تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) Keep on top to stay informed. to be ahead in terms of knowledge. to prioritize/prioritise. to stay responsive about job and ensure that work is b ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلامتی ( تندرستی ) انسان

پیشنهاد
٢

keep a straight face

پیشنهاد
٢

کاری را عهده دار شدن - تقبل کردن مسئولیت انجام کاری ⭐undertake

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

go up in smoke E. g. The world's going up in smoke جهان بر باد رفته ( دود هوا شده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

go up in smoke E. g. The world's going up in smoke جهان بر باد رفته ( دود هوا شده )

پیشنهاد
٤

toast

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کُلفَت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

The quality of knowing and doing what is morally right

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

squarely

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

E. g. I think it is high time you take stock of yourself فکر میکنم زمانش رسیده که خودت رو ارزیابی کنی ( شرایط خودت رو بسنجی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

lawn

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

horrid هولناک و تنفرانگیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

mythical person Multiple citations explain references to Jack Robinson as meaning quickness of thought or deed. The normal usage is, " ( something is ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

انتظار می رود، موعدش است 1 ) The train is due to arrive any time now انتظار میره قطار هر لحظه الان برسه 2 ) Although I'm not showing yet, my baby is ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

با هم جور درآمدن ( جور شدن ) ، با هم قابل جمع بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قابلیت اتکاپذیری The car offers value for money, comfort and dependability

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

riser شخصی که از خواب بر می خیزد late riser آدمی که تا لنگ ظهر میگیره میخوابه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فکر کنم E. g. We're fellow passengers, I believe ما همسفر هستیم، فکر کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

fellow passenger

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

roll up اندوختن، جمع کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

Sugar E. g. Cheer up, sugar خوشحال باش، عزیزم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در رده آخر E. g. coffee is the least of his interests قهوه در رده آخر علائق او قرار دارد ( ییکی از آخرین چیزهایی که اون بهشون علاقه داره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

=bridge the gap

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 ) I've been saving all year to pay for our holiday تمام سال دارم پول پس انداز میکنم تا خرج تعطیلات مون دربیاید 2 ) Him? I already paid him this mor ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

We agreed to pay for the car by instalments ما سر پرداخت اقساطی پول ماشین توافق کردیم

پیشنهاد
٢

دریافت کننده پول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

We've just splurged on new kitchen appliances همین چند روزه کلی پول خرج کردیم واسه لوازم آشپزخونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

splurge

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

settlement پرداخت ( بدهی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Settlement تسویه ( حساب ) E. g. We won a �15 million settlement in court and we blew it all in six years مه یه تسویه حساب ۱۵ میلیون پوندی رو تو دادگ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

We won a �15 million settlement in court and we blew it all in six years ما دریافت مبلغی به ارزش ۱۵ میلیون پوند رو تو دادگاه برنده شدیم و همه ش تو شش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه چرندیاتی

پیشنهاد
٢

به دلایل کاملا پولی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

laddie

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) Someone who is always getting or wanting unnecessary surgery. Virgil is getting his appendix taken out as a preventative measure, he must be kni ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مرگ نابهنگام untimely demise

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

toddle round=

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

a difficult climb up a steep road صعودی دشوار از جاده ( مسیر ) پر شیب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

row

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

These people have a lot of pull in government circles این افراد در محافل دولتی بانفوذ هستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

to use your personal influence to make things happen استفاده کردن از نفوذ شخصی تون جهت پیشبرد امور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

The first step is to pull the advertising for the defective product اولین گام، برداشتن تبلیغات از روی اون محصول معیوب می باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

pull=take away A major partner has threatened to pull all sponsorship یک شریک عمده تهدید کرده که همه اسپانسر ها رو تصاحب ( مال خود ) خواهد کرد [Phra ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

The manufacturer used political pull to get the application approved کارخانه دارها از اثرگذاری/کشش سیاسی بهره می برند برای گرفتن تایید درخواست هاشون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Why would you try to pull a trick/prank like that on her تو چرا یه شیطنت/شوخی خرکی ( زننده ) مث این امتحان نمیکنی روش!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Mikey was pulling his usual 💥stunt💥 of feeding most of his lunch to the cat مایکی داشت جلو رشد معمول خودش رو می گرفت با دادن بیشتر غذاش به اون گربه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Edge" here means an advantage E. g. The networks are grabbing for any edge that pulls in viewers شبکه های تلویزیونی از آن بهره می برند برای جذب کردن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

She took out a quarter, dropped it into the slot machine, and pulled the lever خانمه یه سکه ۲۵ سنت ای درآورد و انداخت تو دستگاه و اهرم رو کشید [Phra ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

I spent the morning pulling up weeds in the garden تمام صبح صرف کندن علف های هرز تو اون باغچه کردم Pull up a chair and join us یه صندلی بیارید و به م ...