تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احلیل یعنی قضیب ، آلت تناسلی مرد و از همه بتر آن بوذ که با حلیل نزدیک بوذ یعنی بقضیب‏ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 414

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به کتاب هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 404 نوعی از اسهال خونی است که در آن خون روشن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روش ساخت کلکلانه‏ مروزى که استسقا را و معده سرد و تبهاء کهن و سرفه بلغمی و ضیق النفس و جگر و سپرز سخت و باسور و قولنج و صرع را سود دارد و باز گرفتن ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلانه در داروهای گیاهی همان کلکلانه یا کلکلانج است به این دو کلمه مراجعه شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای شدید رعد و برق، تکه ای از آتش را با خود به پایین می آورد عذاب ویرانگر مرگ، وهر عذاب ویرانگر و فریاد عذاب آتشی که از آسمان می بارد. گریه عذاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنکاو: در کتاب هدایت المتعلمین فی طب بیش از 15 بار کنکاو آورده شده است هرچه گشتم چنین دارویی نیافتم لذا نزدیکترین دارویی که برای صداع گرم مفید است و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فنک که بتازى بزر البنج گویند. الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ص: 365

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فحج که نوعى از راه رفتن بود که پاها را بعرض نهند و پاى رفیق خود را در میان پاى خود آورند و امثال این اشکال از آنچه کشتى‏گیران در میان خود عمل کنند. ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الزج که نیزه ‏بازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثاقفت که آن شمشیربازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قفز یعنی جستن از جاى بر جاى که آن را بگیرد یا خود را در آنجا بند کند و خود را از ان آونگان کند و معلق سازد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مباطشت که آن دست بازى بود مثل مقدمه کشتی و جنگ و مشط زدن باشد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احضار یعنی دویدن و سرعت مشی بود یا گویند که سرعت مشی قسمی بود بحال خود و داخل در عدد نبود که در احضار نبود . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملاکزت بود یعنی سینه بر سینه زدن‏ . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کتب جالینوس است . جالینوس یاذ کرده است بکتاب تدبیر الاصحّا . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 776

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغ بزنند ، خراش ایجاد کنند آن اماس را بنشتر بیازنند و کبّه‏ی حجام برنهند و اندک‏اندک بمکّند تا خون بیرون آیذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 618

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدانک سبب این تبها بلغم زجاجی بود کی سردترین اصناف بلغم است، جو این بلغم بپوسذ از سردى این بلغم کی هست باطن تن سرد کردذ و این را ابیالوس کویند. هدایة ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پونۀ بری بودنه برّى‏ کی کاکوتی خوانند . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 754

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متراکم ، فشرده و کر تن بیمار متخلخل بوذ نوبه بکاهذ و کر متلزّز بوذ نوبه بفزایذ. هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 747

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاییز تولد سودا بیشتر اندر فصل خریف باشد که به پارسی تیر ماه گویند . ذخیره خوارزمشاهی ، ج‏1، ص: 39

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیرماه = پائیز اکنون آغاز کنیم آن هواها کی بنواحی بوذ و بشهرها و بتابستان و زمستان و بهارکاه و تیرماه‏ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 148 و دیکر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر گلو جن بیاماسذ لهازم بیمار اعنی زیر کلو اندر بیمارى تیز دلیل هلاک بوذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 733

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتظار کشیدن. و چشم دوختن برکار. و سر ستیخ کردن جهة برخاستن یق قعد فما یتتلع. فرهنگ نفیسی ج 2 ص 800

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابوعا آن بوذ که بروز جهارم هفته بوذ کروز انذار بوذ جن روز جهارم از هفته نخستین و روز یازدهم از هفته‏ء دیکرم و روز هفدهم از هفته‏ء سدیکرم‏ و روز بیست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خُراجی : طبیبان هر آماسی را که ریم کند، خراج گویند. خلاصة الحکمة، ج‏3، ص: 381

