تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Hurry: quick, with pace, with speed, fast Hurry up:با تاکید بیشتر Hurry on:نوعی از سریع بودن/ عجله داشتن که بینش وقفه ایجاد نکنی Hurry on backبی وقف ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

I من

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

To improve To enhance To develope To perfect To sharpen

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Forever For a limitless time تا ابد، همیشه

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

See something with one's very eyes = See something with one's own eyes = See something with one's true eyes

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Put something on torch به آتش کشیدن/نابود کردن چیزی We must put the government on torch باید دولت رو به آتش بکشیم

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اینا همه نسبتا توی یک معنی هستن: ۱. To act kindly towards someone با کسی مهربانانه برخورد کردن ۲. Get along with someone با کسی کنار اومدن ۳. to l ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

You're good to go? آماده ی رفتنی؟ Are you ready to go?

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Let's hit on a ride Let's go What are we waiting for Let's get a move on Let's hurry

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

What is it So what What's the matter

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Do you want me to give him a boot if he is bothering you اگر داره اذیتت میکنه میخوای بزنمش؟

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Get off my ass بی خیالم شو

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی انتزاعی بالشت میشه :تکیه گاه، ضربه گیر حالا در کالبد شناسی یا همون آناتومی Cushion به هر بافتی این عمل ضربه گیری رو انجام بده میگن مثلا: چربی د ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رام کردن To wrangle a horse اهلی کردن اسب = to tame =to domesticate

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Be alert Be careful Be cautious Be watchful Be aware To focus, to concentrate your mind to avoid harm, injury, damage

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Glide vs flight ( flying ) Flight: To create a force to slide up and down into ( completely intentional ) the air سرخوردن در هوا به بالا و پایین با ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Strength vs Stamina Strength: قدرت Stamina: استقامت قدرت:To have enough energy doing something استقامت:To have enough energy on a period of time

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

I'm not going to throw in the towel من نمیخوام تسلیم بشم I'm not going to surrender

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sometime گهگاهی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The exercise worked up the sweat ورزش باعث شد عرق کنم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The hiking really worked up the appetite کوهنوردی واقعا باعث شد گرسنم بشه Made me hungry Made me starved

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Take care Be careful Watch out

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شاگرد Pupil

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Get it together Take it easy Calm down Get a grip

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

You raised the barتوقعات رو بردی بالا، مبالغه کردی، زیاده روی در توصیف چیزی You higher the standards You Exaggerated it

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Contender: contestant شرکت کننده ( ورزش رقابتی ) rivalرقیب

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

Get a grip = take it easy, calm down همشون میشه آروم باش، سخت نگیر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Waltz around پرسه زدن، راست راست راه رفتن e. g Wander around They waltz around the city and no police officer would arrest them. دارن تو شهر راست را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

He lied right through his teeth وقیحانه دروغ گفت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Decent life زندگی شرافتمندانه/ آبرومندانه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Shake it off یکم استراحت کن/ ذهنتو رها کن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تو موقعیت های غیر از قبول کردن هم به کار میره مثلا داری دست دست میکنی و دو دلی یک کاری رو انجام بدی کسی که رو به روته میگه زود باش ( You`re on )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بیشتر به عنوان صفت به کار میره مثلا following questions ( سوالات زیر ) میتونه با صفت hard ( سخت ) جایگزین بشه: Hard questions و توی کاراته به اوی زوک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یعنی نوازش کننده، چیزی که به آدم خوش میاد مثل چشم نواز به معنای زیبا، دل نواز به معنای دلنشین و دوست داشتنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی خدایی؟ واقعا؟ really?

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعلام همدردی با شخص ناراحت I'm sorry to hear that

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قمقمه ای با پلاستیک رنگی و ضخیم که بیشتر سرباز ها استفاده میکنند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با رنگ لباس کلمه print استفاده میکنن وقتی که طرح خاصی داشته باشه و میخوای توصیفش کنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Improve stronger

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

group of people who is governing the town

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

put away=put aside=set aside

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ممان دوقطبی یا گشتاور دوقطبی در شیمی به میزان قطبیت مولکول ها نسبت داده میشود که آنرا با μ نمایش میدهند و واحد آن دبای است D

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

grind=Break into little objects

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

lantern=a box with light in it - lamp

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Ration=regular thing that you give

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

smidge=a little

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Rue=regret - sorrow - sadness A bad happening

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

arch=anything curved

١