ترجمه‌های محسن قنبری (١٢٢)

بازدید
٤٨
تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He's been a lifelong sufferer from hay fever.
دیدگاه
٠

او تمام عمرش از تب یونجه رنج می برد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
This phobia can cause untold misery for the sufferer.
دیدگاه
٠

این فوبیا می تواند باعث عذاب بی شمار برای فرد مبتلا شود

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The changing temperature autolysis of spent brewer's yeast was researched, and the autolysis conditions were optimized as well.
دیدگاه
٠

تغییر دمای خودکافتی مخمر آبجو مصرف شده مورد بررسی قرار گرفت و شرایط خودکافتگی نیز بهینه شد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The technical methods of autolysis and hydrolysis of exogenous enzymes were used to process the protein and nucleic acid of Corynebacterium crenatium.
دیدگاه
٠

روش های فنی خودکافتی و آبکافت آنزیمهای برونزاد برای پردازش پروتئین و اسید نوکلئیک Corynebacterium crenatium استفاده شد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Necropsy of the fetus reveals autolysis which is nonspecific.
دیدگاه
٠

کالبدگشایی جنین خودکافتی را نشان می دهد که غیر اختصاصی است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Autolysis The self - destruction of cells by digestive enzyme activity.
دیدگاه
٠

خودکافت: خود تخریب سلول ها توسط فعالیت آنزیم های گوارشی

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Staff reductions could be achieved through attrition and early retirements.
دیدگاه
٠

کاهش تعداد کارکنان از طریق تعدیل نیرو و بازنشستگی زودهنگام امکان پذیر است.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
They're trying to stop the attrition of their rights.
دیدگاه
٠

آنها در تلاش برای جلوگیری از تضییع حقوق خود هستند.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
It was a war of attrition .
دیدگاه
٠

آن جنگی فرسایشی بود

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He was not unthankful for that.
دیدگاه
٠

او از این بابت ناشکر نبود

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Stop weeping for such an unthankful man like him!
دیدگاه
٠

برای چنین مرد حق نشناسی مثل او گریه نکن!

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She was unthankful to her boy friend for his gift.
دیدگاه
٠

او از دوست پسرش به خاطر هدیه اش گلایه مند بود

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
An unthankful Christian is a defeated Christian for he has lost his joy.
دیدگاه
٠

یک مسیحی ناسپاس مسیحی شکست خورده ایست زیرا شانس خود را از دست داده است

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The unthankful heart. . . discovers no mercies; but let the thankful heart sweep through the day and, as the magnet finds the iron, so it will find, in every hour, some heavenly blessings! Henry Ward Beecher
دیدگاه
٠

قلب ناسپاس هیچ رحمتی را درنمی یابد اما بگذار قلب شکرگزار تمام روز را بروبد ، تا همانطور که آهنربا آهن را می یابد، در هر ساعت، برکاتی بهشتی بیابد! هنر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He had loved her only once, but she knew now she was pregnant.
دیدگاه
٠

وی ( اقا ) فقط یک بار با او ( خانم ) همبستر شده بود اما او ( خانم ) اکنون میدانست که باردار شده است.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I love it when you bring me flowers!
دیدگاه
٠

کار گل اوردنت را دوست دارم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He loves chili spicy, but I like it mild myself.
دیدگاه
٠

او عاشق فلفل تند است، اما من شخصا آن را ملایم دوست دارم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The little boy loves his dad to read him a story before bed.
دیدگاه
٠

پسر کوچک دوست دارد پدرش قبل از خواب برایش داستانی بخواند

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She loves to buy presents for her grandchildren.
دیدگاه
٠

او دوست دارد برای نوه هایش هدایایی بخرد

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I love gardening and look forward to getting back to my flower beds every spring.
دیدگاه
٠

من عاشق باغبانی هستم و مشتاقانه منتظر هستم که هر بهار به باغ گل هایم برگردم.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She loves her two best friends equally.
دیدگاه
٠

او بهترین دو دوست خود را یکسان دوست داشت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He told her he loved her and asked her to marry him.
دیدگاه
٠

اقا به خانم گفت که او را دوست دارد و ازش درخواست ازدواج کرد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Sailing is one of her great loves.
دیدگاه
٠