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذخنح: بقله الیمانیه دیوسکورید این گیاه را بلیطش نامیده و مى‏نویسد: بلیطش خوراکی است لینت‏ دهنده مزاج است و اثر درمانی ندارد ( کتاب یاسقوریدوس م - 2 ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالتی است که با آن قدرت بر نگاه داشتن خویش از لرز نباشد. گنجینه بهارستان ( بدیعات اختیارى ) ، ج‏2، ص: 140

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورم و آماس صفراوی بود کی حصبه کند و آبله و ماشرا آنکه آماس صفرایی گویند هدایت المتعلمین فی طب صفحه ۷۰۴

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریم، چرک. آنچه از ریم رقیق باشد آن را صدید نامند و به فارسی زردآب گویند و آنچه معتدل و هموار و سفید باشد آن را قیح گویند و مده نیز خوانند . اکسیر اع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

استخوان گیجگاهی عظام صدغ: میان گوشه ابرو و گوش است و آن را شقیقه یا کلالک نیز گویند. تشریح الأبدان، ص: 68

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرحله ای از تب محرقه می باشد قسم سوم در محرقه و آن را بزبان یونانى قاوسوس و قوسوس و قاریقوس و قاریقسوس و فاریطوس نامند به اختلاف نسخ و آن تب لازم حا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوناخوس از بوسیدن خون بوذ، اندر اجواف رکها سه نوع بود: یکی آنک عفونت او کمتر از تحلل او بوذ و این تب از اول صعب بوذ باز کمترکمتر همى‏کردذ و سلیم بوذ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هدایه المتعلمین فی طب ( 684 - 685 ) آمده است می‏توان چنین استنباط کرد که شکستن اندام یعنی احساس ضعف و سستی و به اصطلاح کوفتگی است که به بیمار در ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوناخوس آن است که خون در داخل عروق و روده‏ها عفونت گیرد و تبى دایم عارض گردد. فردوس الحکمة، ص 292. ابن رشد گوید: �تب معروف به مطبقه ( فراگیر ) که سون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سونوخس‏ تبها حمی یوم و سونوخس یعنی تب یکروزه و تبی که از غلیان خون باشد . طب یوسفى ( جامع الفوائد ) ، ص: 106 در کتاب هدایت المتعلمین فی طب سوناخوس نا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرخواک‏ : [به راى مهمله و خاى معجمه و واو. بوزن افلاک‏] گوشتابه را گویند . فرهنگ مجمع الفرس، ج‏3، ص: 977 فرخواگ ، قرخواک ، مدققه ، طعامی است که از گو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثابت ، تب دق نام دق مشترکست بدو معنی یکی را بیونانی اقطیقوس کویند اعنی ثابت، و این تب دق بوذ، و بدان ثابت خواندندش‏ که این تب متمکن کشته بوذ باندامه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان باغر یا باغره است . و سبب این تب زخمی است که بر پا ( یا دست ) پدید می آید و از به دلیل آن زخم طبیعت به سمت آن زخم می رود تا آن را بهبودی بخشید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

غم از سبب جیزى بوذ که کم کشته بوذ و هم از قبل جیزى کی طلب کنی و نیابی . ‏ هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 654

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

طعام جائیده شده. و هر چیز که اعانت بر هضم غذا کند و هضم غذا را گوارا نماید. فرهنگ نفیسی ، ج‏4، ص: 2748

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرزه : معادل کلمه فرژه در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پوس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرژه : معادل کلمه فراشا در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

