پیشنهادهای Farhood (٧,٩١٦)
his clean - cut, boyish good looks ظاهر خوب و تمیز و خوش پوش و پسرانه او
Looks can be deceptive ظواهر میتواند فریبنده باشد
graded adjective If you say that someone has wild eyes or a wild look, you mean that their eyes are wide open and staring because they are frightened ...
E. g. Take that smug look off your face before I slap you! اون نگاه از خود راضی ( خودبینانه ) رو از رو صورتت بردار قبل از اینکه بزنمت!
My relatives gave me quizzical looks when I told them the news فامیل هام نگاه های خنده داری به من انداختند وقتی که اون خبر بهشون گفتم
E. g. His comment was greeted by a puzzled look اظهار نظرش تحسین/تمجید/تعریف شد همراه با نگاه هاج و واج ( نگاهی حاکی از تعجب ) E. g. She had a puzzl ...
A panicked look crossed his face نگاه وحشت زده ای از صورتش گذشت ( یه لحظه به چهره ش نمایان شد )
contempt E. g. He darted her a look of contempt نگاهی از سر تحقیر و بی اعتنایی به زنده/دختره انداخت
بی اعتنایی نشان دادن، شانه بالا انداختن ( به نشان تردید یا تحقیر یا بی اعتنایی و غیره ) He caught her look, and shrugged به دختره نگاه کرد و شانه ب ...
نگاه خجالت آور، نگاه انتقادی، نگاه سرزنش کننده A withering look from his wife silenced him نگاهی خجالت آور/سرزنش کننده از سوی زنش او را به سکونت و ...
passers - by رهگذران
passers - by رهگذران
cross گذشتن، عبور کردن، لحظه ای نمایان شدن و دوباره رفتن A doubtful look crossed his face نگاهی شبهه ناک از چهره اش گذشت ( تو صورتش اومد و رفت )
cross گذشتن، عبور کردن A doubtful look crossed his face نگاهی شبهه ناک از چهره اش گذشت ( تو صورتش اومد و رفت )
I think it's time to take a fresh look at our sales techniques فکر کنم وقتش شده نگاه جدیدی به تکنیکهای فروش مان بندازیم ( تجدید نظری درشون داشته باشی ...
I got a black look from Amy امی با خشم/عصبانیت بهم نگاه کرد
expression حالت، حالت چهره He didn't like the look in her eyes از حالت چشماش ( چهره اش ) خوشش نیومد
expression حالت، حالت چهره He didn't like the look in her eyes از حالت چشماش ( چهره اش ) خوشش نیومد
نگاه مستقیم ( بدون واسطه/توسط خود شخص یا . . . انجام پذیرفته ) E. g. The jury is expected to get a first - hand look at the murder scene today از هی ...
warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، طلبیدن She decided the property warranted a second look به این تصمیم رسید که اون صفت خاص نگاه دومی را میطلبه ( ایج ...
warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، طلبیدن She decided the property warranted a second look به این تصمیم رسید که اون ویژگی نگاه دومی را میطلبه ( ایجاب ...
روش ( طرز ) انتقادی
It looks to me as though we may be in for another cliff - hanger به نظرم میرسه که انگار با موقعیت هیجان انگیز ( شوکه کننده ) دیگری مواجه خواهیم شد [ ...
procession ( در مراسم رسمی و تشییع جنازه و غیره ) گام برداری، حرکت ( با گام های شمرده . . . در دیدار با مقامات عالیرتبه کشوری دیگر ) ، مراسم تقدیم ...
( ornament ( ornaments زیورآلات، تزئینات، زرق و برق گول زننده، شیء زینتی ( پوشیدنی، دکور و. . . )
آدم کله خراب - قاطی آدم تندخو - آدم زودجوش
frost
respectfully yours
concubine
be about to در آستانه/شرف اقدام به کاری I was just about to come looking for you همین الان داشتم راه می افتادم بیام که بگردم دنبالت
seeds
seasoning
casserole A casserole ( French: diminutive of casse, from Proven�al cassa 'pan'[1] ) is a variety of a large, deep pan or bowl, typically with a glas ...
زوال ذهنی
cognitive decline
این سبزی بیشتر شبیه جعفری و گشنیزه تا کلم و کلم برگ و کلم پیچ!!
Extra virgin olive oil is the highest grade of virgin oil derived by cold mechanical extraction without use of solvents or refining methods. It conta ...
cognitive شناختی ذهنی cognitive function عملکرد شناختی
cognitive شناختی ذهنی cognitive performance عملکرد ذهنی
break the bank informal to cost too much, or spend too much money: There are insurance policies available that will not break the bank. There are ...
break new ground to do or discover something new: E. g. The marketing campaign on social networking sites is breaking new ground Cambridge dictiona ...
Break ground ( بنای جدید و غیره ) پی کنی کردن، ساخت ساختمان یا تاسیسات جدیدی را شروع کردن، اولین کلنگ حفاری/ساخت و ساز را زدن E. g. break ground ...
Break ground ساخت ساختمان یا تاسیسات جدیدی را شروع کردن - اولین کلنگ حفاری/ساخت و ساز کار یا پروژه ای را زدن - ( بنای جدید و غیره ) پی کنی کردن ...
break even یر به یر شدن، نه سود کردن نه زیان دادن ( امور مالی و کسب و کار ) to have no profit or loss at the end of a business activity because you ...
set out شروع بکار کردن We set out at the break of day اوایل روز شروع بکار کردیم
set out شروع بکار کردن We set out at the break of day اوایل روز شروع بکار کردیم
spring break
heat wave
sweep بسرعت پخش شدن بین، ( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با سرعت گسترش پیدا کردن People wept when the news broke that the plant was closing for goo ...
sweep بسرعت پخش شدن بین، ( در سرتاسر منطقه ای یا کشوری ) با سرعت گسترش پیدا کردن People wept when the news broke that the plant was closing for goo ...