پیشنهادهای سایقی (٧١)
علاوه بر پسوند شباهت در زبان ترکی، به معنی تنها و واحد هم هست با توجه به کاربرد در هر دو زبان احتمال میرود سومری باشد.
واژگان "دف، دفتر ، دیوان" سومری هستند.
داماد: واژه ای هندی است.
این واژه در اصل سومری است؛ واژگان دف، دفتر ، دبیر، دیوان، مُزد، چوپان، گبر، هیکل، ملوان، آرزو، دوست، سومری هستند.
لق=لاق یا لاغ واژه ای ترکی از مصدر لاقلاماق = تکان خوردن لاق یعنی شل، تکان خورنده، نااستوار
واژه زعفران به احتمال زیاد عربی است و به فارسی واژه نزدیک " اسفیره" است. نوشته اند به فارسی زرپران بوده ولی شاید این واژه بعدها با توجه به کلمه زعفر ...
Səku یا سکو: به معنی تختگاه و دکان واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری ص۵۳۷
جدیدا این اشخاصی که در حوزه زبان دری فعالیت دارند یک پسوند از مناطق ترک به خود میچسبانند که مثلا. . . خب اگر هم در اصل چنین است شما هم مانند حکم آبا ...
این نام در معنی �تکه ای از ماه� ترکی است. آی: در زبان ترکی یعنی ماه تیکه هم که همان تکه، پاره، قطعه میباشد. آی تیکه که در تلفظ آتیکه شده است
Tiz یا Diz: دو معنی در زبان ترکی دارد به معنای" زانو" و " مکان مرتفع" در ترکی ست. توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک" در مورد واژه دیز: فار ...
( جالبه بالا نوشته اند 500000 سال قبل این شخصیت وجود داشته و عده ای هم از معده لایک میکنند پس این شخصیت از زمان دایناسور ها باقی مونده ) حاجی فیروز ...
فرهنگ معین قلاش ( قَ لّ ) [ تر. ] ( ص . ) کلاش . ۱ - بیکاره، ولگرد. ۲ - باده پرست، مفلس . ۳ - حیله گر. *همانطور که فرهنگ معین اشاره کرده این واژه ...
واژه دوست در اصل از سومریِ "Du - sa" گرفته شده به معنی نزدیک و همجوار در زبان سومری، که بعدها وارد زبان های دیگر همچون هندو اروپایی شده و از آنجا وار ...
قِسِر: ( ترکی ) از : qısır = قیْسیْر = قیْس ( قیْسماق = تنگ فشردن ، کم کردن ، پائین آوردن ، دندانها را بهم فشردن ) یْر ( اک ) = کم درحد ناچیز ، بی ثم ...
دُهُل از واژه Dovul ترکی به معنی کوبیده شونده. از مصدر دوولماق: کوبیده شدن، زده شدن این واژه در دیوان لغات الترک هم به معنی طبل آمده است.
آقای امید اولا سلام و عرض ادب خدمت شما؛ در ابتدا باید عرض کنم بنده هم مثل دیگران نظری ثبت میکنم با منبع و "هیچ اظهارنظری حاشیه ایی هنگام نوشتن توضیحا ...
دؤد یا تؤت مخفف از تؤتؤن از مصدر "تؤتمَک" tutmak واژه ای ترکی است. منبع واژه: "دیوان لغات الترک" محمود بن حسین کاشغری تؤتؤن را به گیاه دخانیات اطل ...
زیگیل یا zigil واژه ای ترکی است که در فارسی زگیل خوانده میشود. منبع:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
کؤگ یا کؤک:k�g , k�k: عروض شعر، وزن و ریتم در شعر و آوازخوانی بمی و زیری صدا در خوانندگی و اجرای آهنگ. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری وا ...
دِق یا دْق یا dıq: در معنی اندوه و رنج ( البته نه کاملا ) جالبه دهخدا اصلا به "دق" در معنی اندوه و رنج اشاره ای به هیچ عنوان نکرده. در بالای همین ص ...
Təkə: در معنی " بُز نر " واژه ای ترکی است. در زبان ترکی برای اسامی حیوانات اهلی از "نوزادی تا بالغ شدن" و "تفکیک جنسیت"شان انقدر اسم های گوناگونی وج ...
۱. شاید عده ای هنوز نمیدانند که سومرها از منطقه قفقاز و آذربایجان کنونی به بین النهرین کوچ کرده اند. ۲. پیشنهاد میکنم مطالعاتت رو بیشتر کنی و واژگا ...
خدایا چجوری به اینا بفهمونیم که آتشکده های مناطق قفقاز ربطی به زرتشت خیالی اینان نداره و تماما آتشکده هایی سومری هستند و واژه آتروپاتکان واژه ای سومر ...
سرکه در اصل Sirkə واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود بن حسین کاشغری
چُغُل:ترکی = چوْوغول و چوْوول = چوْ و ( شایعه ، خبر ) غول ( اک ) = شایعه پراکنی، خبرچینی ، جاسوسی ؛ چوُوول هم استفاده می شود ، چُغُلی ات را می کنم = ...