منشعب - پخش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درهم سنگین 35 گرم یعنی 8. 5 دانگ و هر دانگ 0. 4 گرم است که دو قیراط میشود درهم سبک 1. 6 گرم یعنی 4 دانگ است درهم متوسط 2. 4 گرم یعنی 6 دانگ است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوقیه 35 گرم است که 10 درم سنگین و و 7. 5 مثقال می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک رطل = 422 گرم و نیم من که هر من 180 مثقال یعنی 844 گرم است و 12 اوقیه است و هر اوقیه 35 گرم می باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیانیطس: دیانیطس کلمه‏اى یونانی است و نوعی بیمارى را گویند که انسان تا آب بنوشد بعد از مدتی کوتاه همان آب را میشاشد. یونانیان این بیمارى را علاوه بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی بیمارى است که انسان تا آب بنوشد بعد از مدتی کوتاه همان آب را میشاشد. یونانیان این بیمارى را علاوه بر دیانیطس، دیاسقومس ( دیاسقوس - نسخه. ) و قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سؤ الحال: این بیمارى کویند بیش از استسقا آیذ جنانک کابوس بیش از صرع، اکر ان کابوس را اندر نیابی بصرع باز کردذ، این سو الحال را نیز اکر اندر نیابذ باس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هرگاه حال کبد تباه شد و، ناتوانی بر آن چیرگی یافت، حالتی براى کبد رخ مى‏دهد که پیش‏درآمد بیمارى استسقا است. این حالت را سوء قنیه گویند و به اسم سوء م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخم مورد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به نسخه کتابخانه ملی که معنی با بهن را بعد از این کلمه آورده و خواص آن که با کتاب قانون مقایسه شده قانون ( ترجمه شرفکندى ) ، ج‏2، ص: 97 معنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در کتاب هدایه المتعلمین فی طب صفحۀ 615 زموره را نمله خوانده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خایه‏ را دو بوست بوذ یکی‏ از بیرون‏ سخت و دیکر از اندرون تنک، ان تنک را غرقی کویند. هدایت المتعلمین فی طب ص 600

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر بر روی صورت غده باشد و زشت شده باشد آن را دشبد می خوانند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 590

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پشت همه این فقرات زوائدیست خارمانند که آنها را شواک و سناسن گویند . خزائن الملوک، ج‏1، ص: 6 زائده خاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تفه: نوعی بلغم است، بفتح تاى مثناة فوقانیه و کسر فا و ها که مسیخ نیز نامند بفتح میم و کسر سین مهمله و یاى مشاة تحتانیه و خاى معجمه و تفاهت که به معنی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشاله ران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

یحیى بن ماسویه وقیه‏ را یازده درم سنک مى‏کوید و بسر سرابیون دوازده درم سنک و جالینوس‏ ایذر یک قوطولی مى‏کوید و قوطولی را هفت وقیه کفته ‏اند. هدایت ال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطنجنه‏ بضم میم قسمی از گوشت پخته است‏ آن گوشت را شرحه‏ شرحه کنند پس با مصالح و نمک در آب جوشانیده در روغن زرد بریان سازند و قدرى پیاز و زیره و دارچ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

* حماما* بفتح حاء مهمله و فتح دو میم و دو الف لغت نبطی است و امامون و امومن نیز کویند * ماهیت ان‏ چند نوع میباشد نوعی نباتی است شجرى مشبک از شاخهاى س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

عصفور بضمّ عین و سکون صاد مهملتین و ضمّ فا و سکون واو و راى مهمله بفارسی کنجشک و بترکی سرجه نامند برى و اهلی مى‏باشد برى آن در جثه از اهلی بزرکتر و م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شیطرج: وى را عصاب به زبان بربرى و به یونانی لیبدیون. و آن انواع بود و بهترین آن صاحب منهاج گوید هندى بود یا بحرى. و مؤلف گوید که امتحان کرده شد بهتر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هلیون‏ به فتح ها و سکون لام و ضم یاى مثناة تحتانیه و سکون واو و نون لغت رومى است و به عربى خشب الحیه و به فارسى مارچوبه و اهل مغرب اسفراج و به فرنگى ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

