تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

حفظ کردن نظم

پیشنهاد
٢

mark my words

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

still

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Pantry انباری Poultry طیور، ماکیان، مرغ و خروس و اردک و غیره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

slang To cause or get into trouble; to engage in unrestrained and excessively disruptive behavior. I started helling around as soon as I was in coll ...

پیشنهاد
١

forage

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ace کمی، یک ذره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واسه تنوع بخشی/ایجاد تغییر این چطوره؟ :with a twist Not straight forward means extraordinary. Extraordinary can mean unexpected changes/challenges. S ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واسه تنوع این چطوره؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Do It Yourself ( در مورد غذا و آشپزی ) خونگی ( غذا، سس، سالاد و غیره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

briefly

پیشنهاد
١

briefly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

niche

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

niche

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

محلی: nohow

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قدیمی: !Go to blazes

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برو به جهنم!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عامیانه: lick

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Jiminy عجب، شگفتا، ای داد!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Jiminy عجب، شگفتا، ای داد!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عامیانه: شیطان

پیشنهاد
١

accommodation

پیشنهاد
٢

1 ) imitate 2 ) make a role - model

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

mate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

intimidate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

idiom come as a surprise/relief/blow etc ( to somebody ) 1 ) The decision came as a great relief to us all اون تصمیم ( خیال ) همه ما رو خیلی راحت کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

to have made a lot of progress ایجاد کردن پیشرفت فراوان 1 ) E. g. Computer technology has come a long way since the 1970s تکنولوژی کامپیوتری از دهه ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

obstinate یکدنده، لجباز My uncle Walter is as obstinate as they come عمو والترم وحشتناک یکدنده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

obstinate یکدنده، لجباز My uncle Walter is as obstinate as they come عمو والترم وحشتناک یکدنده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

استحقاق تنبیه را داشتن، استحقاق اتفاق افتادن رویداد بدی را داشتن E. g. I do feel sorry for him, but I’m afraid he had it coming من جدا احساس تاسف/ن ...

پیشنهاد
٥

قبول داشتن/کردن، پذیرفتن 1 ) We just take each year as it comes ما هر سالی رو همون طور که واقعا هستش می پذیریم 2 ) He takes life as it comes اون آق ...

پیشنهاد
١

E. g. Don’t come the poor struggling artist with me You’re just lazy نقش آرتیست فقیر درگیر مشکلات رو واسه من بازی نکن. تو خیلی تنبل هستی!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

come again E. g. It may take many years, even a generation, for such an opportunity to come again ممکنه سالهای زیادی، حتی یک نسل، طول بکشه تا دوبا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. How sad that all his hard work should come to nothing 1 ) چجور امکان داره اون همه کار سختی که اون انجام میده به هیچ جا نرسه ( هیچ نتیجه ای در ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

come undo به حالت اول برگرداندن، باز شدن و غیره 1 ) . E. g. The buttons had come undone آن دکمه ها به حالت اول برگردانده شده بودند. 2 ) His shoelac ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

bonus تشویق E. g. bonus features طرحهای تشویقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

feature طرح E. g. bonus features طرحهای تشویقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم شدن به، منتهی شده به، منحصر شدن به، محدود شدن به E. g. That comes a long way down my list of priorities

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم شدن به، منتهی شده به، منحصر شدن به، محدود شدن به E. g. That comes a long way down my list of priorities

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم شدن به، منتهی شده به، منحصر شدن به، محدود شدن به E. g. That comes a long way down my list of priorities

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

( slang ) !you bet

پیشنهاد
٢

( slang ) you bet

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pike کلنگ دو سر come down the pike روی دادن، ظاهر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

joint ( خودمانی ) خانه، ساختمان، مکان come on over to my joint به خانه ی من بیا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

dove !come my dove, don't be afraid عزیزم بیا، نترس !

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

wet هوای بارانی، باران !come in out of the wet بیا تو و از باران بگریز!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

باران، هوای باران !come in out of the wet بیا تو و از باران بگریز!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

باران، هوای بارانی !come in out of the wet بیا تو و از باران بگریز!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

hither لینجا، به اینجا !come hither بیا اینجا!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

cutie ( زن یا دختر ) خوشگل، تو دل برو !come here, cutie خوشگله، بیا ببینم !