ترجمههای محسن قنبری (١٣٤)
کاملا آموزش ندیده ، با استعداد محیر العقول، برایم بشدت خسته کننده اند
افراد نیاموزیده که مهارت کلامی ناقصی دارند.
به دنیا نیامدن بهتر از نیاموختن است، زیرا جهل ربشه بدبختی است است
به دنیا نیامدن بهتر از نیاموختن است، زیرا جهل ریشه بدبختی است.
بیماری باعث می شه که بیمار وقتی که حمله داره برای هر نفس مبارزه کنه
همچنین از این نتیجه می گیرد که هر کسی که به یکی از این داروهای دیگر معتاد است به الکل هم معتاد خواهد شد
اما معمولاً بیمار آسم یاد می گیره که هر دو احساس رو در خود نگه داره چون هیچکدوم از اونها برای خانواده قابل قبول نیست
به نظر می رسد در حال حاضر تنها راه حلی که مصدوم دارد مراجعه به مالک است.
پسربچه ای هفت ساله، مبتلا به فلج مغزی ، مشتاق سخنرانی کردن بود
بیمار ممکن است مجبور باشد تغییراتی اساسی در زندگی خود ایجاد تا بیماری را متوقف کند
یکی از دوستان مبتلا را شناختم که با عصبانیت بیرون اتاق امتحان منتظر بود
او یک مبتلا به سرطان است که طب نوین را کنار گذاشته و به جای آن به طب سوزنی، رایحه درمانی و دیگر اشکال طب جایگزین روی آورده است
او تمام عمرش از تب یونجه رنج می برد
این فوبیا می تواند باعث عذاب بی شمار برای فرد مبتلا شود
تغییر دمای خودکافتی مخمر آبجو مصرف شده مورد بررسی قرار گرفت و شرایط خودکافتگی نیز بهینه شد
روش های فنی خودکافتی و آبکافت آنزیمهای برونزاد برای پردازش پروتئین و اسید نوکلئیک Corynebacterium crenatium استفاده شد
کالبدگشایی جنین خودکافتی را نشان می دهد که غیر اختصاصی است
خودکافت: خود تخریب سلول ها توسط فعالیت آنزیم های گوارشی
کاهش تعداد کارکنان از طریق تعدیل نیرو و بازنشستگی زودهنگام امکان پذیر است.
آنها در تلاش برای جلوگیری از تضییع حقوق خود هستند.
برای چنین مرد حق نشناسی مثل او گریه نکن!
او از دوست پسرش به خاطر هدیه اش گلایه مند بود
یک مسیحی ناسپاس مسیحی شکست خورده ایست زیرا شانس خود را از دست داده است
قلب ناسپاس هیچ رحمتی را درنمی یابد اما بگذار قلب شکرگزار تمام روز را بروبد ، تا همانطور که آهنربا آهن را می یابد، در هر ساعت، برکاتی بهشتی بیابد! هنر ...
وی ( اقا ) فقط یک بار با او ( خانم ) همبستر شده بود اما او ( خانم ) اکنون میدانست که باردار شده است.
او عاشق فلفل تند است، اما من شخصا آن را ملایم دوست دارم
پسر کوچک دوست دارد پدرش قبل از خواب برایش داستانی بخواند
او دوست دارد برای نوه هایش هدایایی بخرد
من عاشق باغبانی هستم و مشتاقانه منتظر هستم که هر بهار به باغ گل هایم برگردم.
اقا به خانم گفت که او را دوست دارد و ازش درخواست ازدواج کرد.
عشقش به او مانع حقیقت بینیش شد.
آنها ایمان داشتند که عشقشان ابدی است.
در نهایت احساساتش به وی از علاقه به عشق تغییر یافت.
با گروگانها رفتار زشتی شد وقتی به میهن برگشتند.
له نظرم فکر می کنم با شما بدرفتاری شده است
مهتاب کم فروغ ، من احساس تنهایی و اندوه دارم.
درختی بلوط سایه خود را بر روی استخری کوچک گرد انداخت.
سایه با نقاب کشیده اش ، با گام های خاموش عشقش نور را در نرمی پنهانی دنبال می کند