تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلامتی ( تندرستی ) انسان

پیشنهاد
٢

keep a straight face

پیشنهاد
٢

کاری را عهده دار شدن - تقبل کردن مسئولیت انجام کاری ⭐undertake

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

go up in smoke E. g. The world's going up in smoke جهان بر باد رفته ( دود هوا شده )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

go up in smoke E. g. The world's going up in smoke جهان بر باد رفته ( دود هوا شده )

پیشنهاد
٤

toast

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کُلفَت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

The quality of knowing and doing what is morally right

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

squarely

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

E. g. I think it is high time you take stock of yourself فکر میکنم زمانش رسیده که خودت رو ارزیابی کنی ( شرایط خودت رو بسنجی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

lawn

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

horrid هولناک و تنفرانگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

mythical person Multiple citations explain references to Jack Robinson as meaning quickness of thought or deed. The normal usage is, " ( something is ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

انتظار می رود، موعدش است 1 ) The train is due to arrive any time now انتظار میره قطار هر لحظه الان برسه 2 ) Although I'm not showing yet, my baby is ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با هم جور درآمدن ( جور شدن ) ، با هم قابل جمع بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قابلیت اتکاپذیری The car offers value for money, comfort and dependability

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

riser شخصی که از خواب بر می خیزد late riser آدمی که تا لنگ ظهر میگیره میخوابه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فکر کنم E. g. We're fellow passengers, I believe ما همسفر هستیم، فکر کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

fellow passenger

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

roll up اندوختن، جمع کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

Sugar E. g. Cheer up, sugar خوشحال باش، عزیزم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در رده آخر E. g. coffee is the least of his interests قهوه در رده آخر علائق او قرار دارد ( ییکی از آخرین چیزهایی که اون بهشون علاقه داره )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

=bridge the gap

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 ) I've been saving all year to pay for our holiday تمام سال دارم پول پس انداز میکنم تا خرج تعطیلات مون دربیاید 2 ) Him? I already paid him this mor ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

We agreed to pay for the car by instalments ما سر پرداخت اقساطی پول ماشین توافق کردیم

پیشنهاد
٢

دریافت کننده پول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

We've just splurged on new kitchen appliances همین چند روزه کلی پول خرج کردیم واسه لوازم آشپزخونه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

splurge

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

settlement پرداخت ( بدهی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Settlement تسویه ( حساب ) E. g. We won a �15 million settlement in court and we blew it all in six years مه یه تسویه حساب ۱۵ میلیون پوندی رو تو دادگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

We won a �15 million settlement in court and we blew it all in six years ما دریافت مبلغی به ارزش ۱۵ میلیون پوند رو تو دادگاه برنده شدیم و همه ش تو شش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه چرندیاتی

پیشنهاد
٢

به دلایل کاملا پولی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

laddie

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) Someone who is always getting or wanting unnecessary surgery. Virgil is getting his appendix taken out as a preventative measure, he must be kni ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مرگ نابهنگام untimely demise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

toddle round=

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

a difficult climb up a steep road صعودی دشوار از جاده ( مسیر ) پر شیب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

row

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

These people have a lot of pull in government circles این افراد در محافل دولتی بانفوذ هستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to use your personal influence to make things happen استفاده کردن از نفوذ شخصی تون جهت پیشبرد امور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

The first step is to pull the advertising for the defective product اولین گام، برداشتن تبلیغات از روی اون محصول معیوب می باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

pull=take away A major partner has threatened to pull all sponsorship یک شریک عمده تهدید کرده که همه اسپانسر ها رو تصاحب ( مال خود ) خواهد کرد [Phra ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The manufacturer used political pull to get the application approved کارخانه دارها از اثرگذاری/کشش سیاسی بهره می برند برای گرفتن تایید درخواست هاشون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Why would you try to pull a trick/prank like that on her تو چرا یه شوخی خرکی ( زننده ) مثل اون روش پیاده/اجرا نمیکنی!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Mikey was pulling his usual 💥stunt💥 of feeding most of his lunch to the cat مایکی داشت جلو رشد معمول خودش رو می گرفت با دادن بیشتر غذاش به اون گربه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Edge" here means an advantage E. g. The networks are grabbing for any edge that pulls in viewers شبکه های تلویزیونی از آن بهره می برند برای جذب کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

She took out a quarter, dropped it into the slot machine, and pulled the lever خانمه یه سکه ۲۵ سنت ای درآورد و انداخت تو دستگاه و اهرم رو کشید [Phra ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

I spent the morning pulling up weeds in the garden تمام صبح صرف کندن علف های هرز تو اون باغچه کردم Pull up a chair and join us یه صندلی بیارید و به م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

pull away جلو زدن The leader is pulling well ahead of the other runners now حالا، دونده پیشتاز داره خوب جلو می زند از بقیه دونده ها. During the last ...