سخن بیهوده گفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

امبروسیا را بطرس و ارطاماسیا نیز می ‏نامند و آن گیاهی است علفی با شاخه‏ هاى زیاد به درازاى سه وجب، برگ آن به برگ سداب شباهت دارد و به ساق آن نزدیک اس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در کتاب هدایت المتعلمین فی طب جناب اخوینی این کتاب را به بقراط نسبت داده است. صفحه 435

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هدایت المتعلمین فی طب : انضام آن است که مجاری به داخل خود کشیده شود بخاطر خشکی یا گرفتگی یا ورم که در تنة مجرای بوجود آید مثل خناق گلو صفحه 192 باری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارح خوردن و این آن است که دو نفر پشت در پشت هم قرار دهند و بغلهای دست یکی با دیگری را در هم می کنند و مثل حمال گاهی این آن را برمی دارد و گاهی آن ای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کوز هندى که ورا نارجیل خوانند. هدایت المتعلمین فی طب ص 162

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوز = جوز یعنی گردو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

غجی یعنی شیر زنه . هدایت المتعلمین فی طب ص 167

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

روینه‏ گیاهى است چند ساله به ارتفاع 100 - 30 سانتى‏متر ساقه آن افراشته، برگها متناوب، باریک، بیضى، دراز، نوک تیز . . . این گیاه در جنگلهاى مناطق معت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

و به [تدریس ] کندن شکم مشغول می شوم که آن را به یونانی دیسانتری گویند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 403 دیسانتری یعنی اسهال خونی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

کرفس چندین نو است: کوهی، بیابانی، کاشتنی، و نوعی در آب یا کنار آب روید که این نو اخیر از کرفس کاشتنی بزرگتر است و تأثیر هر دو برابر است. نوعی دیگر هس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در متن کتاب هدایت المتعلمین صفحه 362 نانخواه و کرویا در کنار هم برای درمان باد شکم ذکر شده پس نانخواه و کرویا یکی نیستند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

اخوینی می گوید : "بقراط می کوید که ذات الریه بیشتر بلغمی بود و ذات الجنب از مرّه یعنی گش‏ " در واقع گش و مره ( صفرا ) را یکی میداند. هدایت المتعلمین ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

کتاب ابیدیمیا مربوط به جالینوس است اخوینی در کتاب هدایت المتعلمین فی طب می فرمایند: "جالینوس به تفسیر این فصل [سل] را از بقراط حکایت میکند در کتاب اب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

درصفحه 278 متن کتاب هدایت المتعلمین بنام کندر توضیح داده شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

صفت ذوالخطاطیف. تخم کرفس و انیسون و نانخواه و فقاح الادخر و اصل سوسن و دارصینی و حماما و زراوند طویل و شب یمانى و هزار اسفند و مر صافی و سلیخه و زعفر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

. روش ساخت شلیثا : قرصی بسیار نیکو برای این بیماری ( صرع ) است ؛ بگیرد شحم حنظل واسطوخودوس و بیضه سگ آبی از هر کدام برابر به وزن یک دِرم ، ایارج فیقر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

شربین از تیره صنوبر است و ثمرش به ثمر سرو می ماند و از آن زرد تر است درختی است خاردار . . . این درخت را در زبان فارسی اورس گویند قانون ج 2 ص 317.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

شربین:شربین از تیره صنوبر است و ثمرش به ثمر سرو می ماند و از آن زرد تر است درختی است خاردار . . . این درخت را در زبان فارسی اورس گویند قانون ج 2 ص 31 ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

افشره درختی است که آن را شربین می گویند. جلد 2 قانون ابن سینا ص 291

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

فوت کن، نفس بگش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

چو ثولول که بر عضوی پدید آید و ثولول را به شهر من گندمه گویند و چون گوشت فزونی یا ثولول که زندرون بینی روید. ذخیره خوارزمشاهی 6 جلدی چاپ انتشارات سفی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیمارى بوذ کی او را سورنک خوانند و ناصور خوانند و سبب وى خونی بوذ سودائی. هدایت المتعلمین فی طب ص 293

