تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

perform

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

digress ( از موضوع ) پرت شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

disclaimer

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

uphold حفظ کردن پاسداری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

project نشان داده شدن ( اعلام کردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

undertake پذیرفتن قبول کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

supportive

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خط رو خط شدن ( تلفن و موبایل و بیسیم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

see you when ( informal ) Used as a farewell, when the next time the speaker and interlocutor will meet is not known Wiktionary@

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( مجبور به ) اطاعت کردن وادار به اطاعت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحریک کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترک کردن ( کشور و. . . )

پیشنهاد
٢

( اجباراً ) کسی در خانه نگه داشته شدن ( بخاطر آب و هوای بد و. . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

شب زنده داری کردن کنار بستر کسی

پیشنهاد
١

rap انتقاد شدید کردن

پیشنهاد
١

plow به سختی پیش رفتن به سختی به راه خود ادامه دادن

پیشنهاد
١

plow

پیشنهاد
٢

harp ( مصرا ) درباره چیزی حرف زدن

پیشنهاد

hark back اشاره داشتن عطف دادن به

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) hark back اشاره داشتن عطف دادن به 2 ) indicate When specifically asked about the report, she indicated she had not read it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اشاره داشتن ( کردن )

پیشنهاد
١

doze چرت زدن نیمه خواب بودن

پیشنهاد
١

crab ۱ ) شکوه کردن ۲ ) غرولند کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

nettle آزردن رنجه داشتن ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن خونکسی را بجوش اوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

lash سخت نکوهش کردن انتقاد شدید کردن

پیشنهاد
٠

1 ) lash 2 ) rap

پیشنهاد
١

lash

پیشنهاد
٠

waffle

پیشنهاد
٠

waffle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

باز و بسته ( کردن ) چتر و پرچم و . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

corral حصار طویله ( بی طاق ) اصطبل ( بی طاق )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

shift ۱ ) جم خوردن وول خوردن ۲ ) جابجا شدن تعویض مکان و. . . کردن

پیشنهاد
١

at the eleventh hour

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

drool

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

futile بیهوده بی فایده ناشیانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( adj ) lowering پر اخم و تخم

پیشنهاد
٢

hustle کلاهبرداری کردن کلاشی کردن کلاه سر کسی گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

VERB تلکه کردن ▪️▪️▪️ NOUN ییکی از معانی اصلی ش اینه: آدم بی غیرت - بی عرضه و وظیفه نشناس - کسی که وظیفه ی اصلی که بهش محول میشه رو نادیده میگیره و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bash ۱ ) ( با حرف یا ضربه ) حمله ور شدن، تاختن بر ۲ ) بدرفتاری ( بد تا کردن ) با کسی ۳ ) ترساندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بچه زرنگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

airtight

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

A divorce settlement is an arrangement, adjustment, or other understanding reached, as in financial or business proceedings between two adults who ha ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

save حفظ کردن کنار گذاشتن دست نزدن ( پول و . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

save

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

livelihood

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Back taxes is a term for taxes that were not completely paid when due. Typically, these are taxes that are owed from a prior year. Causes for back ta ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

barbiturate

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

barbiturate قرص خواب آور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

stardom

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

stardom