ذو الخطاطیف

لغت نامه دهخدا

ذوالخطاطیف. [ ذُل ْ خ َ ] ( ع اِ مرکب ) داروئی است که در خناق بلغمی بدان غرغره کنند و از اخلاط آن رمادالخطاطیف باشد. رجوع به ذخیره خوارزمشاهی باب 1 از جزو 2 از گفتار 6 از کتاب 6 اندر ذبحه و خناق شود.

فرهنگ فارسی

داروئیست که درختان بلغمی بدان غرغره کنند و از اخلاط آن رماد الخطاطیف باشد .

پیشنهاد کاربران

صفت ذوالخطاطیف. تخم کرفس و انیسون و نانخواه و فقاح الادخر و اصل سوسن و دارصینی و حماما و زراوند طویل و شب یمانى و هزار اسفند و مر صافی و سلیخه و زعفران از هر یکی یک وقیه معجون قروقومعما و تخم گل و گل سرخ
...
[مشاهده متن کامل]
از هر یکی دو وقیه و قسط و رماد الخطاطیف از هر یکی سه وقیه، سنبل و نشاسته گندم از هر یک نیم وقیه ، مازو سبز هشت عدد، همه را بکوبند و ببیزند و به انگبین بسرشند و به وقت حاجت چند مازویی اندر ماءالعسل یا اندر کشکاب یا اندر آبی که اندر وی عدس و گل سرخ و بیخ سوسن پخته باشند، حل کنند و بدان غرغره کنند و از بیرون نیز طلی کنند و به یک روز اندر چهار بار، این نسخت صهار بخت است و نسخه شاپور بن سهل ؛ لکن اندر نسخه شاپور حماما نیست. ذخیره خوارزمشاهی ص 1838

بپرس