پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٠٧)
یک بیسواد نام برای فرزندش انتخاب کرده وبیسواد دیگری در اداره آمار وزارت کشور ثبت دفتر نموده هردومهلا عربی هستندیکی ریشه در نحل وعسل دارد یکی هم تقاضا ...
همون دعوت مدعوین است
به معنی جدا جدا و عربی آن رج و ردیف است و زمینی که در وسط یک زمین مرغوب یک رگه ای به عرض یک متر و طول بیش از صد متر در منطقه کویری و کم آبی و کشت غرق ...
بلعیدن همان قاپ گرفتن اسب وشتر است که بسیار خطر ناک است چون در سبزوار در زبان محلی میگویند قلوپست بلعیدن فلان مطاع خود را شنیدم فکر میکنند قاپ از قلو ...
ویرانگر گرفته شده از نام وندالها که قبیله ای بودند در مرکز اروپا ودر چندین مورد تهاجم مسبب ویرانی در اسپانیا و فرانسه شدند تا سرانجام در انقلابها وجن ...
پارسی بز میجه است که نوعی تمساح است در دامن کوه های شاره و دلبر سبزوار زیاد دیده شده درخشکسالی چند سال پیش گله گوسفندان ما که با دوتاچوپان ودوقلاده س ...
بزغاله مار است که مانند تمساح است با طول کمتر ودست وپای بلندتر به حدی که دهانش به پستان بزها میرسد وآن را می مگد ضمنا میگ درست پارسی است که هنوز در خ ...
فرو نشینی بنا در زمین وقتی ساختمانی زیر سازی محکم و استاندارد نداشته باشد خواه نا خواه نشست میکند
انجمن گرفته یعنی با ستارگان خبره کار کنفرانس و نشست تبادل و همفکرگرائی بر گزار نموده البته نشست واژه نکره ونا مفهوم است و دیگر کاربرد ادبی که هیچ بلک ...
منزل و بیت عربی است ضمنا مسکن واژه ای هم پارسی و هم عربی است
سپرده دپوزیت تمام این واژگان کابردی را داریم ولی بسکه با واژه گان بیگانه کار کرده ایم راه خانه را گم کرده ایم که هیچ بلکه شماره پلاک کاشانه خود را فر ...
دپوزیت
پشتیبان معاهده و تعهد سپرده اعتباری
شارژر. دستگاه شارژ
پس بهتراست بگوئیم بیشگیر ش کن چون خیلی وقتها پرکامل و لبریز نمیکنیم
بیشگیر. مانند باتری وکپسول گاز و هوارا بیش میکنیم تا مقدار محتوی آن بیشتر شود لاتین میگوید شارژ وما خراسانیها میگوئیم آن را پرکن
لوکه کاره انباشته شارژ وقتی غلات جدا شده از کاه را با جارو بر روی هم انباشته و شارژ میکنیم و آماده بسته بندی میشود
شارژ
صدا کردن اسب و قوچ بره گوسفند و بره آهوی رام شده
صدا کردن گاو و گوساله
بیم و امید است خوف همان بیم و ترس است و رجا امید است پس مومن باید هم از گناه و بزه خود بیمناک ولی در مقابل باید به رحمت بیکران حضرت پروردگار جلت اسما ...
چُر chur با لاتین باید اینگونه چر نوشت چون o در لاتین آ و الف خوانده میشودالایهالحال ما بحثی در لاتین نداریم و محافظ و نگهبان واژگان خودمان هستیم هر ...
یک بلندی ناچیزی که فقد دهقان هنگام آبیاری متوجه میشود و نقطه گذاری میکند که باید برداشته شود مُهُر خیلی از تپه ماهور کوچکتر است متاسفانه فرهنگ مارا ب ...
انبر نقره ای با میل سرمه دان نقره ای که جز لوازمات آرایش عروس خانم های رجال ثروتمند بود ضمناً قدیم به عروس خانم های رجال بی بی عروس میگفتند قدیم در ر ...
پرندگان دست آموز کوچکتر از بوقلمون را در خراسان توتو می نامند و هنگام فراخوانی یا دعوت بدانه خوردن هم با صوت رسا صدا میزنند توتو. تو تو تو تو همه جمع ...
آسمان صاف و پرستاره درشب، وهیچ پارس زبان بیکار نبوده که برای عرب از مایوس ویائس آنهم مخصوص آسمان شب نام عربی بسازد گیرم که نظر دوستان درست باشد پس می ...
