پیشنهاد‌های حمیدرضا (٣,٣٦٠)

بازدید
٣,٧٤٧
پیشنهاد
٠

مناسب کسی بودن

پیشنهاد
٠

در چیزی تفاهم داشتن اتفاق نظر داشتن

پیشنهاد
١

پشت به چیزی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاف زدن

پیشنهاد
١

ناخواسته درگیر چیزی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دردسر افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باب روز بودن متداول بودن

پیشنهاد
٠

بسیار لذت بردن تجربه بسیار خوبی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آخرین خبر یا تیتر اضافه شده به روزنامه یا نشریه دوره ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سر موعد کاری را انجام دادن

پیشنهاد
٢

به نتایج اشتباه منتهی شدن به نتایج غلط منجر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی میگیم چیزی کوشر نیست، یعنی مشکل قانونی داره. اخلاقی نیست. ممکنه تو دردسر بیفتیم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

از بین همه حقایق / نتیجه ها / اتفاقات مربوط به یک موضوع، فقط اونهایی رو بگیم که به نفعمونه. گزینشی گزارش کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تعارض منافع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برنامه تلفنی رادیویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نظر کسی را تغییر دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از چیزی صحبت کردن درباره چیزی صحبت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صادقانه حرف زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

صحبت کردن درباره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موضوعی رو مطرح کردن موضوعی رو پیش کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اوضاع را درست کردن سر و سامان دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اضطراب داشتن، مضطرب بودن، کج خلق بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی شدن، اتفاقی افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دشوارتر شدن سخت تر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آشکار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خاتمه دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنار هم آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

باعث شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نهایت لطف شماست بسیار ممنونم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

امکان نداره محاله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تخریب کردن شخصیت به باد انتقاد گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

با کسی فرار کردن دزدیدن و فرار کردن

پیشنهاد
٢

بدون هیچ چشم داشتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مطمئن شو/ بشید که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار گذاشتن برای روز مبادا در مواقع سختی به سراغ کسی یا چیزی رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمیق بریدن، تا استخوان بریدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دست از مسخره بازی برداشتن دست از وقت تلف کردن برداشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اتفاق افتادن، به کار افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کتک زدن، از پا درآوردن قاطعانه شکست دادن، درهم کوبیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شادی کردن، خوش گذراندن، ورجه ورجه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقتدرانه رفتار کردن، تحت کنترل گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جار و جنجال به پا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفتر کل خرید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اعتقاد داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید انجام داد نیاز است انجام شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دلم به شدت. . . می خواد. I'm dying for a cold drink. دلم به شدت یه نوشیدنی خنک می خواد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برام سخته که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلم می خواد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مجبورم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دل شخصی برای شخصی سوختن