پیشنهاد‌های متین دهقان زاده جزی (٣١٥)

بازدید
٧٦٥
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سوگیری الگوریتمی

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

patient /ˈpeɪʃənt/ /ˈpeɪʃnt/ معنی: مریض، بیمار، شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری معانی دیگر: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

suggest = offer = advice تلفظ: آمریکایی: /səgˈdʒest/ سِگْجَسْتْ، سِجَسْتْ بریتانیایی: /səˈdʒest/ سِجَسْتْ معنی: پیشنهاد کردن، اظهار کردن، تلقین کردن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

student /ˈstuːdənt/ آمریکایی /ˈstjuːdnt/بریتانیایی معنی: شاگرد، دانشجو، دانش اموز، عضو دانشکده یا دانشگاه، اهل تحقیق معانی دیگر: دانش آموز، محصل، پژ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنار صخره _ دامنهٔ پرتگاه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ایالات متحده ی امریکا ( مخفف :. u. s. a - پایتخت :شهر واشنگتن - 9376614 کیلومتر مربع - the united states هم می گویند )

پیشنهاد
٠

ایالات متحدهٔ آمریکا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

severe /səˈvɪr/ /sɪˈvɪə/ معنی: خشک، سخت، سخت گیر، شاق، شدید، عنیف معانی دیگر: ستهم، دشوار، مشکل، جانفرسا، سور، جدی، عبوس، تندخو، ساده، بی آذین، بی زی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= violent

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= harsh = dangerous

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= harsh

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= severe

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= dangerous

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

violent /ˈvaɪələnt/ /ˈvaɪələnt/ معنی: تند، سخت، قوی، شدید، قاهرانه، جابر، قاهر معانی دیگر: ( بسیار ) شدید، ستهم، خشونت آمیز، خشن، آشوب آمیز، پر خشونت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

harsh /ˈhɑːrʃ/ /hɑːʃ/ معنی: تند، درشت، زننده، لاغر، خشن، ناگوار، عنیف، ناملایم، خشن وضعیف معانی دیگر: ( صدا ) گوشخراش، ناهنجار، ( نور ) زننده ( در بر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: اگر کلمهٔ بعد از آن، اولش، صدای حروف صدا دار داد یا صدای یکی از این حروف صدا دار a, e, i, o, u را داد، تلفظ آن، به صورت /ə/ ( ذا ) است؛ اما اگر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( استرس روی بخش دوم ) تلفظ: آمریکایی: ساپُرْد ( ی ) نْ بریتانیایی: ساپُوت ( ی ) نْ معنی: معین، متحمل معانی دیگر: ( فیلم و تئاتر و غیره ) دارای نقش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینما رو ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این چیزا اتفاق میوفته!؛ اتفاقه دیگه!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی: روزنامه یومیه، خرجی، روزانه، یومیه، روزبروز، بطور یومیه معانی دیگر: هر روزه، روز به روز، برحسب روز، روزنامه، روزمره، دایم، هرروزی، ( فیلم و غیر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینمارو، کسی که اغلب به سینما می رود Moviegoers are those who go to the movies. Moviegoers = people who go to the movies

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبانی، شفاها، به زبان تلفظ: اُرُلیْ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• female performer ( in plays, films, etc. ) an actress is a woman whose job is acting in plays or films.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

john /ˈdʒɑːn/ /dʒɒn/ معنی: مستراح معانی دیگر: ( خودمانی ) ، آدم ساده لوح و گول خور، اسم خاص مذکر ( مخفف آن: jack و johnny و johnie ) ، یوحنا، یحیی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The name of a actor

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A family name ( A last name ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانشنامه عمومی پپسی ( در گذشته پپسی کولا ) نام یک نوع نوشابه کولای گازدار پرطرفدار است که تا سال ۱۹۶۵ توسط شرکت پپسی کولا تولید می شد. از سال ۱۹۶۵ در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سایت دیکشنری آبادیس: abadis. ir

پیشنهاد
٠

دانشنامه عمومی دونگی پریسیان ( به صربی: Donji Prisjan ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ولاسوتینتسه واقع شده است. [ ۱] دونگی پریسیان ۳۳۰ نفر جم ...

