پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٤٨٠)
دَر نُطق جوش کردن - کنایه از علاقه ای برای سخن گفتن نشان دادن، هیجانی برای صحبت کردن داشتن، میل و اشتیاقی برای حرف زدن و سخنوری داشتن
کالین!
مُهره کِشیدَن - کنایه از صاف کردن، راست کردن، درست شدن - کنایه از میزان و تنظیم کردن، ساماندهی و مرتب کردن - کنایه از جلا دادن و پالایش کردن! مثالی ...
دو گونه سرماخوردگی ( آنفولانزا ) در پهلوی هست: 1. هَمریت 2. پَتریت . 1. هَمریت: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) هم: با، به همراه - پیشوند همراه ...
این واژه از هَمپُرسِگی می آید! هَمپُرسِگی، هَمپُرسی - واژه اوستایی ( apərəse ) یَسن های 9 تا 11 به گفتگو میان اهورامزدا و زرتشت می پردازد! پُرسیدن د ...
یادآوری از واژه هی! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barāi ...
دو گونه سرماخوردگی ( آنفولانزا ) در پهلوی هست: 1. هَمریت 2. پَتریت . 1. هَمریت: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) هم: با، به همراه - پیشوند همراه ...
آماده دستور باش، برای فرمان حاضر باش، مطیع امر باش، فرمانبر باش، لبیک گو، گوش به زنگ باش!
سر بر خط فرمان باش، گوش به فرمان باش
آتش به فرمان!
طیف!
دو گونه سرماخوردگی ( آنفولانزا ) در پهلوی هست: 1. هَمریت 2. پَتریت . 1. هَمریت: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) هم: با، به همراه - پیشوند همراه ...
چالیک!
رُهبان، روهان، رُهان ( rōhān ) - نام پسرانه واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) - ( ( پس واژه رُهبان از رَه ( راه ) نمیاد و پارسی است: روه، پسوند ن ...
comedian - دهخدا: خنداننده >>> خند ( بن مضارع ) ، ان ( در اینجا پسوند حالت و چگونگی ) ، نده ( پسوند فاعلی ) شیخ بهایی: طنزو >>> طنز ( اسم ) ، او ( ...
پایتابه و پاتابه دو املایی هستند!
واژه اَوِستایی - ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سٓرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، مَعبَد، صومعه، دَِیر
لَت و پار - مجروح ، آسیب، صدمه و. . .
مُتَّهَم گردانید - کنایه از به شک و تردید افتادن، گمان کردن، پِنداشتن و. . .
مُقَشَّر - پوسته پوسته، ورقه ورقه، پولک شده، فلس ( واژه ای فرانسوی ) شده!
آماده و حاضر، مهیّا و فراهم کردن. مثال: زه کردن کمان >>>> یعنی آماده کردن کمان
لهجه گیلکی - به سوی و به طرف و به جهت و. . . میدان.
در ماه مبارک رمضان کنایه از کسانی که اولین بار است روزه می گیرند، روزه اولی!
یاغی!
معادل فرانسوی: کمیسیون!
آدمِ کسیِ - خدمتگار کسی، در خدمت و مُطیع کسی، پاچه خوار و چاپلوس کسی - اجیر، مُزدور، دست نشانده
تاقال، موزمار!
معادل فرانسوی: کمیسیون!
معادل فرانسوی ویزیت هم هست!
طناز!
دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...
فیرتان، فیرتین - واژه ترکی - نام پسرانه فیر: چرخش، گردش، به دور خود چرخیدن، دور زدن تان: پسوند نسبت و دارندگی معنی: طوفان، تندباد، گِردباد - تماش ...
وال: گل سرخ گونه: رنگ یعنی: سُرخ رنگ، قرمز!
یادآوری از واژه ایرمان! ( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ...
یادآوری از واژه کوس! کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) - آسیب، صدم ...
این واژه دیرینگی بسیار دارد! در اوستا به این گونه بکار رفته است: اَنومایا ( anumaya ) داستان آن به دو اساطیر ایران بازمی گردد: کیومرث: نطفه ( تخمه ...
هوژان، هوزان - واژه اوستایی - نام دخترانه امروزه واژه ای کردی است! هو: فطرت، سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
آرناک، اَرناک - نام پسرانه واژه اوستایی: ( اَرِناک ) اَرِنَه ( arena ) : اَرِن - واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرفته است! مانند: ارنواز! ستم، ...
اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...
شیزان ( šizān ) - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) در کردی به گونه "شیلان، چیلان" کاربرد دارد! شیز: شیل - اوستایی: یَو ( yao ) گندم، جو - کاشت ...
نومان، نومَن - نام پسرانه یا دخترانه - واژه اوستایی که به فرهنگ های رومی و اروپایی هم راه پیدا کرده است و به کسانی که از این آیین پیروی می کنند، "نو ...
تاسه: تاسیان ( تاسیَن ) ! - تاسیا، تاسا، تاسَنده، تاسیدن، تَلواسه! در گویش مازندرانی ( لهجه گیلکی ) در اوستا هم آمده است: تَنَسیَه، تَنَسگیه ( tān ...
تاسه: تاسیان ( تاسیَن ) ! - تاسیا، تاسَنده، تاسیدن، تاسانیدن، تَلواسه! در گویش مازندرانی ( لهجه گیلکی ) در اوستا هم آمده است: تَنَسیَه، تَنَسگیه ( ...
بِشکار - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) یادآوری از واژه بِشکاری: بِش: خوشرو، خوش برخورد - خوشمزه، لذیذ، گوارا به مانند: خوش و بِش! معنی: قدردا ...
"دیگر" در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اَباریگ ( abārīg ) در نوشته های چیده ( چکیده ) اندرز پوریوت کیشان ( پوریوتکیشان ) ، اندرز 5 ...
یادآوری از واژه کوس! کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) - آسیب، صدم ...
هَنگ دِرام ( Hang drum ) یا هَند پَن ( Handpan ) یادآوری از واژه کوس! کوس: kōs - کوست - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) از آیین مانی ( مانوی ...
ریمَن: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) اوستایی: رَئِوَ ( raēva ) پهلوی: ریمَن ( rēman ) ری: ریو ( ریب ) - چاچول گری، دو دوزه بازی، زیر و رو کش ...
دو گونه سرماخوردگی ( آنفولانزا ) در پهلوی هست: 1. هَمریت 2. پَتریت . 1. هَمریت: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) هم: با، به همراه - پیشوند همراه ...