پیشنهادهای محمد کوشکی (١٢٩)
احلیل یعنی قضیب ، آلت تناسلی مرد و از همه بتر آن بوذ که با حلیل نزدیک بوذ یعنی بقضیب . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 414
با توجه به کتاب هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 404 نوعی از اسهال خونی است که در آن خون روشن است
روش ساخت کلکلانه مروزى که استسقا را و معده سرد و تبهاء کهن و سرفه بلغمی و ضیق النفس و جگر و سپرز سخت و باسور و قولنج و صرع را سود دارد و باز گرفتن ب ...
کلانه در داروهای گیاهی همان کلکلانه یا کلکلانج است به این دو کلمه مراجعه شود
صدای شدید رعد و برق، تکه ای از آتش را با خود به پایین می آورد عذاب ویرانگر مرگ، وهر عذاب ویرانگر و فریاد عذاب آتشی که از آسمان می بارد. گریه عذاب ...
کنکاو: در کتاب هدایت المتعلمین فی طب بیش از 15 بار کنکاو آورده شده است هرچه گشتم چنین دارویی نیافتم لذا نزدیکترین دارویی که برای صداع گرم مفید است و ...
فنک که بتازى بزر البنج گویند. الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ص: 365
فحج که نوعى از راه رفتن بود که پاها را بعرض نهند و پاى رفیق خود را در میان پاى خود آورند و امثال این اشکال از آنچه کشتىگیران در میان خود عمل کنند. ک ...
الزج که نیزه بازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186
جهیدن
مثاقفت که آن شمشیربازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186
قفز یعنی جستن از جاى بر جاى که آن را بگیرد یا خود را در آنجا بند کند و خود را از ان آونگان کند و معلق سازد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...
مباطشت که آن دست بازى بود مثل مقدمه کشتی و جنگ و مشط زدن باشد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186
احضار یعنی دویدن و سرعت مشی بود یا گویند که سرعت مشی قسمی بود بحال خود و داخل در عدد نبود که در احضار نبود . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...
ملاکزت بود یعنی سینه بر سینه زدن . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186
از کتب جالینوس است . جالینوس یاذ کرده است بکتاب تدبیر الاصحّا . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 776
تیغ بزنند ، خراش ایجاد کنند آن اماس را بنشتر بیازنند و کبّهی حجام برنهند و اندکاندک بمکّند تا خون بیرون آیذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 618
بدانک سبب این تبها بلغم زجاجی بود کی سردترین اصناف بلغم است، جو این بلغم بپوسذ از سردى این بلغم کی هست باطن تن سرد کردذ و این را ابیالوس کویند. هدایة ...
پونۀ بری بودنه برّى کی کاکوتی خوانند . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 754
متراکم ، فشرده و کر تن بیمار متخلخل بوذ نوبه بکاهذ و کر متلزّز بوذ نوبه بفزایذ. هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 747
پاییز تولد سودا بیشتر اندر فصل خریف باشد که به پارسی تیر ماه گویند . ذخیره خوارزمشاهی ، ج1، ص: 39
تیرماه = پائیز اکنون آغاز کنیم آن هواها کی بنواحی بوذ و بشهرها و بتابستان و زمستان و بهارکاه و تیرماه . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 148 و دیکر ...
زیر گلو جن بیاماسذ لهازم بیمار اعنی زیر کلو اندر بیمارى تیز دلیل هلاک بوذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 733
انتظار کشیدن. و چشم دوختن برکار. و سر ستیخ کردن جهة برخاستن یق قعد فما یتتلع. فرهنگ نفیسی ج 2 ص 800
رابوعا آن بوذ که بروز جهارم هفته بوذ کروز انذار بوذ جن روز جهارم از هفته نخستین و روز یازدهم از هفتهء دیکرم و روز هفدهم از هفتهء سدیکرم و روز بیست ...