پیشنهاد
٠

The Iditarod Trail Sled Dog Race, more commonly known as The Iditarod ( /aɪˈdɪtərɒd/ ) , is an annual long - distance sled dog race held in Alaska in ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

snowmobile /ˈsnomoˌbil/ /ˈsnomoˌbil/ معنی: اتومبیل برفی، اتومبیل مخصوص حرکت روی برف معانی دیگر: ماشین برف پیما ( که معمولا به جای چرخ زنجیر دارد )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sled /sˈled/ /sled/ معنی: سورتمه، با سورتمه حمل کردن، سورتمه راندن معانی دیگر: سورتمه سواری کردن، با سورتمه بردن، سورتمه ( از sledge کوچک تر است )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

sleigh /sˈleɪ/ /sleɪ/ معنی: سورتمه، سورتمه راندن معانی دیگر: کالسکه ی سورتمه ای ( که به جای چرخ بر دو اسکی سوار است ) ، سورتمه ی اسبی، درشکه سورتمه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sledge /sˈledʒ/ /sledʒ/ معنی: غلتک، سورتمه، چکش اهنگری، با کالسکه سفر کردن، سورتمه راندن معانی دیگر: رجوع شود به: sledgehammer، سورتمه ی بارکش، سورتم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

iditarod تلفظ آمریکایی: آیْدیدِرادْ تلفظ بریتانیایی؛ آیْدیتِرادْ The Iditarod Trail Sled Dog Race, more commonly known as The Iditarod ( /aɪˈdɪtərɒd ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داشتن، ( آبگونه ) گرد آمدن، انباشته شدن، به اعتبار خود باقی ماندن، معتبر بودن، به صورت نگاشته یا چاپی موجود بودن، ایستادگی کردن، مقاومت کردن، متوقف ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

though /ˈ�oʊ/ /�əʊ/ معنی: بهر حال، بهرجهت، باوجود اینکه، باوجود ان، ولو، هر چند با اینکه، ولی، اگر چه، گرچه معانی دیگر: با آنکه، با وجود آنکه، هرچند، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

although /ˌɒlˈ�oʊ/ /ɔːlˈ�əʊ/ معنی: اگر چه، هر چند، گرچه، بااینکه معانی دیگر: با وجود آنکه ( در امریکا altho هم می نویسند ) = even though

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

even /ˈIː. vən/ /ˈiːvn/ معنی: زوج، عدد زوج، اعداد جفت، هموار، مسطح، صاف، درست، مساوی، متعادل، صاف کردن، هموار کردن، واریز کردن، مسطح کردن، حتی، هم، ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

even though /ˈivɪn �oʊ/ /ˈiːvən �əʊ/ هر چند، با آن که، ولواینکه = although

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

dude /ˈduːd/ /djuːd/ معنی: شخص، ادم شیک پوش معانی دیگر: ( خودمانی ) مرد، آدم، پسر، ( امریکا ) ، ( مردی که خیلی در بند لباس است ) خوش لباس، فکلی، ژیگو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جبران کردن یک لطف، لطفی را جبران کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

repay /riˈpeɪ/ /rɪˈpeɪ/ معنی: تلافی کردن، بر گرداندن، پس دادن، پس دادن به معانی دیگر: ( پول ) پس دادن، بازپرداخت کردن یا شدن، عوض دادن، جبران کردن، ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Scrub sponge" یعنی: 🧽 اسفنج زِبری که برای شستن ظرف ها و سطوح استفاده می شه. در فارسی، معمولاً بهش می گیم: اسکاچ اسکاچ ظرف شویی یا گاهی: ابر ظ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

scrub /ˈskrəb/ /skrʌb/ معنی: تمیز کاری، ادم گمنام، خارستان تیغستان، خراش دادن، مالش دادن، مالیدن، ستردن، تمیز کردن، خراشیدن معانی دیگر: درخت کم رشد، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

percent /pərˈsent/ /pəˈsent/ معنی: در صد، فی صد، بقرار در صد معانی دیگر: ( لاتین ) درصد ( نشان آن: % ) ( per cent هم می نویسند ) ، یک صدم، از قرار صد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

present /ˈprezənt/ /prɪˈzent/ معنی: بخشش، سفته، عطا، عطیه، هدیه، پیشکش، ره اورد، تحفه، اهداء، تقدیم، زمان حال، زمان حاضر، سوقات، اکنون، اماده، فعلی، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: پالپ pulp /ˈpəlp/ /pʌlp/ معنی: حالت خمیری، خمیر کاغذ، مغز ساقه، مغز نیشکر، جسم خمیر مانند، بصورت تفاله دراوردن، گوشتالو شدن، خمیر کردن معانی دی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

pul ( واحد پول افغانستان ) پول ( معادل یک صدم افغانی ) بررسی کلمه اسم ( noun ) حالات: puli, puls • : تعریف: the smaller monetary unit of Afghanist ...