پیشنهادهای محمد خ1 (٣٣٧)
تجربه کردن
غلبه کردن
بیرون کشیدن
arrive
بپر بالا ( ماشین )
hit on somebody مخ زدن کسی
کارت عالیه، همین فرمون برو
خداحافظی - ترک کردن، رفتن، مثلا میگی وقت رفتنه
نوار نقاله در فرودگاه
جا زدن از کاری
بی خیال شدن از قضیه یا موضوعی
set somebody up فریب دادن - حقه زدن
این به اون در
اسباب کشی کردن
خود را وفق دادن با کسی یا چیزی
make progress
put sth out خاموش کردن اتش
نصیحت
ادم خر خون ( از نظر درس )
the mood or character of a place, situation, or piece of music
دردسر
ضد حال
رفتن به یک جهت خاص
به اعصاب خود مسلط بودن
up to sb بستگی دارد به
نوشتن سریع
وسایل را در جایی پیاده کردن
پیچ خوردگی قسمتی از بدن مثل پا
کنار امدن با موضوعی
کارساز بودن
اوردن یک بحث
used before you tell someone something that will surprise them
step away from something از چیزی دوری کردن
گرفتگی عضله
به تعویق انداختن
یعنی بهترین کاری که میتونیم انجام بدیم یا چاره ای جز این نداریم
used to say that you feel the same way as someone else
جلو رفتن
از کار افتادن
برای کفش تنگ بودن
get somebody wrong اشتباه برداشت کردن
از دست دادن
پاستیل
decide to stop what you are doing
نقل مکان کردن
بهبود دانش یا مهارت
شیر یا خط انداختن
used to ask someone to repeat what they have just said
to think of ideas and make decisions very quickly
to look for someone or something, especially for a long time until you find him, her, or it