پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٢٧٨)
ضایع و چهخوب است این واژه در کشتارگاه های دام و طیور به جای واژه ضایع که عرف شده خسارت آن با بیمه ویا خود شخص دامدار است پس پزشکانی که دام هاوطیور نف ...
پفتل و بدرد نخور و ضایع
ورم کردن متورِّم شدن ورم آماهیدن باد کردن بدن
ورم کردن آماس کردن
کیاهی است بیابانی بشکل دانه انار صهبا رنگ یعنی سرخ متمایل به سفیدی که زیاد شور است ولی گوسفند خشک آنرا از جو بیشتر دوست دارد و اگر کسی آنرا جمع کند د ...
خار خسبک است که میوه نوعی خاز بدزهری است که خار مغیلان پارسی نام گرفته وعلف آنرا گوسفند زیاد دوست دارد
تک تیرانداز لذا در ترانه کج کلاه خان شاعر تورج نگهبان سروده یکه زن یکه سوارم ولی خواننده خانم گوگوش واژه زیبای یکه زن یکه سوارم را اشکال دار اجرکرده ...
هزار آواز یا هزار بانگ که در ماه نیسان با برگ های گندم زار لانه خود را به هم می بافد و با رنگ زرد و سبز تا غروب برای دهقان چه زیبا میخواند و ده هزار ...
لولوخرخره، ، که با بی توجهی بیک انسان که هم شوهر و هم شوی زن دیگر شده است اتلاق میشود و بر گرفته از ضرب المثل عامیانه که مردم آمی و بیسواد میگویند، ...
کت بدون شلوار زنانه را تا سی سال پیش یل میگفتند شاید به خاطر آن بوده مانند صدر اعظم آلمان آنگلا مرکل درجمع ومجمع یلان. سیاسی و. دیپلمات ها و پهلوانان ...
زبان های آریائی هندی و اروپائی هندی همان سنسکریت است که آریایی هندی اصل در خراسان بزرگ یا سرزمین آریانا که ازعراق عجم یعنی مرز خوزستان تا دهلی است که ...
چهارپهلوی نامنظم که دارای چانه است و همان ذوذنقه عربی است اطاق باسکول با تمام امکانات رفاهی سیصد متر تا ساختمان اداری و. بنای تاسیسات صنعتی فاصله و ج ...
فکر کنم ذی ذنقه یا ذی زنخه بوده چون دارای زنخدان است واگر بر ضلع بزرگ ضلع کوچک را آویزان کنیم یک ذوذنقه افقی به شکل چانه یا زنخدان بقول خانم آرزو دار ...
شبان کسی که با هی و های و هو که هرکدام حرکاتی در رمه ایجاد و یا به گله آرامش چریدن میدهد و بسیار مهارت خاصی دارد تمام فنون مهندسی را غیر از کامپیوتر ...
قوچ کوچک قشنگ که هنوز یکسالو نیم آن نشده ولی هیکلی فربهو زیبا و بدون بوی شورمستی قوچ ها رادارد و میش هایی که از او آبستن شوند بهترین بره و بی نقص تری ...
معانی بالا برای شخص عییار و جاسوس و دیپلمات زبده و زرنگ وفق میکند و عیار به معنی بازدهی هر کلایی است و خوب است بجای عنصر مفید عیار بنویسیم و در پارسی ...
بلدرچین و کرک گندم زار ها است که اکنون پرورش آن زیاد شده و در تمام مرغ فروشی ها گوشت آن موجود است
پرنده سیاه سینه که سفلور هم به آن میگوییم
کبک کوهی است که بیشتر به ریگ و ماسه آهن دار علاقه دارد و آهنگران سنتی معادن آهن را از وجود کبک دری پیدا میکردند تمام کبک های منطقه بشرویه خراسان کبک ...
سرزمین شهر و روستا زمینی که آبادی دارد و از حالت بَر که بیابان است در آمده مکان بامها بامبان بر به معنی بیابان و بوم به معنی آبادی که این دو واژه مکم ...
پّلگَردیpalgardei دنبال چراگاه پر آب و علف گشتن در چراگاههای دور دست برای سه ماه بهار گوسفندان را دامداران پَلگَردی میگویند
pelpel پِلپِل همان فلفل است معرب شده ولی من palpalپَلپّل را گشاد گشاد راه رفتن معنی کردم یعنی شمره شمرده گام بر داشتن است و بچه ای که تازه راه میافتد ...