خُراجی : طبیبان هر آماسی را که ریم کند، خراج گویند. خلاصة الحکمة، ج3، ص: 381
ذخنح: بقله الیمانیه دیوسکورید این گیاه را بلیطش نامیده و مىنویسد: بلیطش خوراکی است لینت دهنده مزاج است و اثر درمانی ندارد ( کتاب یاسقوریدوس م - 2 ش ...
حالتی است که با آن قدرت بر نگاه داشتن خویش از لرز نباشد. گنجینه بهارستان ( بدیعات اختیارى ) ، ج2، ص: 140
ورم و آماس صفراوی بود کی حصبه کند و آبله و ماشرا آنکه آماس صفرایی گویند هدایت المتعلمین فی طب صفحه ۷۰۴
ریم، چرک. آنچه از ریم رقیق باشد آن را صدید نامند و به فارسی زردآب گویند و آنچه معتدل و هموار و سفید باشد آن را قیح گویند و مده نیز خوانند . اکسیر اع ...
استخوان گیجگاهی عظام صدغ: میان گوشه ابرو و گوش است و آن را شقیقه یا کلالک نیز گویند. تشریح الأبدان، ص: 68
مرحله ای از تب محرقه می باشد قسم سوم در محرقه و آن را بزبان یونانى قاوسوس و قوسوس و قاریقوس و قاریقسوس و فاریطوس نامند به اختلاف نسخ و آن تب لازم حا ...
سوناخوس از بوسیدن خون بوذ، اندر اجواف رکها سه نوع بود: یکی آنک عفونت او کمتر از تحلل او بوذ و این تب از اول صعب بوذ باز کمترکمتر همىکردذ و سلیم بوذ ...
در هدایه المتعلمین فی طب ( 684 - 685 ) آمده است میتوان چنین استنباط کرد که شکستن اندام یعنی احساس ضعف و سستی و به اصطلاح کوفتگی است که به بیمار در ا ...
سوناخوس آن است که خون در داخل عروق و رودهها عفونت گیرد و تبى دایم عارض گردد. فردوس الحکمة، ص 292. ابن رشد گوید: �تب معروف به مطبقه ( فراگیر ) که سون ...
سونوخس تبها حمی یوم و سونوخس یعنی تب یکروزه و تبی که از غلیان خون باشد . طب یوسفى ( جامع الفوائد ) ، ص: 106 در کتاب هدایت المتعلمین فی طب سوناخوس نا ...
فرخواک : [به راى مهمله و خاى معجمه و واو. بوزن افلاک] گوشتابه را گویند . فرهنگ مجمع الفرس، ج3، ص: 977 فرخواگ ، قرخواک ، مدققه ، طعامی است که از گو ...
ثابت ، تب دق نام دق مشترکست بدو معنی یکی را بیونانی اقطیقوس کویند اعنی ثابت، و این تب دق بوذ، و بدان ثابت خواندندش که این تب متمکن کشته بوذ باندامه ...
همان باغر یا باغره است . و سبب این تب زخمی است که بر پا ( یا دست ) پدید می آید و از به دلیل آن زخم طبیعت به سمت آن زخم می رود تا آن را بهبودی بخشید ...
غم از سبب جیزى بوذ که کم کشته بوذ و هم از قبل جیزى کی طلب کنی و نیابی . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 654
طعام جائیده شده. و هر چیز که اعانت بر هضم غذا کند و هضم غذا را گوارا نماید. فرهنگ نفیسی ، ج4، ص: 2748
فرزه : معادل کلمه فرژه در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پوس ...
فرژه : معادل کلمه فراشا در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پو ...
