پیشنهاد‌های محمد یعقوبی (٢٠٨)

بازدید
٣٦٧
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

عینی، ملموس، Tangible evidences

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سری، مخفی. A clandestine activity

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نصیحت کردن. ارشاد کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با استعداد. Talented

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بحث برانگیز. مثلا This topic is controversial.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مظهر He is paragon of bravery

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش میشه بی اساس. مثلا An extrinsic evidence. مترادف idle

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٩

یکی از معانی میشه پیش فرض. مثال Default mechanism سازو کار پیش فرض

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فضیلت. Reading Quran has many virtues♥️

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یک پارچگی بهترین معادل هستش. You need integrity in your group

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرقش با last اینکه Last به هرچیزی که در قبل بود اشاره داره اما final هم به گذشته و هم به آینده اشاره داره

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترادف complexity

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در آن صورت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمرا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر کار متر ادف at work.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سرپا به کسی سر زدن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز برملا شدن. مثال. The game is up , don't try so hard.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

احتیاط کردن. I like to play safe.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناعادلانه رفتار کردن. مترادف. Behave unfairly

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تو روز روشن. They killed him in broad daylight. 😊😊

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سازه مخالف زدن مترادف. Argue the toss هستش😊😊

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سازه مخالف زدن مترادف Play devil

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم خود ساخته. کسی که خودش تلاش کرده ثروتمند شده. 😊😊

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

موضوع رو پیش کشیدن. 😊😊

پیشنهاد
٠

مستقل شدن. مثال. I want to stand on my on two feet. می خوام مستقل بشم

پیشنهاد
٣

شرایط برای خود بد تر کردن. یا مثل کلمه compound Don't compound the situation شرایط بدرت نکن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

گوی سبقت گرفتن. از کسی جلو افتادن. He tries to steal a march on his rivals

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

به معنای موفقیت زود گذره. Winning the cup last year was a flash in the pan.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گرد کردن. مترادف این کلمه round on

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

معنی اصلیش میشه به توافق رسیدن بعد از بحث طولانی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کسی را متقاعد کردن. Persuade Win someone over.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترادف کلمه persuade هستش. متقاعد کردن کسی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مترادف accept هستش. پذرفتن حرف کسی که مقمش از شما بالاتره

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرف از زیر زبان کسی بیرون کشیدن. I could drag it out of him.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیشتر توضیح دادن. مثال. You can expand on it. Explain more.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غر زدن سر کسی. Don't go on at me. I will do it today.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

منفجر شدن. My car exploded

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوه آتشفشان.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

آدم نق نقو. Don't be such fussy. You are so fussy

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معنی خاش میشه دختر. مثلا Look at this chick. یا What a chick

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ایستادگی کردن. You should resist against your challenges

پیشنهاد
٢

وعده سرخرمن دادن.

پیشنهاد
٢

کسی را توی شرایط سخت رها کردن. مثلا He always leaves me in the lurch. همیشه تو سختی ها من رها می کنه.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یعنی من هم هم عقیده ام با تو.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٦

تعدیل نیرو کردن. مثلا they discharged their employees

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٧

ورشکست شدن که با کلمه go می آید مثلا I go bankrupt

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

کارد به استخوانم رسیده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

با عصبانیت وارد اتاق شدن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معنی که دوستان بالا گفتن غلط هستش. به وعنی گول زدن کسی هست. مثل کلمه deceive He threw me a curve