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

نوع دوم ( رمد ) روی تمام قرنیه را می گیرد اما رقیق است مثل ابر کم حجم و این را غمامه می خوانند . هدایت المتعلمین فی طب ص 273

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیاقوذا یعنی شراب خشخاش . هدایت المتعلمین فی طب ص 269

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قرار دهند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرار کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

ودن کوهی که آن را کاکوتی خوانند . هدایت المتعلمن فی طب ص 262

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

گیاهی است از تیره ٔ گندمیان که دارای خوشه های کوچکی میباشد. نباتی است یکساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه ٔ نمای خود را حفظ نمایند. ؛ زوان . ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

فدم یعنی گنگ . هدایت المتعلمین ص 254

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

و امکان دارد که این بالا آمدن بخارهای بلغَمی غلیظ از معده یا از اندامی دیگر به سمت مغز بر آمده باشند و این شخص در خواب خفه می گردد و این بیماری را در ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

و امکان دارد که این بالا آمدن بخارهای بلغَمی غلیظ از معده یا از اندامی دیگر به سمت مغز بر آمده باشند و این شخص در خواب خفه می گردد و این بیماری را در ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

این آماسی در ابتدای مغز ، از مایة آمیخته از صفرا و بلغَم است مانند آن تب که آن را غب غیر خالص می خوانند و نشان این بیماری آن است که بیمار به آن می ما ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

پرند - چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-٣١

چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدانکه معنی خوذه سردردی باشد که همه سر ناگهانی درد خیزد . هدایت المتعلمین فی طب ص 231

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

به حجر ارمنی مراجعه شود - یعنی لاجورد شسته . هدایت المتعلمین فی طب ص 227

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

نمک هندی سیاه رنگ است ولی سیاهش نفطی نیست در گوهر سیاه است . کتاب قانون ج 2 ص 227

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسفناج رومی به نقل از ذخیره خوارمشاهی صفحه 1031

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

دارویی تلخ مانند صبر که آب منجود درختی است شبیه مغیلان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

براده فلزات

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

زخم و قرحه ای که بر سر و روی پدید آید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

بمالی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

این بیماریی است که موی سر و ابرو و ریش را میریزاند تا پوست از موی برهنه گردد و این بیماری از صفرای تُند گشته می باشد هدایت المتعلمین فی طب صفحه 205

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

( الحاوی ) = درکتاب صیدنه آمده است : قیر را ازقعر دریاها بیرون آورند و کشتی ها را با آن بیندایند ونوعی ازآن رابادوکها می مالند و برخی هم زفت خشک راقی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

قانون ابو علی سینا : تف که دیگران آن را بزاق ما آن را تفث نامیده ایم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

غار و غور - قار و قور

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

ذخیره خوارمشاهی : دست و پا ی و هم تن کشیدن و دراز کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

ذخیره خوارزمشاهی ص 163 : آنچه از درازا شکافته شود و یک شکاف بیش نباشد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

ذخیره خوارزمشاهی ص 163: کوفتگی - خرد شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

از هم جدا شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : استخوان شکسته که دو قسمت شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١١

هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

هدایت المتعلمین فی طب ص 192و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : : زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

منقطع

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

خواب، رویا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

اجزاء شبیه به هم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

تغییر مزاج ، بیماری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

واژه نامه پزشکی نیاکان : گسلاندن= ( بضم گاف و فتح سین ) بریدن، پاره کردن رشته چیزی. گسلاننده: پاره کننده، کسی که رشته ای را بگسلاند . گسل: "بضم گاف و ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرژه معادل کلمه فراشا یعنی لرزه می باشد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

هدایه المتعلیمن فی طب : بن دندان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

بحر الجواهر : آواز بینی دیگشنری عربی به فارسی :صدای خرخر خوک , خرخر کردن , نالیدن