پیشنهادهای سایقی (٧١)
دؤد یا تؤت مخفف از تؤتؤن از مصدر "تؤتمَک" tutmak واژه ای ترکی است. منبع واژه: "دیوان لغات الترک" محمود بن حسین کاشغری تؤتؤن را به گیاه دخانیات اطل ...
کوچ از K�� به معنی نقل مکان از مصدر kochmək به معنی نقل مکان کردن واژه ای ترکی است. olar kochtulər: یعنی آنها نقل مکان کردند. اسباب کشی کردند. koc ...
سرکه در اصل Sirkə واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود بن حسین کاشغری
یاغیْ کلمه ای ترکی است از مصدر ( یاغماق= ریختن و باریدن و فرود آمدن ) به معنی دشمن و غارتگر که واژه ی یاغما یا یغما هم، هم خانواده همین کلمه س معنی غ ...
بزک واژه ای ترکی به معنی آرایش و تزیین و نقش و نگار است. از بن واژه بَزَمَک به معنی آراستن و آرایش کردن و تزیین است. منبع:"دیوان لغات الترک" شیخ م ...
زیگیل یا zigil واژه ای ترکی است که در فارسی زگیل خوانده میشود. منبع:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
آماج یا amac واژه ای ترکی است به معنی نشانه یا هدف. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری توضیح کاربر یاسمین کمی اغراق آمیز است به این دلیل ک ...
یال یا Yal مخفف از Yalıg واژه ای ترکی است که به تاج حیوانات از جمله خروس و موی سر و گردن اسب اطلاق میشود. و وقتی مرغ و خروس تاج گوشتی در آورند یا اسب ...
اوج ( با تلفظ او ) یا Uj در ترکی به معنی "نوک" است. "اوجا" یعنی: با ارتفاع yinanin uji: نوک سوزن
تور یا tor در معنای تله و توری که برای ماهی گیری و یا اشیا استفاده میشود، واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
واژه زعفران به احتمال زیاد عربی است و به فارسی واژه نزدیک " اسفیره" است. نوشته اند به فارسی زرپران بوده ولی شاید این واژه بعدها با توجه به کلمه زعفر ...
النگو از " اَل" به معنی دست و " گی" یعنی پوش. که ی به واو تبدیل شده، واژه ای ترکی است در ترکی قولباق هم میگویند.
منجوق واژه ای ترکی است جالبه دهخدا نوشته این لفظ فارسی است یا ترکی چون قاف دارد احتمالا فارسی است در حالی که اصلا در زبان فارسی واژه ای با "ق" نداریم ...
کؤگ یا کؤک:k�g , k�k: عروض شعر، وزن و ریتم در شعر و آوازخوانی بمی و زیری صدا در خوانندگی و اجرای آهنگ. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری وا ...
هر واژه ای را برای دانستنش باید رجوع به تاریخ واژه کرد و اگر ممکن نبود باید ریشه یابی و مصدر آن را پیدا کرد و فهمید از کدام زبان است. قتار= قاتار ...
واژه امید اگر فارسی است از چه مصدر و ریشه ای است در کجا آمده که "اُم" در فارسی معنی داشته باشد؟ این واژه در دیوان لغات الترک شیخ محمود کاشغری هم آمده ...
همانطور که در فرهنگ معین و فارسی اشاره شده این واژه ترکی است به شکل صحیحِ " اولاق" اما معنی آن خر نیست در ترکی به هر حیوان چهارپای بارکش" اولاق" گفته ...
در زبان ترکی؛ به عمل ادرار بزرگسالان : ایش و به عمل ادرار کودکان : جیش گویند. cish یا جیش در معنی ادرار واژه ای ترکی است اما توضیح اینکه کاربرد این ...
وقتی فرهنگ معین نوشته واژه "ترکی" هستش نمیدونم چرا بعضی اصرار دارند از واژه یه چیز دیگه بسازند . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ...
سراغ یا سراق واژه ای ترکی است مخفف از بن واژه "سورماق=پرسیدن و جویا شدن و پرس و جو کردن" سور = بپرس و جویا شو در زبان ترکی جایگزینی حرف "ق" با "غ، خ ...
بیگ یا بگ واژه ای ترکی است کلمه بزرگ هم واژه ای ترکی است بصورت bozurk با تلفظ ذال در ترکی آسیای میانه که در ترکی کرانه خزری یا به عبارتی ترکی اوغوزی ...
"وار" به معنی "هست" فعل ترکی از افعال دارندگی. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . وارْم varım: د ...
اُلگو یا olqu واژه ای ترکی از مصدر "اُلماق=شدن" معنی لغوی الگو یعنی "بدان شکل میشود" در صورت ادامه دادن چیزی یا راهی از هر چیز دیگری. برابر فارسی آن ...
در گفتار جناب حمید باید گفت؛ اولا درباره واژه ای اگر حرف میزنید *منبع* را عنوان کنید نه اینکه بنویسید سغدیست و بروید اون منبعی ترکی که شما نوشتی میگ ...
