پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٠٧)
حوادث غیر مترقبه حادثه ای که اگر مراقبت از آن به عمل می آمد رخ نمیداد پس بر اثر سهل انگاری و غیر مواظبتی بوجود آمده است
رباطی است که جهت امنیت مسافران درمدخل شهرستان سبزوار بعد درب دروازه نیشابور باهزینه فرامرزخان خیر اواخرعهد زندیه و اوایل دوره قاجار ساخته شده است
خواندن سگ برای امری یا نوازش یا دادن غذا و گرفتن طعام ضمنا سگ گله اگر ده روز گرسنه باشد طعام از دست غیر صاحب خود و دیا دشمن صاحب خود نمیگیرد نمیدانم ...
پیشی پیشی خواندن گربه برای نوازش یا گرفتن غذا
چیخه راندن سگ با ملایمت
راندن سگ با تشر
پیشته راندن گربه با ملایمت
پیشت دورکردن گربه با غضب
همان پرز گیاهی یا چمن چه اهلی و چه وحشی آن پر از ریز سبزه ها می باشد که چون تا پیش از صفوی گچ و پژ در پارسی نبود به آن فرز میگفتند پس یادتان باشد که ...
ریع زمینی که مرعات و گیاهان ان زمین را. پوشانده است ریع حشمت زمین دولت را حاصل از بارش ابر وار توباد مسعود سعد سلمان مرع گیاه و بیشتر بگیاهان خود ...
تنگدست، تهی دست بی چیز. . . ما هرچه میخواهیم واژگان پارسی را از عربی تصفیه کنیم ولی دوستان ما بازم فرهنگ نداشته عرب را در نخستین معنی می نویسند فقی ...
بخته همان قوچ است و پارسیان بخته میگویند و به خر و گاو اخته میگویند وهنوز در روستا های سبزوار مانند چند سال پیش خود سبزوار قصاب بایستی خایه گوسفند را ...
خربزه و خیار و کدوی دوقلوی به هم چسبیده
د وخربزه به هم چسبیده
دومیوه به هم چسبیده و دلنگانی بیشتر به دوخربزه به مهم جسبیده میگویند
میوه خشک شدهددلنگانی و آویزان شده
تعلیق منتظر الخدمت اخراج موقت آویزان دلنگان
استقراء قرائت برای درک ریز نقاط نانویی مطلب در معاهدات که کشورهای پیر استعماری بر دیپلمات های ساده لوح مثل معاهده پرجام که بر ظریف قالب و بر ما غلبه ...
محل برآمدن یا رویش شاخ در قوچ وگوزن و آهوان فاقد شاخ در گوساله و تلیسه هم شاخگاه میگویند
بره رژه همان قوچ جوان یکساله یا کمی بیشتر یا کمتر است که در عرض کمتر از پنج دقیقه قوچ جنگی میشود کافی است دوتا کف دست به پیشانیش بکشی مانند شیر شرژه ...
شلغمی که در آب زیاد پخته و له و بد مزه شده. . . واز طعنه به آشپزی که غذا را بد پخته میگویند شلغم شلرآو پخته یا شلغم شل از آب پخته
نوعی دیگر کبک بیابانی و کویری است و روی زمین خاکی لانه و تخمگذاری میکند و بسیار گوشت لذیذی دارد وچنان خود را برنگ خاک میکنند که اصلا کسی که پروازشان ...
کبک دشتی تیهوی گندمزار ـ گندمزار مرغ در میان گندم لانه می سازد به مزرعه جو الطفاتی ندارد تمام محسنات مرغ خانگی در این حیوان موجود است
پاشیدن مایعات تحت فشار تزریق آمپول در بدن دام و. انسان پاشیدن کلاهک بارانی موشک پاشیدن ماهواره در مدارات مشخص شده
تزریقاتی وپیشینگ تزریق است
تضمین در اصل ضمیمه کردن است مانند تضمین آیات شریفه قرآن در نظم و نثر ادبیکه بدوگونه است تضمین درجی خود آیه شریفه بصورت عربی وتضمین حلی ترجمه ویاتفسیر ...
مدعی دعوی مطالبات ادعای حق حضور چه حقیقی چه حقوقی دعوت شده و برسمیت شناخته شده
به پاکو مرغوب زیره سبز و یا سیاه و کنجد تمیز مانند ذرت و گندم آماده آرد کردن و یا سویا و کنجد آماده روغن گیری آسیابانی میگویند و ب بانی متصل به آسیا ...
با بانگ وتشر مردم هراسی داری والی مثل اسرائیل پوچ وتو خالی هستی
یعنی با بانگ وفریاد از تو نمی ترسیم
تعلیق و معلق کردن منصب وسمت فردی حقیقی ویا حقوقی ویا دیپلماتیک است
جستجوگر دقیق ولی کسی را هم که در نیت سوء کاویدن و کاوش دارد پالپالو می گویند
جستجو در پالایش محصولات خشکبار کشاورزی مانندآلو وکشمش وبرگه و غیرو
بَش یال اسپ است فردوسی در مرگ اسفندیار میفرماید بریده بَش و دم اسپ سیاه پشوتن بردی همی نزد شاه پس تا اینجا در معنی یال اسپ هیچ شکی نیست اما چرا به ظر ...
ناخالصی ها را جداکردن پالایش زدن ریشه واژه پالایشگاه در این واژه است
جستجوکرد
یعنی. هنوز پالایش نشده
گرد= پهلوان کسیکه با فنون پهلوانی باسرعت مثل رقص پای محمدعلی کلی دور تا دور اورا میگردد و چرخ میزند و مرتب ضربات جبران ناپذیر به او وارد میکند وقانون ...
سیب زمینی یا بقول افغانستان کچالو یا خاک آلو
سبزی اسفناج که معرب شده و از اسپناگ شده اسفناج
جنگ الکترونیکی دلیر وجهانسوز وپرخاشگر جزآفند بگیتی نداردکار دگر فردوسی
واحد زمان است که حول وحوش تقریبایکساعت است که در هنگام استراحت ویا شب نشینی یا بزم وبساط وافور بکار میرود مثلا پدر به پسرش میگوید تو برو فلان کار را ...
امرارمعاش میکرد یعنی زندگانی دنیارا با زندگی خود مرور میکرد محتاج کسی نبود ولی همان مرور کردن زندگی بهترین معنی برای این واژه است حقوق کارمندان زمان ...
انوشه روان کسیکه پادشاهی نو در نهادش می باشد این یک نام پارسی است که نام پارسی مذکر و مونث ندارد
آنچه که مورد مراقبت ونگهبانی و مواظبت قرار گرفته است
سرور. . . یکی از نامهای پارسی است که مونث ومذکر در پارسی معنی ندارد ودر ایران باستان زنان هم فرماندهی سپاه وهم دلاوری درجنگها که چند مورد ان در شاهنا ...
جال معرب ژال وژاله است
شن وماسه و ریگ ته کال کالچه های آب باران کال مسیر رود وآب باران است
مخفف فهرست گردان است که در تعزیه هفتادو دوتن از اول هرشعر یک مصراع دارد وبترتیب ایفای نقش کارگردانی میکند ولی سه دهه شده که تعزیه خوانهابه تقلیداز هن ...
کسیکه در راس قرارگرفته سرور و سردار وسرپرست استء