ترجمه‌های محسن قنبری (١٢٢)

بازدید
٤٩
تاریخ
٣ هفته پیش
متن
His feelings for her eventually changed from fondness to love.
دیدگاه
٠

در نهایت احساساتش به وی از علاقه به عشق تغییر یافت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
They believed their love would last a lifetime.
دیدگاه
٠

آنها ایمان داشتند که عشقشان ابدی است.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Her love for him prevented her from seeing the truth.
دیدگاه
٠

عشقش به او مانع حقیقت بینیش شد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Our mother showed her love in many ways.
دیدگاه
٠

مادرمان عشقش را بطرق زیاد نشان داد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He has a great love for music.
دیدگاه
٠

او دلدادگی بزرگی به موسیقی دارد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She was his first love.
دیدگاه
٠

او اولین دلدادگیش بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Sailing is one of her great loves.
دیدگاه
٠

قایقرانی یکی از علایق شدید او بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He told her he loved her and asked her to marry him.
دیدگاه
٠

اقا به خانم گفت که او را دوست دارد و ازش درخواست ازدواج کرد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She loves her two best friends equally.
دیدگاه
٠

او بهترین دو دوست خود را یکسان دوست داشت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I love gardening and look forward to getting back to my flower beds every spring.
دیدگاه
٠

من عاشق باغبانی هستم و مشتاقانه منتظر هستم که هر بهار به باغ گل هایم برگردم.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She loves to buy presents for her grandchildren.
دیدگاه
٠

او دوست دارد برای نوه هایش هدایایی بخرد

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The little boy loves his dad to read him a story before bed.
دیدگاه
٠

پسر کوچک دوست دارد پدرش قبل از خواب برایش داستانی بخواند

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He loves chili spicy, but I like it mild myself.
دیدگاه
٠

او عاشق فلفل تند است، اما من شخصا آن را ملایم دوست دارم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I love it when you bring me flowers!
دیدگاه
٠

کار گل اوردنت را دوست دارم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He had loved her only once, but she knew now she was pregnant.
دیدگاه
٠

وی ( اقا ) فقط یک بار با او ( خانم ) همبستر شده بود اما او ( خانم ) اکنون میدانست که باردار شده است.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The supposed answer to that question is "yes."
دیدگاه
٠

پاسخ مورد انتظار به این سوال "بله" است

تاریخ
١ هفته پیش
متن
I'm supposed to deliver this package to the manager and no one else.
دیدگاه
٠

من باید این بسته رو به مدیر و نه کسی دیگه برسونم

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Everyone is supposed to be at work by nine o'clock.
دیدگاه
٠

همه باید تا ساعت 9 سر کار باشند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
What are you doing here? You're supposed to be at work.
دیدگاه
٠

اینجا چیکار میکنی؟ تو باید سر کار باشی

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The furniture was supposed to arrive yesterday, but there was some delay.
دیدگاه
٠

اثاثیه دیروز میرسید ولی کمی تاخیر داشت

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Students are not supposed to be wandering the halls during classes.
دیدگاه
٠

دانشجوها نباید در طول کلاس ها در راهروها قدم بزنند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
You're not supposed to get out of bed without a nurse.
دیدگاه
٠

تو نباید بدون پرستار از رختخواب بلند بشی

تاریخ
١ هفته پیش
متن
What am I supposed to do?
دیدگاه
٠

چه کاری باید انجام بدم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
This coat was supposed to keep rain out, but water has soaked through.
دیدگاه
٠

قرار بود این کت جلوی باران را بگیرد ولی اب در ان نفوذ کرده

تاریخ
١ هفته پیش
متن
A driver is not supposed to flash his lights at the coming vehicles.
دیدگاه
٠

یک راننده نباید چراغ های خود را به سمت وسایل نقلیه روبرو روشن کند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
I didn't know I wasn't supposed to.
دیدگاه
٠

نمی دانستم که نباید

تاریخ
١ هفته پیش
متن
She's supposed to do an hour's homework every evening.
دیدگاه
٠