منشعب - پخش
درهم سنگین 35 گرم یعنی 8. 5 دانگ و هر دانگ 0. 4 گرم است که دو قیراط میشود درهم سبک 1. 6 گرم یعنی 4 دانگ است درهم متوسط 2. 4 گرم یعنی 6 دانگ است
اوقیه 35 گرم است که 10 درم سنگین و و 7. 5 مثقال می شود
یک رطل = 422 گرم و نیم من که هر من 180 مثقال یعنی 844 گرم است و 12 اوقیه است و هر اوقیه 35 گرم می باشد
دیانیطس: دیانیطس کلمهاى یونانی است و نوعی بیمارى را گویند که انسان تا آب بنوشد بعد از مدتی کوتاه همان آب را میشاشد. یونانیان این بیمارى را علاوه بر ...
نوعی بیمارى است که انسان تا آب بنوشد بعد از مدتی کوتاه همان آب را میشاشد. یونانیان این بیمارى را علاوه بر دیانیطس، دیاسقومس ( دیاسقوس - نسخه. ) و قرا ...
سؤ الحال: این بیمارى کویند بیش از استسقا آیذ جنانک کابوس بیش از صرع، اکر ان کابوس را اندر نیابی بصرع باز کردذ، این سو الحال را نیز اکر اندر نیابذ باس ...
هرگاه حال کبد تباه شد و، ناتوانی بر آن چیرگی یافت، حالتی براى کبد رخ مىدهد که پیشدرآمد بیمارى استسقا است. این حالت را سوء قنیه گویند و به اسم سوء م ...
تخم مورد
با توجه به نسخه کتابخانه ملی که معنی با بهن را بعد از این کلمه آورده و خواص آن که با کتاب قانون مقایسه شده قانون ( ترجمه شرفکندى ) ، ج2، ص: 97 معنی ...
در کتاب هدایه المتعلمین فی طب صفحۀ 615 زموره را نمله خوانده است
خایه را دو بوست بوذ یکی از بیرون سخت و دیکر از اندرون تنک، ان تنک را غرقی کویند. هدایت المتعلمین فی طب ص 600
اگر بر روی صورت غده باشد و زشت شده باشد آن را دشبد می خوانند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 590
بر پشت همه این فقرات زوائدیست خارمانند که آنها را شواک و سناسن گویند . خزائن الملوک، ج1، ص: 6 زائده خاری
تفه: نوعی بلغم است، بفتح تاى مثناة فوقانیه و کسر فا و ها که مسیخ نیز نامند بفتح میم و کسر سین مهمله و یاى مشاة تحتانیه و خاى معجمه و تفاهت که به معنی ...
کشاله ران
یحیى بن ماسویه وقیه را یازده درم سنک مىکوید و بسر سرابیون دوازده درم سنک و جالینوس ایذر یک قوطولی مىکوید و قوطولی را هفت وقیه کفته اند. هدایت ال ...
مطنجنه بضم میم قسمی از گوشت پخته است آن گوشت را شرحه شرحه کنند پس با مصالح و نمک در آب جوشانیده در روغن زرد بریان سازند و قدرى پیاز و زیره و دارچ ...
* حماما* بفتح حاء مهمله و فتح دو میم و دو الف لغت نبطی است و امامون و امومن نیز کویند * ماهیت ان چند نوع میباشد نوعی نباتی است شجرى مشبک از شاخهاى س ...
عصفور بضمّ عین و سکون صاد مهملتین و ضمّ فا و سکون واو و راى مهمله بفارسی کنجشک و بترکی سرجه نامند برى و اهلی مىباشد برى آن در جثه از اهلی بزرکتر و م ...
شیطرج: وى را عصاب به زبان بربرى و به یونانی لیبدیون. و آن انواع بود و بهترین آن صاحب منهاج گوید هندى بود یا بحرى. و مؤلف گوید که امتحان کرده شد بهتر ...
هلیون به فتح ها و سکون لام و ضم یاى مثناة تحتانیه و سکون واو و نون لغت رومى است و به عربى خشب الحیه و به فارسى مارچوبه و اهل مغرب اسفراج و به فرنگى ...