سبلان در اصل ساوالان: ساو=پیام آلان= گیر ساو یا Sav در ترکی =پیام، خبر، کلام، وحی از همین جاست که در ترکی به پیامبر "ساوچی Savchi" میگویند. آلان ی ...
یال یا Yal مخفف از Yalıg واژه ای ترکی است که به تاج حیوانات از جمله خروس و موی سر و گردن اسب اطلاق میشود. و وقتی مرغ و خروس تاج گوشتی در آورند یا اسب ...
"وار" به معنی "هست" فعل ترکی از افعال دارندگی. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . وارْم varım: د ...
بیگ یا بگ واژه ای ترکی است کلمه بزرگ هم واژه ای ترکی است بصورت bozurk با تلفظ ذال در ترکی آسیای میانه که در ترکی کرانه خزری یا به عبارتی ترکی اوغوزی ...
کلمات " آبدست و دست نماز " فارسی هستند. ولی اون دوستی که نوشته بودند که وضو معادل ترکی ندارد مگه میشه آخه! وضو به ترکی: Yuarın یا یوآرئن است. ولی ...
کَنکَش یا کَنکاش: دیدار، مذاکره، مشورت و رایزنی. واژه ای ترکی است که در دیوان لغات الترک به این صورت آمده؛ Kənkəş از ریشه کنک در ترکی به معنی شور و م ...
نسیم معرب از " اَسیم" واژه ای ترکی به معنی باد ملایم ( وزش ) و شروع وزش باد. این واژه در دیوان لغات الترک هم بصورت əsin یا əsim آمده است. مثال از دی ...
تور یا tor در معنای تله و توری که برای ماهی گیری و یا اشیا استفاده میشود، واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
تنور یک واژه بسیار باستانی از زبان سومری ترکی است. تنور : و تنّور ( معرب ) = تَندیر در ترکی = تَمدیر ( تَمدیرمَک و تامدئرماق= Tamdırmaq= سوزاندن ) ...
تاراج واژه ای ترکی از؛ = تار ( تارماق =جدا ساختن چیزی، بردن چیزی، پراکنده کردن ) مثال از دیوان لغات الترک: anın s�sin taradı: او ارتش وی را پراکنده ...
اوج ( با تلفظ او ) یا Uj در ترکی به معنی "نوک" است. "اوجا" یعنی: با ارتفاع yinanin uji: نوک سوزن
به شکل صحیح دگمه یا تگمه یا d�gmə: این واژه ترکی است از مصدر d�g�n یا دُگون= گره dogunləmək: گره زدن، بستن تلفظ با هر دو حروف "ت، د" صحیح است چون در ...
لغت نامه دهخدا: قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است ...
اوغور ( oğur ) : وقت، هنگام، حال فرهنگ معین آن را تورکی نوشته و در دیوان کاشغری نیز آمده، صفحه درج شده کلمه را بعدا در ویرایشی اضافه میکنم. فک میکنم ...
در زبان ترکی؛ به عمل ادرار بزرگسالان : ایش و به عمل ادرار کودکان : جیش گویند. cish یا جیش در معنی ادرار واژه ای ترکی است اما توضیح اینکه کاربرد این ...
هر واژه ای را برای دانستنش باید رجوع به تاریخ واژه کرد و اگر ممکن نبود باید ریشه یابی و مصدر آن را پیدا کرد و فهمید از کدام زبان است. قتار= قاتار ...
فرهنگ فارسی: قاطر ماخوذازترکی، استر، چمنا و ستر هم گویند، حیوانی که ازجفت شدن خرنربامادیان بوجودمی آید ( اسم ) نوعی درخت خون سیاوشان که آن را دراسنا ...
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیاط ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...
گردو به ترکی : Yağaq، یاغاق منبع:" دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری یاغ: در ترکی به معنی روغن و چربی است چون این ماده بسیار چرب است به این دلیل ا ...
وقتی فرهنگ معین نوشته واژه "ترکی" هستش نمیدونم چرا بعضی اصرار دارند از واژه یه چیز دیگه بسازند . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ...
توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک": داغ: نشانی که بر روی اسبان و دیگر حیوانات می زنند چون ترکان اسب سواران چابکی هستند بر روی اسبان خود داغ ...
لغت نامه دهخدا: درنا. [ دُ] ( ترکی، اِ ) اسم ترکی کرکی است. ( فهرست مخزن الادویة ) . یکی از پرندگان وحشی وحلال گوشت، از راسته ٔ دراز پایان که در حدود ...
در گفتار جناب حمید باید گفت؛ اولا درباره واژه ای اگر حرف میزنید *منبع* را عنوان کنید نه اینکه بنویسید سغدیست و بروید اون منبعی ترکی که شما نوشتی میگ ...
منجوق واژه ای ترکی است جالبه دهخدا نوشته این لفظ فارسی است یا ترکی چون قاف دارد احتمالا فارسی است در حالی که اصلا در زبان فارسی واژه ای با "ق" نداریم ...
آماج یا amac واژه ای ترکی است به معنی نشانه یا هدف. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری توضیح کاربر یاسمین کمی اغراق آمیز است به این دلیل ک ...