تاجیک یا تاتجْک واژه ای ترکی از مصدر "تات" . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . منبع واژه تات:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری . . . . ...
توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک": داغ: نشانی که بر روی اسبان و دیگر حیوانات می زنند چون ترکان اسب سواران چابکی هستند بر روی اسبان خود داغ ...
چُغُل:ترکی = چوْوغول و چوْوول = چوْ و ( شایعه ، خبر ) غول ( اک ) = شایعه پراکنی، خبرچینی ، جاسوسی ؛ چوُوول هم استفاده می شود ، چُغُلی ات را می کنم = ...
توضیحات را دوستانی داده اند 1. اخه اخوی چطوری واژه "جل" را با واژه "گور" و واژه عربی "قبر" یکی کردی؟ چجوری میشه: ) ) ) ) ) 2. معنی جلگه در لغتنامه ه ...
دِق یا دْق یا dıq: در معنی اندوه و رنج ( البته نه کاملا ) جالبه دهخدا اصلا به "دق" در معنی اندوه و رنج اشاره ای به هیچ عنوان نکرده. در بالای همین ص ...
غلام= قولام از "قول" و مصدر "قوللوک:به معنی خدمت" و غلام یعنی خدمتکار ، واژه و اسمی ترکی است که وارد زبان عربی شده از این مصدر اسم "قلی" هم درست شده.
لغت نامه دهخدا گل. [ گ ُ ] ( اِ ) در اوراق مانوی ( به پارتی ) ور ( گل سرخ ) ، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد در اوستا " وردا" در پهل ...
لق=لاق یا لاغ واژه ای ترکی از مصدر لاقلاماق = تکان خوردن لاق یعنی شل، تکان خورنده، نااستوار
تاراج واژه ای ترکی از؛ = تار ( تارماق =جدا ساختن چیزی، بردن چیزی، پراکنده کردن ) مثال از دیوان لغات الترک: anın s�sin taradı: او ارتش وی را پراکنده ...
گؤیجه یا گؤجه در معنای سبزه و سبزینه به آلوچه سبز گفته میشود چون گوجه قرمز میوه ای فرنگی است حتی خود ترکان به آن پامادور نیز گویند در فارسی هم پسوند ...
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیاط ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...
Tiz یا Diz: دو معنی در زبان ترکی دارد به معنای" زانو" و " مکان مرتفع" در ترکی ست. توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک" در مورد واژه دیز: فار ...
قرقاول واژه ای ترکی است. قَرَقاوول یا قاراقاوول: قارا یا قَرَ در ترکی یعنی سیاه پرندگان دیگر: قارانقوش: پرستو قرقی قارتال:عقاب قوقوش: پرنده غو، که د ...
واژگان "دف، دفتر ، دیوان" سومری هستند.
این واژه در اصل سومری است؛ واژگان دف، دفتر ، دبیر، دیوان، مُزد، چوپان، گبر، هیکل، ملوان، آرزو، دوست، سومری هستند.
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیات ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...
دُهُل از واژه Dovul ترکی به معنی کوبیده شونده. از مصدر دوولماق: کوبیده شدن، زده شدن این واژه در دیوان لغات الترک هم به معنی طبل آمده است.
کَنکَش یا کَنکاش: دیدار، مذاکره، مشورت و رایزنی. واژه ای ترکی است که در دیوان لغات الترک به این صورت آمده؛ Kənkəş از ریشه کنک در ترکی به معنی شور و م ...
Təkə: در معنی " بُز نر " واژه ای ترکی است. در زبان ترکی برای اسامی حیوانات اهلی از "نوزادی تا بالغ شدن" و "تفکیک جنسیت"شان انقدر اسم های گوناگونی وج ...
Səku یا سکو: به معنی تختگاه و دکان واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری ص۵۳۷
قِسِر: ( ترکی ) از : qısır = قیْسیْر = قیْس ( قیْسماق = تنگ فشردن ، کم کردن ، پائین آوردن ، دندانها را بهم فشردن ) یْر ( اک ) = کم درحد ناچیز ، بی ثم ...
فرهنگ معین قلاش ( قَ لّ ) [ تر. ] ( ص . ) کلاش . ۱ - بیکاره، ولگرد. ۲ - باده پرست، مفلس . ۳ - حیله گر. *همانطور که فرهنگ معین اشاره کرده این واژه ...
تنور یک واژه بسیار باستانی از زبان سومری ترکی است. تنور : و تنّور ( معرب ) = تَندیر در ترکی = تَمدیر ( تَمدیرمَک و تامدئرماق= Tamdırmaq= سوزاندن ) ...
کلمات " آبدست و دست نماز " فارسی هستند. ولی اون دوستی که نوشته بودند که وضو معادل ترکی ندارد مگه میشه آخه! وضو به ترکی: Yuarın یا یوآرئن است. ولی ...
نسیم معرب از " اَسیم" واژه ای ترکی به معنی باد ملایم ( وزش ) و شروع وزش باد. این واژه در دیوان لغات الترک هم بصورت əsin یا əsim آمده است. مثال از دی ...
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیاط ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...