پیشنهادهای Farhood (٧,٩١٦)
deny راه ندادن، اجازه ( ی بکار بردن یا ورود و غیره ) ندادن، ندادن e. g. they are being denied the opportunity to grow as normal children به آنها ا ...
sling up بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
bandy about دهان به دهان شدن رد و بدل شدن e. g. the reports being bandied about are completely false گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ اس ...
bandy about دهان به دهان شدن رد و بدل شدن e. g. the reports being bandied about are completely false گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ اس ...
دهان به دهان شدن رد و بدل گشتن
elevate بالا بردن e. g. the gas, being lighter than air, elevates the balloon گاز چون از هوا سبک تر است بالون را بالا می برد.
use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.
use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.
use بهره گیری کردن، استثمار کردن، انتفاع بردن، سوار کسی شدن e. g. he is being used by his wife's family خانواده ی زنش سوار او شده اند.
محاکمه کردن، مورد دادرسی قرار دادن e. g. he is being tried for murder دارند او را به اتهام قتل محاکمه می کنند.
bum e. g. bum leg پای شل
bum
bum
bum ( آدم ) بی عار
lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) Your daily diet should not lack fruits and vegetables. رژیم غذایی روزانه شما نباید فاقد میوه و سبزیجات باشد 2 ) His probl ...
lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) He lacks the energy to see the project through او انرژی لازم برای تا پایان پیش بردن آن پروژه را نداشت 2 ) Thousands of peo ...
bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) the holidays we spent together were true bliss تعطیلاتی را که با هم گذراندیم خوشی محض بود. 2 ) a state of total bliss ...
bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) pure bliss شادکامی محض 2 ) she is drowning in bliss او غرق در شادکامی است.
bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) It was a scene of such domestic bliss این صحنه ای بود از یک سعادت خانوادگی 2 ) Joy and bliss can come from the little ...
blessing نعمت، برکت، موهبت، توفیق، رضایت e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings شکر نعمت، نعمتت افزون کند
blessing نعمت، برکت e. g. being thankful for your blessings will increase your blessings شکر نعمت، نعمتت افزون کند
infamy رسوایی، ننگ، بی آبرویی e. g. being accused of murder added to his infamy اتهام به قتل او را رسواتر کرد.
wanderlust سفر دوستی، عشق به مسافرت e. g. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده ا ...
pamper اقناع کردن e. g. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خو ...
territorial entity تمامیت ارضی e. g. in order to preserve chinese territorial entity به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین
territorial entity تمامیت ارضی e. g. in order to preserve chinese territorial entity به منظور حفظ تمامیت ارضی کشور چین
کندن و بیرون آوردن e. g. miners were hewing out the coal معدنچیان زغالسنگ را می کندند و بیرون می آوردند.
hew out کندن و بیرون آوردن e. g. miners were hewing out the coal معدنچیان زغالسنگ را می کندند و بیرون می آوردند.
lump together
lump together دسته بندی کردن e. g. men were lumped together according to height مردان را برحسب قدشان دسته بندی می کردند.
meager نزار meager were his look . . . ( شکسپیر ) قیافه اش نزار بود . . .
put to death دستور کشتن دادن، اعدام کردن e. g. many were put to death through his orders عده ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.
put to death دستور کشتن دادن، اعدام کردن e. g. many were put to death through his orders عده ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.
bill and coo بوسیدن و ( با مهربانی و ملایمت ) در آغوش گرفتن lovers were billing and cooing on the bench عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.
bill and coo بوسیدن و ( با مهربانی و ملایمت ) در آغوش گرفتن lovers were billing and cooing on the bench عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.
Londoner e. g. londoners were herding on subway platforms لندنی ها گله وار روی سکوهای مترو جمع شده بودند.
sport جست و خیز کردن e. g. lambs were sporting in the field بره ها در مزرعه جست و خیز می کردند.
( implement ( n عامل اجرا، مجری، ابزار e. g. judges were trying to be efficient implements of justice قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.
( implement ( n عامل اجرا، مجری، ابزار e. g. judges were trying to be efficient implements of justice قضات می کوشیدند که مجریان موثر عدالت باشند.
drive out بیرون کردن از مکانی رانده شدن jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.
drive out بیرون کردن از مکانی رانده شدن jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.
drive out بیرون کردن از مکانی رانده شدن jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.
rabble مورد حمله اوباش قرار گرفتن e. g. jews were rabbled and driven out of town یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.
scapegoat عامل، باعث و بانی e. g. jews were made a scapegoat for all of germany's misfortunes یهودیان را عامل همه ی بدبختی های آلمان شمردند.
scapegoat عامل، باعث و بانی e. g. jews were made a scapegoat for all of germany's misfortunes یهودیان را عامل همه ی بدبختی های آلمان شمردند.
hurtle پرتاب کردن، انداختن e. g. indians were hurtling stones from the hilltop سرخپوستان از بالای تپه سنگ پرتاب می کردند.
( herein ( here in در اینجا، در این باره e. g. herein were many roads cut across the forest در اینجا راه های زیادی وجود داشت که از وسط جنگل کشیده شده ...
mellow ۱ ) رسیده شدن grapes were mellowing in the sun انگورها زیر آفتاب رسیده تر می شدند. ۲ ) پخته شدن، ۳ ) موقر شدن
lick لیس زدن، زبانه کشیدن e. g. flames were licking the logs شعله های آتش بر هیزم ها زبانه می کشیدند.