ترجمههای محسن قنبری (١٢٣)
درحالیکه به سمت داروخانه می رفتیم من به او گفتم که هلن می خواست به ما کمک کند.
شما باید اولویت بندی کار خود را یاد بگیرید.
داروخانه قدیمی هنوز ویترین رو به خیابان اصلی خود را دارد.
داروسازی مدرن مشکل بی خوابی را حل کرده است
شهرت این شرکت در قابل اعتماد بودن است.
او چهار سال را به مطالعه داروسازی گذراند.
اگر داروخانه شما کالایی را که می خواهید ذخیره نکند، از آنها بخواهید آن را برای شما سفارش دهند.
او داروسازی را [رشته ای] شناخت که بدنها و سیستمی با انرژی زیاد طلب میکند که به کرات در دانشگاه ها ارائه می شود.
او از محل کار در داروخانه بیمارستان به خانه آمد تا او در حال شستن لباس ها یا تمیز کردن زمین ببیند.
وقتی پانسمانها از داروخانه بیرون [بیمارستان] تهیه شد بخش حدودی آرام شد.
. من در دانشگاه داروسازی خوانده بودم. او دانشجوی دوره پیش پزشکی بود.
در قسمت عقبی داروخانه خیابان کینگ ، او روی معجون های جدید برای درمان مشکلات پوستی خفیف کار کرد.
در قسمت عقبی داروخانه خیابان کینگ ، او برای درمان مشکلات پوستی خفیف روی معجون های جدید کار کرد.
آنها طی آخر هفته، پیشنهاد خود را برای خانه ارائه دادند.
او معتقد بود که کسی خانه را نفرین کرده است.
ما یک گزینه ۱۲ روزه برای این خانه داریم.
فعالیتی که در خانه انجام دادند شغلی نا موفق بود.
ما می خوایم یه سری کاره ای ساختمانی روی این خونه انجام بدیم
یک درخت بر روی خانه افتاد و او را شوکه کرد.
قبل از اینکه در و مادرت برسند باید تلاش زیادی برای ارتقاء خانه انجام بدهیم.
در کریسمس خانواده با هدایایی بسوی خانه سرازیر شدند.
داروخانه و اتومبیل مجلل، چه جفت همسانی بودند!.
در یک داروخانه سیف وی نزدیک، یک آنتی بیوتیک نادرست برای یک دختر کوچک تجویز شد
من در نهایت به فکر تحصیل داروسازی افتادم.
این فوبیا می تواند باعث عذاب بی شمار برای فرد مبتلا شود
او تمام عمرش از تب یونجه رنج می برد
او یک مبتلا به سرطان است که طب نوین را کنار گذاشته و به جای آن به طب سوزنی، رایحه درمانی و دیگر اشکال طب جایگزین روی آورده است
یکی از دوستان مبتلا را شناختم که با عصبانیت بیرون اتاق امتحان منتظر بود
بیمار ممکن است مجبور باشد تغییراتی اساسی در زندگی خود ایجاد تا بیماری را متوقف کند
پسربچه ای هفت ساله، مبتلا به فلج مغزی ، مشتاق سخنرانی کردن بود
به نظر می رسد در حال حاضر تنها راه حلی که مصدوم دارد مراجعه به مالک است.
اما معمولاً بیمار آسم یاد می گیره که هر دو احساس رو در خود نگه داره چون هیچکدوم از اونها برای خانواده قابل قبول نیست
همچنین از این نتیجه می گیرد که هر کسی که به یکی از این داروهای دیگر معتاد است به الکل هم معتاد خواهد شد
بیماری باعث می شه که بیمار وقتی که حمله داره برای هر نفس مبارزه کنه
در نهایت احساساتش به وی از علاقه به عشق تغییر یافت.
آنها ایمان داشتند که عشقشان ابدی است.
عشقش به او مانع حقیقت بینیش شد.
اقا به خانم گفت که او را دوست دارد و ازش درخواست ازدواج کرد.
من عاشق باغبانی هستم و مشتاقانه منتظر هستم که هر بهار به باغ گل هایم برگردم.
او دوست دارد برای نوه هایش هدایایی بخرد