قایقرانی یکی از علایق شدید او بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She was his first love.
دیدگاه
٠

او اولین دلدادگیش بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He has a great love for music.
دیدگاه
٠

او دلدادگی بزرگی به موسیقی دارد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Our mother showed her love in many ways.
دیدگاه
٠

مادرمان عشقش را بطرق زیاد نشان داد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Her love for him prevented her from seeing the truth.
دیدگاه
٠

عشقش به او مانع حقیقت بینیش شد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
They believed their love would last a lifetime.
دیدگاه
٠

آنها ایمان داشتند که عشقشان ابدی است.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
His feelings for her eventually changed from fondness to love.
دیدگاه
٠

در نهایت احساساتش به وی از علاقه به عشق تغییر یافت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The hostages were shabbily treated when they came home.
دیدگاه
٠

با گروگانها رفتار زشتی شد وقتی به میهن برگشتند.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I think you have been shabbily treated.
دیدگاه
٠

له نظرم فکر می کنم با شما بدرفتاری شده است

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She was shabbily dressed.
دیدگاه
٠

او ( زن ) لباسی کهنه پوشیده بود

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The house lay in dark shadow.
دیدگاه
٠

خانه در سایه ظلماتی قرار داشت

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Pale moonlight, I declare lonely and shadow.
دیدگاه
٠

مهتاب کم فروغ ، من احساس تنهایی و اندوه دارم.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
His shadow fell across the room.
دیدگاه
٠

سایه اش در سرتاسر اتاق افتاد

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
An oak tree cast its shadow over a tiny round pool.
دیدگاه
٠

درختی بلوط سایه خود را بر روی استخری کوچک گرد انداخت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The ship's sail cast a shadow on the water.
دیدگاه
٠

بادبان کشتی سایه ای بر آب انداخت

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Shadow, with her veil drawn, follows Light in secret meekness, with her silent steps of love.
دیدگاه
٠

سایه با نقاب کشیده اش ، با گام های خاموش عشقش نور را در نرمی پنهانی دنبال می کند

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Last time I married a swaying shadow.
دیدگاه
٠

خرین باری که با یه سایه ی تاب دار ازدواج کردم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
a shadow of one's old self
دیدگاه
٠

زیر لوای خود پیشین

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
in the shadow of starvation
دیدگاه
٠

در سایه گشنگی

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
a shadow of one's old self
دیدگاه
٠

سایه ای از خود پیشین

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pharmacy and lavish automobile, what a kindred pair they were!
دیدگاه
١

داروخانه و اتومبیل مجلل، چه جفت همسانی بودند!.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I finally settled on the idea of studying pharmacy.
دیدگاه
٠

من در نهایت به فکر تحصیل داروسازی افتادم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
At a nearby Safeway pharmacy an incorrect antibiotic was dispensed for a small girl.
دیدگاه
٠

در یک داروخانه سیف وی نزدیک، یک آنتی بیوتیک نادرست برای یک دختر کوچک تجویز شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the back of the King Street pharmacy he worked on new concoctions, cures for minor dermatological problems.
دیدگاه
١

در قسمت عقبی داروخانه خیابان کینگ ، او برای درمان مشکلات پوستی خفیف روی معجون های جدید کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the back of the King Street pharmacy he worked on new concoctions, cures for minor dermatological problems.
دیدگاه
١

در قسمت عقبی داروخانه خیابان کینگ ، او روی معجون های جدید برای درمان مشکلات پوستی خفیف کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I had studied pharmacy in college; he was in premed.
دیدگاه
١

. من در دانشگاه داروسازی خوانده بودم. او دانشجوی دوره پیش پزشکی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When patches were obtained from an outside pharmacy some peace returned to the ward.
دیدگاه
١

وقتی پانسمانها از داروخانه بیرون [بیمارستان] تهیه شد بخش حدودی آرام شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She came home from work in the hospital pharmacy to find him doing the laundry or mopping the floor.
دیدگاه
١

او از محل کار در داروخانه بیمارستان به خانه آمد تا او در حال شستن لباس ها یا تمیز کردن زمین ببیند.