سخن بیهوده گفتن
امبروسیا را بطرس و ارطاماسیا نیز می نامند و آن گیاهی است علفی با شاخه هاى زیاد به درازاى سه وجب، برگ آن به برگ سداب شباهت دارد و به ساق آن نزدیک اس ...
در کتاب هدایت المتعلمین فی طب جناب اخوینی این کتاب را به بقراط نسبت داده است. صفحه 435
هدایت المتعلمین فی طب : انضام آن است که مجاری به داخل خود کشیده شود بخاطر خشکی یا گرفتگی یا ورم که در تنة مجرای بوجود آید مثل خناق گلو صفحه 192 باری ...
فارح خوردن و این آن است که دو نفر پشت در پشت هم قرار دهند و بغلهای دست یکی با دیگری را در هم می کنند و مثل حمال گاهی این آن را برمی دارد و گاهی آن ای ...
کوز هندى که ورا نارجیل خوانند. هدایت المتعلمین فی طب ص 162
کوز = جوز یعنی گردو
غجی یعنی شیر زنه . هدایت المتعلمین فی طب ص 167
روینه گیاهى است چند ساله به ارتفاع 100 - 30 سانتىمتر ساقه آن افراشته، برگها متناوب، باریک، بیضى، دراز، نوک تیز . . . این گیاه در جنگلهاى مناطق معت ...
و به [تدریس ] کندن شکم مشغول می شوم که آن را به یونانی دیسانتری گویند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 403 دیسانتری یعنی اسهال خونی
کرفس چندین نو است: کوهی، بیابانی، کاشتنی، و نوعی در آب یا کنار آب روید که این نو اخیر از کرفس کاشتنی بزرگتر است و تأثیر هر دو برابر است. نوعی دیگر هس ...
در متن کتاب هدایت المتعلمین صفحه 362 نانخواه و کرویا در کنار هم برای درمان باد شکم ذکر شده پس نانخواه و کرویا یکی نیستند
برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337
برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337
اخوینی می گوید : "بقراط می کوید که ذات الریه بیشتر بلغمی بود و ذات الجنب از مرّه یعنی گش " در واقع گش و مره ( صفرا ) را یکی میداند. هدایت المتعلمین ...
کتاب ابیدیمیا مربوط به جالینوس است اخوینی در کتاب هدایت المتعلمین فی طب می فرمایند: "جالینوس به تفسیر این فصل [سل] را از بقراط حکایت میکند در کتاب اب ...
درصفحه 278 متن کتاب هدایت المتعلمین بنام کندر توضیح داده شده
صفت ذوالخطاطیف. تخم کرفس و انیسون و نانخواه و فقاح الادخر و اصل سوسن و دارصینی و حماما و زراوند طویل و شب یمانى و هزار اسفند و مر صافی و سلیخه و زعفر ...
. روش ساخت شلیثا : قرصی بسیار نیکو برای این بیماری ( صرع ) است ؛ بگیرد شحم حنظل واسطوخودوس و بیضه سگ آبی از هر کدام برابر به وزن یک دِرم ، ایارج فیقر ...
شربین از تیره صنوبر است و ثمرش به ثمر سرو می ماند و از آن زرد تر است درختی است خاردار . . . این درخت را در زبان فارسی اورس گویند قانون ج 2 ص 317.
شربین:شربین از تیره صنوبر است و ثمرش به ثمر سرو می ماند و از آن زرد تر است درختی است خاردار . . . این درخت را در زبان فارسی اورس گویند قانون ج 2 ص 31 ...
افشره درختی است که آن را شربین می گویند. جلد 2 قانون ابن سینا ص 291
فوت کن، نفس بگش
چو ثولول که بر عضوی پدید آید و ثولول را به شهر من گندمه گویند و چون گوشت فزونی یا ثولول که زندرون بینی روید. ذخیره خوارزمشاهی 6 جلدی چاپ انتشارات سفی ...