قرار است هر شب تکالیف یک ساعته را انجام دهد

تاریخ
١ هفته پیش
متن
I'm supposed to have handed in a first draft of my dissertation.
دیدگاه
٠

من قرار بود اولین پیش نویس پایان نامه ام رو تحویل بدم

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
This phobia can cause untold misery for the sufferer.
دیدگاه
٠

این فوبیا می تواند باعث عذاب بی شمار برای فرد مبتلا شود

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He's been a lifelong sufferer from hay fever.
دیدگاه
٠

او تمام عمرش از تب یونجه رنج می برد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
She is a cancer sufferer who has rejected orthodox medicine and turned instead to acupuncture, aromatherapy and other forms of alternative medicine.
دیدگاه
٠

او یک مبتلا به سرطان است که طب نوین را کنار گذاشته و به جای آن به طب سوزنی، رایحه درمانی و دیگر اشکال طب جایگزین روی آورده است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I recognized a fellow sufferer, waiting nervously outside the exam room.
دیدگاه
٠

یکی از دوستان مبتلا را شناختم که با عصبانیت بیرون اتاق امتحان منتظر بود

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The sufferer may have to make major changes in his or her life to arrest the disease.
دیدگاه
٠

بیمار ممکن است مجبور باشد تغییراتی اساسی در زندگی خود ایجاد تا بیماری را متوقف کند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
One seven year-old boy, a cerebral palsy sufferer, was anxious to make a speech.
دیدگاه
٠

پسربچه ای هفت ساله، مبتلا به فلج مغزی ، مشتاق سخنرانی کردن بود

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
It seems that the only recourse a sufferer now has is to appeal to the landlord.
دیدگاه
٠

به نظر می رسد در حال حاضر تنها راه حلی که مصدوم دارد مراجعه به مالک است.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
But frequently the asthma sufferer learned to hold back both feelings because neither are acceptable to the family.
دیدگاه
٠

اما معمولاً بیمار آسم یاد می گیره که هر دو احساس رو در خود نگه داره چون هیچکدوم از اونها برای خانواده قابل قبول نیست

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
It also follows that any sufferer primarily addicted to one of these other drugs will tend to be cross-addicted to alcohol.
دیدگاه
٠

همچنین از این نتیجه می گیرد که هر کسی که به یکی از این داروهای دیگر معتاد است به الکل هم معتاد خواهد شد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The illness causes the sufferer to fight for every breath when they're having an attack.
دیدگاه
٠

بیماری باعث می شه که بیمار وقتی که حمله داره برای هر نفس مبارزه کنه

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
a shadow of one's old self
دیدگاه
٠

سایه ای از خود پیشین

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
in the shadow of starvation
دیدگاه
٠

در سایه گشنگی

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
a shadow of one's old self
دیدگاه
٠

زیر لوای خود پیشین

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Last time I married a swaying shadow.
دیدگاه
٠

خرین باری که با یه سایه ی تاب دار ازدواج کردم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Shadow, with her veil drawn, follows Light in secret meekness, with her silent steps of love.
دیدگاه
٠

سایه با نقاب کشیده اش ، با گام های خاموش عشقش نور را در نرمی پنهانی دنبال می کند

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The ship's sail cast a shadow on the water.
دیدگاه
٠

بادبان کشتی سایه ای بر آب انداخت

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
An oak tree cast its shadow over a tiny round pool.
دیدگاه
٠

درختی بلوط سایه خود را بر روی استخری کوچک گرد انداخت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
His shadow fell across the room.
دیدگاه
٠

سایه اش در سرتاسر اتاق افتاد

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Pale moonlight, I declare lonely and shadow.
دیدگاه
٠

مهتاب کم فروغ ، من احساس تنهایی و اندوه دارم.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The house lay in dark shadow.
دیدگاه
٠

خانه در سایه ظلماتی قرار داشت

تاریخ
١ روز پیش
متن
She was a foreign film buff.
دیدگاه
٠

او عاشق سینمای خارجی بود

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The spectacular set for the opera must have been very costly to build.
دیدگاه
٠

ساخت این صحنه ی پر زرق و برق برای اپرا باید خیلی گران باشه