سرایت کردن


مترادف سرایت کردن: اثر کردن، تاثیر گذاشتن، انتقال یافتن، شیوع یافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن، رخنه کردن، نفوذ کردن

معنی انگلیسی:
catch, spread, transmit, to be communicated by contagion

لغت نامه دهخدا

سرایت کردن. [ س ِ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اثر کردن. راه یافتن :
بسوزم که یار پسندیده اوست
که در وی سرایت کند سوز دوست.
سعدی.
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت.
سعدی.
سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق
این ریش اندرون بکند هم سرایتی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - اثر کردن تاثیرکردن . ۲ - انتقال یافتن مرض از شخصی ( یا جانوری ) بشخص دیگر .

جدول کلمات

تسری

مترادف ها

transmit (فعل)
انتقال دادن، رساندن، پراکندن، فرا فرستادن، فرستادن، مخابره کردن، سرایت کردن

infect (فعل)
الوده کردن، عفونی کردن، پر کردن، گند زده کردن، مبتلا و دچار کردن، سرایت کردن

permeate (فعل)
سرایت کردن، نفوذ کردن، نشت کردن

فارسی به عربی

اصب , نقل

پیشنهاد کاربران

spill over into
آموخت : یاد داد ؛یاد گرفت
معنی کلمه سرایت کرد
انتقال کردن
منتقل کردن
نفوذکردن
وجود داشتن ( و. . . . . . )
معنی کلمه سرایت کردن
منتقل کردن
نفوذکردن
انتقال کردن
وجود داشتن و. . . .
منتقل
انتقال
انتقال دادن
منتقل کردن
انتقال
منتقل
سرایتیدن.
منتقل شدن
permeate
سرایت کردن،
رسوخ کردن،
نفوذ کردن،
( وجود و. . . ) فرا گرفتن
e. g. fear permeated his whole being
ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

بپرس