پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٦٠)
ارسال کردن، فرستادن، روی گزینه ی ارسال کلیک کردن
نرخ پایین، میزان پایین
تصمیم گرفتن ( هیئت منصفه یا قاضی ) به حکم ( گناه یا بی گناهی ) رسیدن
به نتیجه رسیدن، نتیجه گیری کردن
نامطمئن ماندن، تصمیم قطعی نگرفتن
شب در خانه کسی ماندن
موفق نبودن ضایع شدن
کسی رو شدیدا آزردن حال کسی رو بهم زدن
برو به جهنم بزن به چاک
ارجاع کردن به چیزی اشاره کردن.
مو به تن سیخ شدن ( به علت ترس، سرما. . . ) مور مور شدن.
پشت در ماندن.
به جای به خصوصی رسیدن
زمان از دست رفته رو جبران کردن
کوچک و کم اهمیت شمردن چیزی رو به شوخی گرفتن
( نیرو و هزینه ) رو کم کردن.
از دستت کلافه شدم.
به شدت
تلق گفتن پاچه خواری کردن داخل کشیدن به داخل جذب کردن
اوه [بیان تعجب]
حرف مفت نزن
تغییر رنگ
بامحبت
غرغرو بداخلاق بدخواهانه
به زور کاری رو انجام دادن.
حرف احمقانه زدن. خود یا کسی رو خجالت زده کردن.
به جا نمیآرم. به نظر آشنا نیست.
هیچ چیز هیچ هیچی
یه مشت مزخرف
به جهنم لعنت بهش
قرارمون این نبود. قرار نبود این بلا رو سر من بیاری. من قرار نبود این کار رو هم بکنم.
فیتیله پیچ کردن. درسته خوردن یک نفر. پدرش را درآوردن. به راحتی برنده شدن.
آیه از آسمون نیومده. برنامه نهایی نشده. معنی لغت به لغتش میشه روی سنگ حک نشده.
گلیم خود را ( خود ) از آب کشیدن. با سعی خودش، پیشرفت کردن و بر مشکلات فائق آمدن.
یا That didn’t age well خیلی زود اشتباه بودن این حرف معلوم شد. چقدر زود معلوم شد حرف چرتیه.
ازت سرتره. ازت بهتره.
دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره.
بی برو برگرد. با اختلاف.
( فلان حرف رو همینطوری باور نکن چون ) گوینده روغن داغشو زیاد کرده، زیادی شلوغش کرده، اغراق کرده. شک دارم حرفش درست باشه. معادل "بی پایه و اساس" تو فا ...
چقدر جالب! اتفاق من هم دقیقا همینو میخواستم بگم. چه جالب! اتفاقا من هم [همونجا بودم/ همین اتفاق برام افتاد]
عطایش را به لقایش بخشیدن. تر و خشک رو با هم سوزوندن. همه اجزای یک سیستم یا راه حل رو به یک چشم دیدن.
محاسبه سریع.
بستن پرونده یه چیزی. کاری یا پروژه ای رو تموم کردن و گزارش نوشتن.
شواهد که نشون میده اتفاقی ( بد ) قراره بیفته
نقشه هام نقش بر آب شد. افتضاح شد.
مورد توجه قرار نگرفتن همچنین معنی قسر در رفتن/ فراموش شدن هم میده.
به ضرر خود کاری رو کردن. ناخواسته وضعیت رو برای خود بدتر کردن.
با همه مخلفات. مثلا ماشین میخرین، با بیشترین امکانات صوتی و ایمنی و صندلی چرم و . . .
فاحشه
فی البداهه تصمیم گرفتن. بدون برنامه ریزی، در لحظه تصمیم بگیریم چه کار کنیم.