paragon

/ˈperəˌɡɑːn//ˈpærəɡən/

معنی: معیار، مقیاس رفعت و خوبی، نمونه کامل
معانی دیگر: نمونه ی کامل، نمونه ی عالی، ابر سنجه، سرمشق، ابر مونه، الماس عالی (به وزن صد قیراط یا بیشتر)، مروارید غلتان، مروارید درشت و گرد، (شعر قدیم) مقایسه کردن، هم سنجی کردن، (شعر قدیم) برابری کردن، از جلو (کسی) درآمدن، رقابت کردن، بعنوان نمونه بکار بردن، برتری یافتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a model of excellence or of a particular admirable quality.
مترادف: example, exemplar, monument, nonpareil
مشابه: angel, apotheosis, archetype, classic, ideal, model, nonesuch, paradigm, prince, treasure

- Having always believed their father to be a paragon of virtue, they were shocked at these terrible revelations.
[ترجمه گوگل] آنها که همیشه معتقد بودند پدرشان یک نمونه از فضیلت است، از این مکاشفه های وحشتناک شوکه شدند
[ترجمه ترگمان] آن ها که همیشه معتقد بودند پدرشان نمونه ای از فضیلت است، از این revelations وحشتناک شوکه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a paragon of virtue
نمونه ی کامل زهد و تقوا

2. his father was a paragon of generosity and honesty
پدرش خدای سخاوت و درستکاری بود.

3. She was certainly no paragon of virtue!
[ترجمه گوگل]او مطمئناً هیچ نمونه ای از فضیلت نبود!
[ترجمه ترگمان]مسلما او مظهر فضیلت نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was considered to be a paragon of virtue.
[ترجمه گوگل]او را نمونه ای از فضیلت می دانستند
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان نمونه فضیلت تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It would have taken a paragon of virtue not to feel jealous.
[ترجمه گوگل]حسادت نکردن نیاز به یک فضیلت دارد
[ترجمه ترگمان]اگر احساس حسادت نمی کرد، نمونه کامل فضیلت محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the novel, Constanza is a paragon of virtue who would never compromise her reputation.
[ترجمه گوگل]در این رمان، کنستانزا مظهر فضیلتی است که هرگز شهرت خود را به خطر نمی اندازد
[ترجمه ترگمان]در رمان، Constanza نمونه ای از فضیلت است که هرگز آبروی خود را به خطر نمی اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I make no claim to be a paragon.
[ترجمه گوگل]من هیچ ادعایی ندارم که یک نمونه هستم
[ترجمه ترگمان]من هیچ ادعایی ندارم که نمونه کامل آن باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was supposed to be a paragon of democracy in an Arab world more familiar with dictatorship than freedom.
[ترجمه گوگل]قرار بود این الگوی دموکراسی در جهان عرب باشد که بیشتر با دیکتاتوری آشناست تا آزادی
[ترجمه ترگمان]قرار بود نمونه ای از دموکراسی در جهان عرب باشد که بیشتر با دیکتاتوری آشنا بود تا آزادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But perhaps the last concert, when Paragon joined with the Caput Ensemble, outdid all the events.
[ترجمه گوگل]اما شاید آخرین کنسرت، زمانی که پاراگون به گروه کاپوت پیوست، از همه رویدادها پیشی گرفت
[ترجمه ترگمان]اما شاید آخرین کنسرت هنگامی که paragon به گروه Caput پیوست، از همه وقایع پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Making a return will be Charles Booth-Clibborn's Paragon Press which publishes limited edition livres d'artiste.
[ترجمه گوگل]چاپ Paragon's Charles Booth-Clibborn's Paragon Press که نسخه محدود آثار هنری را منتشر می کند، بازگشت خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]تهیه یک بازگشت از مطبوعات چارلز بوث که چاپ شده بود چاپ می شد که به صورت یک هنرمند برجسته چاپ می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thus, professionalism is the core value of Paragon Investment Manager Inc.
[ترجمه گوگل]بنابراین، حرفه ای بودن ارزش اصلی Paragon Investment Manager Inc است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، حرفه ای بودن ارزش اصلی شرکت مدیر سرمایه گذاری paragon است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The professor is a paragon of virtue and learning.
[ترجمه گوگل]استاد نمونه فضیلت و علم است
[ترجمه ترگمان]استاد نمونه کاملی از فضیلت و علم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a paragon path has a specific class as a prerequisite, you must either be a member of that class or have selected a multiclass feat for the indicated class.
[ترجمه گوگل]اگر یک مسیر پاراگون یک کلاس خاص را به عنوان پیش نیاز دارد، یا باید عضو آن کلاس باشید یا یک شاهکار چند کلاسه برای کلاس مشخص شده انتخاب کرده باشید
[ترجمه ترگمان]اگر یک مسیر نمونه دارای یک کلاس ویژه به عنوان پیش نیاز است، باید یکی از اعضای آن کلاس باشید و یا یک رکورد multiclass برای کلاس نمایش انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Miss Costigan was a paragon of virtue and delicacy!
[ترجمه گوگل]خانم کوستیگان نمونه ای از فضیلت و ظرافت بود!
[ترجمه ترگمان]دوشیزه Costigan نمونه فضیلت و ظرافت بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At least she is a paragon with her feet on the ground.
[ترجمه sara] دست کم او نمونه بارزی است از کسی که روی پاهای خودش می ایستد.
|
[ترجمه گوگل]حداقل او یک نمونه است که پاهایش روی زمین است
[ترجمه ترگمان]دست کم روی زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معیار (اسم)
test, criterion, touchstone, canon, gauge, scale, standard, yardstick, paragon

مقیاس رفعت و خوبی (اسم)
paragon

نمونه کامل (اسم)
paragon

انگلیسی به انگلیسی

• model, ideal; perfect person; acme of perfection
if you describe someone as a paragon, you mean that their behaviour is perfect.

پیشنهاد کاربران

مظهر
He is paragon of bravery
اسوه
مظهر
Pardon paragon
مظهر
الگو ، سرمشق
نمونه ی تمام عیار چیزی بودن
عیار نمونه

بپرس