پیشنهادهای Farhood (٧,٩١٦)
patronize خرید کردن از جایی e. g. i have been patronizing this store for years من سال هاست از این مغازه خرید می کنم.
بصورت مداوم کار کردن، سخت کار کردن e. g. i have been hammering away at this dictionary for three years now اکنون سه سال است که دارم به طور مداوم روی ...
sulk اخمو بودن، بق کردن، عنق بودن، اوقات تلخی کردن e. g. he has been sulking for hours about having failed the exam او ساعت ها است که به خاطر رد شد ...
sulk e. g. he has been sulking for hours about having failed the exam او ساعت ها است که به خاطر رد شدن در امتحان خلقش توهم رفته است.
1 ) lam فرار، فرار کردن، جیم شدن e. g. he has been on the lam for two years دو سال است که فراری است. 2 ) [elusive [adj فرار
name نام بردن، مورد اشاره قرار گرفتن e. g. he has been named for the job برای آن شغل از او نام برده شده است.
meander از این شاخ به آن شاخ پریدن، مرتب مسیر ( شغلی، کاری ) خود را تغییر دادن، بدون هدف حرکت کردن، پرسه زدن، ولگردی کردن e. g. he has been meande ...
pronouncement دستور، بیانیه e. g. he has been making all the important pronouncements on government policy همه ی دستورات مهم درباره ی سیاست دولت را ...
jinx دچار بدبیاری کردن ( شدن ) ، ادم که بدشانسی میاورد، ( عامیانه ) شخص یا چیزی که موجب بدبیاری می شود e. g. he has been jinxed دچار بدبیاری شده ...
( آموزش و پرورش - حقوق ) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، آزمایش حسن رفتار، ( استخدام جدید وغیره ) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، ...
casual بی دقت، شلخته، سر به هوا، سهل انگار، اهمالگر e. g. he has been far too casual in his research او در پژوهش خود بیش از اندازه سهل انگاری کرده ...
paunch شکم ( به ویژه اگر بزرگ و بیرون زده باشد ) e. g. he has been drinking so much beer that he is developing a paunch آنقدر آبجو خورده است که دارد ...
credit نسبت دادن ( چیزی به چیزی/کسی ) ، ( غیرمالی ) به حساب کسی گذاشتن e. g. he has been credited with many inventions اختراعات زیادی را به او نسبت ...
credit نسبت دادن ( چیزی به چیزی/کسی ) ، ( غیرمالی ) به حساب کسی گذاشتن e. g. he has been credited with many inventions اختراعات زیادی را به او نسبت ...
court در جستجوی چیزی بودن، دنبال چیزی رفتن، خواستار بودن e. g. he has been courting success for a long time او مدت ها در جستجوی موفقیت بوده است.
blab راز گشایی کردن فاش و ابراز کردن آشکارا ابراز کردن e. g. he has been blabbing to the press در روزنامه ها راز گشایی کرده است.
liquor ( عامیانه - معمولا با: up ) مشروب خوردن یا خوراندن، لیکور نوشیدن، مست کردن e. g. he had been pretty liquored up by his friends دوستانش مشر ...
requisition درخواست ( رسمی ) استرداد مجرمین ( از کشوری به کشور دیگر ) e. g. he had been arrested in france on the requisition of the italian governm ...
prearrange از پیش ترتیب ( کارها، امور ) داده شدن e. g. everything has been prearranged ترتیب همه چیز از پیش داده شده است.
brew ۱ ) دم کردن ( غذا و . . . ) ۲ ) توطئه کردن، شیطنت کردن، نقشه ( موذی گری ) کشیدن e. g. akbar has been brewing nothing but mischief اکبر نقشه ای ...
brew ۱ ) دم کردن ( غذا و . . . ) ۲ ) توطئه کردن، شیطنت کردن، نقشه ( موذی گری ) کشیدن e. g. akbar has been brewing nothing but mischief اکبر نقشه ای ...
alibi بهانه عذر بهانه اوردن ارائه ی گواهان و اسناد توسط متهم برای اثبات عدم حضور در محل جرم، اثبات غیبت هنگام وقوع جرم what's your alibi for being a ...
dredge ( در ته آب ) دنبال چیزی گشتن، ( در اعماق آب ) صید کردن، لایروبی کردن e. g. the harbor still is being dredged for iron scraps and sunken bo ...
crunch صدای خش خش e. g. the crinkle of paper being crunched صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود
crinkle مچاله شدن e. g. the crinkle of paper being crunched صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود
phase in عرضه کردن e. g. new - model autos are now being phased in اتومبیل های مدل جدید را دارند به تدریج عرضه می کنند.
ereleas پخش کتاب و فیلم، پخش کردن کتاب و فیلم، درآوردن کتاب و فیلم، عرضه کردن کتاب و فیلم، عرضه فیلم e. g. his latest release is being shown in m ...
molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، ( با ...
molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، ( با ...
Idiom maneuver ( one ) into ( doing something ) To cause, compel, or convince one to do something through subtle, duplicitous, or fraudulent manipul ...
baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن e. g. he is used to being babied by his wife عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.
baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن e. g. he is used to being babied by his wife عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، نفوذ کردن، ( وجود و. . . ) فرا گرفتن e. g. fear permeated his whole being ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.
batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن، خراب کردن، داغان کردن e. g. the ship was being battered by the waves کشتی داشت زیر کوبش های امواج م ...
batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن، پیاپی زدن، خراب کردن، داغان کردن e. g. the ship was being battered by the waves کشتی داشت زیر کوبش های امواج م ...
enact ( در نمایش و غیره ) بازی کردن، ایفا کردن، ( مجازی - نقش یا صحنه ) اجرا کردن e. g. the scene now being enacted in the courtroom صحنه ای که اک ...
odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...
odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...
odds احتمال، شانس e. g. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد اس ...
ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو شدگی، آبرو ریزی، خفت، ننگ e. g. the ignominy of being imprisoned for theft رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی
dicker بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ، زد و بند e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament بده و بستان هایی که در ...
dicker بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ، زد و بند e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament بده و بستان هایی که در ...
deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن e. g. we are being deafened by the neighbor's radio رادیوی همسایه گوش ما را کر می ...
deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن e. g. we are being deafened by the neighbor's radio رادیوی همسایه گوش ما را کر می ...