پیشنهاد‌های حمیدرضا (٣,٣٦٠)

بازدید
٣,٧٣٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارسال کردن، فرستادن، روی گزینه ی ارسال کلیک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرخ پایین، میزان پایین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تصمیم گرفتن ( هیئت منصفه یا قاضی ) به حکم ( گناه یا بی گناهی ) رسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نتیجه رسیدن، نتیجه گیری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نامطمئن ماندن، تصمیم قطعی نگرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شب در خانه کسی ماندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

موفق نبودن ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی رو شدیدا آزردن حال کسی رو بهم زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برو به جهنم بزن به چاک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ارجاع کردن به چیزی اشاره کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مو به تن سیخ شدن ( به علت ترس، سرما. . . ) مور مور شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

پشت در ماندن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به جای به خصوصی رسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

زمان از دست رفته رو جبران کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوچک و کم اهمیت شمردن چیزی رو به شوخی گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( نیرو و هزینه ) رو کم کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از دستت کلافه شدم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شدت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلق گفتن پاچه خواری کردن داخل کشیدن به داخل جذب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اوه [بیان تعجب]

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف مفت نزن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر رنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بامحبت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرغرو بداخلاق بدخواهانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به زور کاری رو انجام دادن.

پیشنهاد
٠

حرف احمقانه زدن. خود یا کسی رو خجالت زده کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جا نمیآرم. به نظر آشنا نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

هیچ چیز هیچ هیچی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه مشت مزخرف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به جهنم لعنت بهش

پیشنهاد
٠

قرارمون این نبود. قرار نبود این بلا رو سر من بیاری. من قرار نبود این کار رو هم بکنم.

پیشنهاد
٠

فیتیله پیچ کردن. درسته خوردن یک نفر. پدرش را درآوردن. به راحتی برنده شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آیه از آسمون نیومده. برنامه نهایی نشده. معنی لغت به لغتش میشه روی سنگ حک نشده.

پیشنهاد
١

گلیم خود را ( خود ) از آب کشیدن. با سعی خودش، پیشرفت کردن و بر مشکلات فائق آمدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا That didn’t age well خیلی زود اشتباه بودن این حرف معلوم شد. چقدر زود معلوم شد حرف چرتیه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ازت سرتره. ازت بهتره.

پیشنهاد
١

دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی برو برگرد. با اختلاف.

پیشنهاد
٤

( فلان حرف رو همینطوری باور نکن چون ) گوینده روغن داغشو زیاد کرده، زیادی شلوغش کرده، اغراق کرده. شک دارم حرفش درست باشه. معادل "بی پایه و اساس" تو فا ...

پیشنهاد
٠

چقدر جالب! اتفاق من هم دقیقا همینو میخواستم بگم. چه جالب! اتفاقا من هم [همونجا بودم/ همین اتفاق برام افتاد]

پیشنهاد
٨

عطایش را به لقایش بخشیدن. تر و خشک رو با هم سوزوندن. همه اجزای یک سیستم یا راه حل رو به یک چشم دیدن.

پیشنهاد
١

محاسبه سریع.

پیشنهاد
٢

بستن پرونده یه چیزی. کاری یا پروژه ای رو تموم کردن و گزارش نوشتن.

پیشنهاد
٥

شواهد که نشون میده اتفاقی ( بد ) قراره بیفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نقشه هام نقش بر آب شد. افتضاح شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مورد توجه قرار نگرفتن همچنین معنی قسر در رفتن/ فراموش شدن هم میده.

پیشنهاد
١

به ضرر خود کاری رو کردن. ناخواسته وضعیت رو برای خود بدتر کردن.

پیشنهاد
١

با همه مخلفات. مثلا ماشین میخرین، با بیشترین امکانات صوتی و ایمنی و صندلی چرم و . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

فاحشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فی البداهه تصمیم گرفتن. بدون برنامه ریزی، در لحظه تصمیم بگیریم چه کار کنیم.