توقلی معرب توپلی یا تپلی بره ماده یکساله تمام و یا یک دوماه بیشتر و بره دوساله ماده را شیشک میگویند که در اصل ششیک است چون حداکثر شش شکم هر میشی مفید ...
بره یکساله که اکنون در خراسان خصوصا در سبزوار معرب شده و به آن تقولی یا توقلی میگویند
مخفف بزمک است وقتی خانمی خود را برای یک مهمانی ساده کمی می آراید میگوید مهمانی داشتم و یا مهمان بودم کمی بَزَک کرده ام و بُزک به کاور یا کالار که سر ...
پریشان خاطر دل بیمنانک در حال اندیشه که واژه زیبای دل با افگار عرب استراق نموده و قلب فکار را از آن انشقاق و اقتباس گرفته پس ما هم اگر بگوئیم دلفکارم ...
معرب تلپست است که معنی کردم صدای افتادن جسم حجیم در باتلاق و استخر عمیق و دریا است
صدای افتادت جسمی حجیم پرحجم و سنگین از ارتفاع در باتلاق و بعضی مواقع در استخر و دریا
مانند صدای افتادن دیوار
مانند افتادن کیسه گچ و سیمان یا کیسه خاک
فیلر خنده در انسان و فیلر گونه و چانه و غبغب که آرایشگران و جراحان زیبایی که جراح پلاستیک نام گرفته اند که در اصل باید جراح ژلتیک بنامند نه جراح پلاس ...
شکاف و چاک و چین خوردگی ثابت یا موقتی را چه در انسان و چه در لوازم مکانیکی و الکتریکی مانند فبلر سوپاپ در مکانیکی در برق فیلر کلکتور ها در الکترونیک ...
عروس وداماد را آرایش دادن و نکوگر پادشاه و ملکه که در ایران پنجاه سال پیش داماد را شاه و عروس را ملکه و حداقل یه روز. روی اریکه نشسته بودند و بستگان ...
بند انداز صورت خانمها عروس آرا را عرب مشاطه گوید چون عرب به رشته نخ و ریسمان و رسن نخی شطن میگوید و فاعل شطه نخ و شطن را مشاطه میگوید خواهشمندم عزیزا ...
گردشگاه پارک تفریحگاه
گردشگاه بوستان
تابیدن مهر در آب البته مهر بارز تر از نور است و تمام ارزش و بارزی اسلام در نور النور است و ایرانیان نه آتش پرست بوده اند و نه ستاره پرست مهر پرستی آن ...
پاد درست پارسی است و باد معرب است
نگهبانان یک شخصیت که هجوم خشم دشمنانش را پاد و بی خاصیت نمایند این واژه بین فرانسوی وپارسی مشترک است ماهم چیزی که بی خاصیت میشده مخصوصا تخم پرندگان و ...
گاردگرفتن. از بهر جدال
خشم گرفتن بهر مبارره
جناب رَستا رَستن که معنی خوبی ندارد به غلام و کنیز رها شده و صید رها شده رَستا میگویند تو نگاه به مکالمات روزمره تهران که همه پراز اشکال ادبی است و س ...
روئیده شده رسته شده سبزشده و نامی هم پسرانه وهم دخترانه است چون نام های پارسی مانند ادوات و آدات پیشه زن و مرد ندارد فقد لسان انگلیسی و عربی است که ف ...
نگران دل واپس منتظر در میان در نشسته در حال انتظار
تفرجگاه مکان زیبا و تفریحگاه اتفاقا هم تفرج و هم تفریح هردو عربی میشوند که پسوند گاه پارسی را پذیرا شده اند من بارها نوشته ام که عرب تمام ادبیات حتی ...
همان تفرجگاه است که نیمی عربی و نیم دیگرش پارسی است
محراب محل حرب رزمگه با هوا و هوس های شیطانی
رزمگاه نبردگاه هم آوردگاه چماقگاه
استیضاح است چون در هر مورد باشد صاحب پرسش توضیح جامع در حد اقناع می خواهد
پرسش گری. وپاسخ خواستن اجباری به طور کامل وکلای ملی از مسئو لین دولی پرسشگری وکلای ملت از مسئولین دولت بدوگونه است علنی و رسانه ای و مخفی و محرمانه ا ...