگَردی میگویند
pelpel پِلپِل همان فلفل است معرب شده ولی من palpalپَلپّل را گشاد گشاد راه رفتن معنی کردم یعنی شمره شمرده گام بر داشتن است و بچه ای که تازه راه میافتد ...
توقلی معرب توپلی یا تپلی بره ماده یکساله تمام و یا یک دوماه بیشتر و بره دوساله ماده را شیشک میگویند که در اصل ششیک است چون حداکثر شش شکم هر میشی مفید ...
بره یکساله که اکنون در خراسان خصوصا در سبزوار معرب شده و به آن تقولی یا توقلی میگویند
مخفف بزمک است وقتی خانمی خود را برای یک مهمانی ساده کمی می آراید میگوید مهمانی داشتم و یا مهمان بودم کمی بَزَک کرده ام و بُزک به کاور یا کالار که سر ...
پریشان خاطر دل بیمنانک در حال اندیشه که واژه زیبای دل با افگار عرب استراق نموده و قلب فکار را از آن انشقاق و اقتباس گرفته پس ما هم اگر بگوئیم دلفکارم ...
معرب تلپست است که معنی کردم صدای افتادن جسم حجیم در باتلاق و استخر عمیق و دریا است
صدای افتادت جسمی حجیم پرحجم و سنگین از ارتفاع در باتلاق و بعضی مواقع در استخر و دریا
مانند صدای افتادن دیوار
مانند افتادن کیسه گچ و سیمان یا کیسه خاک
فیلر خنده در انسان و فیلر گونه و چانه و غبغب که آرایشگران و جراحان زیبایی که جراح پلاستیک نام گرفته اند که در اصل باید جراح ژلتیک بنامند نه جراح پلاس ...
شکاف و چاک و چین خوردگی ثابت یا موقتی را چه در انسان و چه در لوازم مکانیکی و الکتریکی مانند فبلر سوپاپ در مکانیکی در برق فیلر کلکتور ها در الکترونیک ...
عروس وداماد را آرایش دادن و نکوگر پادشاه و ملکه که در ایران پنجاه سال پیش داماد را شاه و عروس را ملکه و حداقل یه روز. روی اریکه نشسته بودند و بستگان ...
بند انداز صورت خانمها عروس آرا را عرب مشاطه گوید چون عرب به رشته نخ و ریسمان و رسن نخی شطن میگوید و فاعل شطه نخ و شطن را مشاطه میگوید خواهشمندم عزیزا ...
گردشگاه پارک تفریحگاه
گردشگاه بوستان
تابیدن مهر در آب البته مهر بارز تر از نور است و تمام ارزش و بارزی اسلام در نور النور است و ایرانیان نه آتش پرست بوده اند و نه ستاره پرست مهر پرستی آن ...
پاد درست پارسی است و باد معرب است
نگهبانان یک شخصیت که هجوم خشم دشمنانش را پاد و بی خاصیت نمایند این واژه بین فرانسوی وپارسی مشترک است ماهم چیزی که بی خاصیت میشده مخصوصا تخم پرندگان و ...
گاردگرفتن. از بهر جدال
خشم گرفتن بهر مبارره
جناب رَستا رَستن که معنی خوبی ندارد به غلام و کنیز رها شده و صید رها شده رَستا میگویند تو نگاه به مکالمات روزمره تهران که همه پراز اشکال ادبی است و س ...
روئیده شده رسته شده سبزشده و نامی هم پسرانه وهم دخترانه است چون نام های پارسی مانند ادوات و آدات پیشه زن و مرد ندارد فقد لسان انگلیسی و عربی است که ف ...
نگران دل واپس منتظر در میان در نشسته در حال انتظار
تفرجگاه مکان زیبا و تفریحگاه اتفاقا هم تفرج و هم تفریح هردو عربی میشوند که پسوند گاه پارسی را پذیرا شده اند من بارها نوشته ام که عرب تمام ادبیات حتی ...
همان تفرجگاه است که نیمی عربی و نیم دیگرش پارسی است
محراب محل حرب رزمگه با هوا و هوس های شیطانی
رزمگاه نبردگاه هم آوردگاه چماقگاه
استیضاح است چون در هر مورد باشد صاحب پرسش توضیح جامع در حد اقناع می خواهد
پرسش گری. وپاسخ خواستن اجباری به طور کامل وکلای ملی از مسئو لین دولی پرسشگری وکلای ملت از مسئولین دولت بدوگونه است علنی و رسانه ای و مخفی و محرمانه ا ...
بابو از بابا بزرگتر است ودر خراسان به بابای بابا بابو میگویند لذا چون دو آبادی یکی در حاشیه شیله دریای پارس مابین شوش وشوشتر بنام بابو و دیگری در جزی ...
همان حضرت عربی است که ایرانیان به بختگان فرزند سوخورا وزیر و حکیم دانشمند دربار خسرو انوشیروان دادگر میگفتند
همان حضرت است که از پاس احترام به وزیر دانشمند انوشیروان عادل میگفتند
حضرت. . فرزانه فر. . که فر وجلالش حاضر است بزرگ فر، ، یا بزرگمهر، ،
بزرگ فر، ، فرزانه فر
ردا پارسی است و باز برابر پارسی آن کجاست حکیم طوس می فرماید. . چوما صدهزاران فدای توباد خردزآفرینش ردای تو باد فرزانه فر. . فردوسی طوسی
پیش ردا چون کسوت مصدر کسا که همانا ردا و عبای پارسی است و ردا و عبا هم مخصوص مغان زردشتی که بمقام مهرباش یا مهربان ویا مهربُدی ومهرتاشی میرسیدند چق پ ...
ما در هرمزگان تنهاقبیله شیعه مذهب اثنی عشری هستیم و لی اینجا که آمده بودیم مردم بلاد بیهق و سبزوار ما را سنی میپنداشتند والا میخواستیم خومان را سنی م ...
ابوموسی همان بابو موسی پدر بزرگ ما عشایر سوری خراسان است که از جزایر سیری در سبزوار رحل اقامت افکنده ابم چون با طایفه بلوچ ها و عشایر چاه تلخ که بررگ ...
باید فرهنگستان در کتاب های درسی هم نگّاشی را جا بیندازد می ترسم به من اتهام نازی و ناسیونالیستی که از آن متنفر وانزجار دارم بزنند من وطن پرست هستم ول ...
سمن را با یاسمن اشتباه نکید گل سفید و سفید مایل به زرد خوش عطر و بو یاسمن یا همان یاس عامیانه است خوب است در این باره به غزلیات حضرت حافظ رجوع کنید، ...
عکس سلفی با دوربین کوچک پیش رو
عکس سلفی
عکس سلفی خویش نگاشتن
پیش نقش پیش نگاری. . پیش نگار، پیش نگاشت. پیشش نگاشتن
نَگّاشی و قاف معرب گاف است که از نگاشتن و نگار گری آمده است
پیش سلف فروش پیش فروش و نوعی مبایعه عرفی و شرعی حلال است اگر کفتر گلوی چاه گیری نشود و انصاف رعایت شود و قانون نویسان ما بجای کارمزد وام چرا مانند پن ...
هرچیزی و هر کالائی در گرو و مرهون کیفیت آن است در این واژه مرحوم دهخدا خودش نشئه و منگ مخدرات بوده یا مست شراب و شنگول چرس و بنگ بوده که سرخوشی و لذت ...
غاز در عهد قاجار کم ارزش ترین واحد پول ایران بود که یکدهم ریال برابر با دوشاهی بود و در اوایل سلطنت پهلوی حذف شد