منقاشک بر خلاف نامش انبر بلندی که ده سانتی از قد سماور ذغالی بلندتر بود و با آن آتش سماور را. کم وزیاد میکردند و خودجوشان نیکلا ساخت روس انبر هم با س ...
ودر این رونویسی واژگان دکان غلام ملاشمس حق واژه نگاری ما مانند هلال سه روز آخر ماه در محاق است مگر بر اثر تیرگی سحاب نیلوفریدغیر از رخ ماه سپهر را تی ...
تِقَابِلِ مقابل کوبی چنگ ونبرد. . الف تِقابُل فبول نظر و رای صاحب نظر قبول صاحب اندیشه و امعان مانند مخلص و مخلص است افسوس که فتیله چراغ عمرم پایین م ...
پایه آس اساس بنیان بن ریشه پی ستون و شاید به احتمال قوی پی پا. ه موجب حرکت بدن است از این واژه گرفته شده چون در قدیم دشمنان قوی و غدار خود را وقتی بر ...
فن و فان واژه پارسی اصیل است میخواست میز گرد خبرگان ژئوپلتیک و تاریخ وباستانشناسان غربی و شرقی که بعد وعده صدق نه صادق صادق. کاربرد ادبی ندارد و مانن ...
تخدیر مواد مخدر. . پرده نشینی بانوان بزرگ حرم علیا مخدّرات حرم
مقیاس فاصله در کشاورزی بیش از صدمترمحل کشتزار
واحدی در کشتزاررتقریبا به طول صدمتروعرض ده الی پانزده متر که تقریبا تا پانزده نفر نشسته سر دو پا چه در وجین و چه در درو آنرا اداره کنند
کَللِه لحظه کمتر از نیم ساعت مثلا در قدیم در بیابان کارگران میگفتند یک کلله دیگر کار کنیم ظهر است به فتح کاف وسکون لام اول و کسره لا م دوم وسکون ه آخر
نورافشان، درخشان
نور افکن، پرژکتور
لامع پرتوفکن نورانی
نور افکن پرژکتور برقشگر
درخشندـگی لامع نورافشان نور پراکن نور افکن
کسیکه تدارکات لش. ر و سپاه و حتی در منازعات دودستـی روستاها تا چند سال پیش آن شخص سر دسته که معاش وارتزاق مردانش را بدوش میکشید میگفتند اوژنگی دسته ش ...
محل بر آمدن نور روشن سازی اذهان مردم تنور روشنائی شعله و نار
در اصل نام این بیماری پوستی سگ گیر است چوناز سگ انسان هم میگیرد و به انسان سرایت میکند ولی در طول مرور زمان بدل به سگیل گردید
عوار للتهاب تب مانندی که گریبان گیر ملیت و قومیت های یک منطقه ای را ملول و ملتهب دارد مانند عوارضات قفقاز و افغانستان با حکومت خود سر زبان نفهم افغان ...
پرستو که در قرآن با نام ابابیل آمده در قدیم مردم نمیدانستند که این پرنده مهاجر است فکر میکردند عمر آن کلا ششماه است حتی اگر کسی کسی را بطور طعنه نفری ...
جریب برابر است بایک ششم هکتار و تقریبا به آن یک جفت هم میگویند یعنی یک جفت گاو نر هم زور و یوق کش مقدار زمینی که در یک روز شخم بزنند یک جفت میگوزیند ...
شمارش اعداد ریاضی و هندسه و نجوم. در جهان پارسیان بودند و شکل اعداد لاتین متعلق به ما است و این شکل و صورت کنونی را ریاضیدانان ایرانی بازم برای اعراب ...
چکاوک جل که هوژه هم به آنمیگویند و نام های گوناگون دارد این پرنده خوش صدا و زیبا را ابوالملیح هم میگویند
چل یا جل مرغکی است خوش آوا و بیابانی میوه خوار و گیاه خوار است کاکلی به اندازه گنجشک که خربزه تازه از گل در آمده که از خیار خوش عطر وبو تر است تغذیه ...
چوپ به معنی گوسفند است وکسی که بانی آن است چوپان و کسیکه مالک آن است چوپدار که امروز تنها به کیبکه در کار خرید وفروش آن است میگوییم فلانی چوپدار است ...