بیمارى بوذ کی او را سورنک خوانند و ناصور خوانند و سبب وى خونی بوذ سودائی. هدایت المتعلمین فی طب ص 293
نوع دوم ( رمد ) روی تمام قرنیه را می گیرد اما رقیق است مثل ابر کم حجم و این را غمامه می خوانند . هدایت المتعلمین فی طب ص 273
دیاقوذا یعنی شراب خشخاش . هدایت المتعلمین فی طب ص 269
قرار دهند
فرار کردن
ودن کوهی که آن را کاکوتی خوانند . هدایت المتعلمن فی طب ص 262
گیاهی است از تیره ٔ گندمیان که دارای خوشه های کوچکی میباشد. نباتی است یکساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه ٔ نمای خود را حفظ نمایند. ؛ زوان . ...
فدم یعنی گنگ . هدایت المتعلمین ص 254
و امکان دارد که این بالا آمدن بخارهای بلغَمی غلیظ از معده یا از اندامی دیگر به سمت مغز بر آمده باشند و این شخص در خواب خفه می گردد و این بیماری را در ...
و امکان دارد که این بالا آمدن بخارهای بلغَمی غلیظ از معده یا از اندامی دیگر به سمت مغز بر آمده باشند و این شخص در خواب خفه می گردد و این بیماری را در ...
این آماسی در ابتدای مغز ، از مایة آمیخته از صفرا و بلغَم است مانند آن تب که آن را غب غیر خالص می خوانند و نشان این بیماری آن است که بیمار به آن می ما ...
پرند - چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.
چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.
بدانکه معنی خوذه سردردی باشد که همه سر ناگهانی درد خیزد . هدایت المتعلمین فی طب ص 231
به حجر ارمنی مراجعه شود - یعنی لاجورد شسته . هدایت المتعلمین فی طب ص 227
نمک هندی سیاه رنگ است ولی سیاهش نفطی نیست در گوهر سیاه است . کتاب قانون ج 2 ص 227
اسفناج رومی به نقل از ذخیره خوارمشاهی صفحه 1031
دارویی تلخ مانند صبر که آب منجود درختی است شبیه مغیلان
براده فلزات
زخم و قرحه ای که بر سر و روی پدید آید
بمالی
این بیماریی است که موی سر و ابرو و ریش را میریزاند تا پوست از موی برهنه گردد و این بیماری از صفرای تُند گشته می باشد هدایت المتعلمین فی طب صفحه 205
( الحاوی ) = درکتاب صیدنه آمده است : قیر را ازقعر دریاها بیرون آورند و کشتی ها را با آن بیندایند ونوعی ازآن رابادوکها می مالند و برخی هم زفت خشک راقی ...
قانون ابو علی سینا : تف که دیگران آن را بزاق ما آن را تفث نامیده ایم
غار و غور - قار و قور
ذخیره خوارمشاهی : دست و پا ی و هم تن کشیدن و دراز کردن
ذخیره خوارزمشاهی ص 163 : آنچه از درازا شکافته شود و یک شکاف بیش نباشد
ذخیره خوارزمشاهی ص 163: کوفتگی - خرد شده
از هم جدا شده
هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : استخوان شکسته که دو قسمت شده
هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند
هدایت المتعلمین فی طب ص 192و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : : زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند
منقطع
خواب، رویا
اجزاء شبیه به هم
تغییر مزاج ، بیماری
واژه نامه پزشکی نیاکان : گسلاندن= ( بضم گاف و فتح سین ) بریدن، پاره کردن رشته چیزی. گسلاننده: پاره کننده، کسی که رشته ای را بگسلاند . گسل: "بضم گاف و ...
فرژه معادل کلمه فراشا یعنی لرزه می باشد
هدایه المتعلیمن فی طب : بن دندان
بحر الجواهر : آواز بینی دیگشنری عربی به فارسی :صدای خرخر خوک , خرخر کردن , نالیدن