خوشی

/xoSi/

مترادف خوشی: استراحت، بهجت، خوبی، خوش گذرانی، سرور، سعادت، سلوت، شادخواری، طرب، عشرت، عیش، غنج، کامرانی، کیف، لهو، لهوولعب، مسرت، ملاهی

متضاد خوشی: ناخوشی

معنی انگلیسی:
amusement, bliss, cheer, delectation, disport, enjoyment, euphoria, felicity, frolic, fun, happiness, pleasure, jocundity, jolliness, jollity, relish, welfare, well-being, kick, joy

لغت نامه دهخدا

خوشی. [خوَ / خ ُ ] ( حامص ) شادی. فرح. سرور. شعف. نشاط. خوشحالی. خرسندی. آسایش. راحت. عشرت. عیش. خرمی. ( ناظم الاطباء ). خوشدلی. طرب. ( یادداشت مؤلف ) :
چنین گفت خرم دلی رهنمای
که خوشی گزین زین سپنجی سرای.
فردوسی.
گرازیدن گورو آهو بدشت
برینگونه بر چند خوشی گذشت.
فردوسی.
چو این روزگار خوشی بگذرد
چو پولاد روی زمین بفسرد.
فردوسی.
بشادی بباش و بنیکی همان
ز خوشی مپرداز دل یک زمان.
فردوسی.
اینت خوشی و اینت آسانی
روز صدقه است و بخش و قربانی.
فرخی.
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و خرمی شهریار.
فرخی.
شادی و خوشی امروزبه از دوش کنم.
منوچهری.
هم از بوسه شکر بسیار خوردند
هم از بازی خوشی بسیار کردند.
( ویس و رامین ).
و این شهر را سخت دوست داشتی که آنجا روزگار بخوشی گذاشته بود. ( تاریخ بیهقی ). معروض میدارم این سخن را بخوشی دل. ( تاریخ بیهقی ).
جهان چو روضه رضوان نماید از خوشی
هر آنگهی که در او بنگری بعین رضا.
سوزنی.
در آن مجلس خوشی را باز کردند
نوا بر میزبان آغاز کردند.
نظامی.
تو خوشی جویی درین دار الم
دلخوشی این جهان درد است و غم.
عطار.
نداندکسی قدر روز خوشی
مگر روزی افتد به سختی کشی.
سعدی ( بوستان ).
- امثال :
خوشی آزارش میدهد.
خوشی زیر دلش زده .
- ناخوشی ؛ ناراحتی :
- خوشی عیش ؛ شادی و آسایش زیست :
کنون بدانند از خرمی و خوشی عیش
که چون زیند خوش از عدل پادشاه زمان.
فرخی.
که تا چند ازین جاه و گردنکشی
خوشی را بود در قفا ناخوشی.
سعدی.
|| لذت. ( یادداشت مؤلف ) :
ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام
گویی که شیر مام ز پستان همی مکی.
کسائی.
ز خوشی گیتی چه دارید بهر
ز گردون جدا نیست تریاک و زهر.
فردوسی.
تا بود لهو و خوشی اندر عشق.
فرخی.
چون شهد و شکر عیشی از خوشی و شیرینی
چون ریگ روان جیشی از پری و بسیاری.
منوچهری.
غلام و جام می را دوست دارم
نه جای طعنه و جای ملام است بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - نیکی خوبی . ۲ - شادی شادمانی . ۳ - عیش عشرت .
نام مرغی است

فرهنگ معین

(خُ ) (حامص . ) ۱ - نیکی ،خوبی . ۲ - شادمانی .

فرهنگ عمید

۱. خوش بودن.
۲. خوبی.
۳. شادی، شادمانی.
۴. [مقابلِ ناخوشی] سلامتی.

دانشنامه عمومی

خوشی (فیلم ۱۹۱۷). «خوشی» ( انگلیسی: Happiness ( 1917 film ) ) فیلمی در ژانر کمدی - درام است که در سال ۱۹۱۷ منتشر شد.
عکس خوشی (فیلم ۱۹۱۷)

خوشی (فیلم ۱۹۳۴). «خوشی» ( روسی: Счастье ) یک فیلم است که در سال ۱۹۳۴ منتشر شد.
عکس خوشی (فیلم ۱۹۳۴)

خوشی (فیلم ۲۰۰۳). خوشی ( به هندی: Khushi ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی اس. جی سوریا است. در این فیلم بازیگرانی همچون کارینا کاپور، فردین خان، آمریش پوری، جانی لور، شارات ساکسنا ایفای نقش کرده اند.
عکس خوشی (فیلم ۲۰۰۳)

خوشی (فیلم ۲۰۰۷). «خوشی» ( انگلیسی: Happiness ( 2007 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.
عکس خوشی (فیلم ۲۰۰۷)

خوشی (فیلم ۲۰۰۸). خوشی ( به تلوگویی: Jalsa ) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۸ و به کارگردانی تریویکرام سرینواس است. در این فیلم بازیگرانی همچون پاوان کالیان، ایلیانا دی کروز، پارواتی ملتون، کامالینی موکرجی، موکش ریشی، پراکاش راج و ماکاراند دشپانده ایفای نقش کرده اند.
عکس خوشی (فیلم ۲۰۰۸)

خوشی (فیلم ۲۰۱۴). «خوشی» ( انگلیسی: Happiness ( 2014 film ) ) فیلمی در ژانر مستند است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.
عکس خوشی (فیلم ۲۰۱۴)

خوشی (فیلم ۲۰۲۳). خوشی ( به تلوگویی: Kushi ) و خوشبختی ( به انگلیسی: Happiness ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۲۳ و به کارگردانی شیوا نیروانا است. در این فیلم بازیگرانی همچون ویجی دوراکوندا، سامانتا روت پرابو، جایارام، سارانیا پونوانان و لاکشمی ایفای نقش کرده اند.
عکس خوشی (فیلم ۲۰۲۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

fun (اسم)
بازی، سرگرمی، خوشی، شوخی، بازیچه

rejoicing (اسم)
شادی، خوشی، وجد

gaiety (اسم)
شادی، خوشی، خوشدلی، خوشنودی، شادمانی، بشاشت، سبک روحی

glee (اسم)
شادی، خوشی، زیبایی، خوشحالی، سرور و نشاط، خوشی و نشاط، ساز و نواز، اسباب موسیقی، کامیابی

exhilaration (اسم)
نشاط، خوشی

mirth (اسم)
شادی، نشاط، خوشی، طرب، سرور، خوشحالی، عیش، شنگی

merriment (اسم)
نشاط، خوشی، ابراز شادی

spree (اسم)
نشاط، میخوارگی، خوشی، شراب خواری، عیاشی، شوخی، ولگردی و قانونی شکنی، سرخوشی

solace (اسم)
تسکین، خوشی، ارامش، مایه تسلی، تسلیت خاطر

pleasure (اسم)
لذت، کیف، خوشی، انبساط، خوش وقتی، عیش، شهوترانی

delight (اسم)
حیرت، لذت، شوق، خوشی، طرب، سرور

joy (اسم)
لذت، خوشی، طرب، سرور، فرح، خرسندی، مسرت، حظ

enjoyment (اسم)
لذت، خوشی، برخورداری، خوش وقتی

gust (اسم)
تمایل، خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، باد ناگهانی

ball (اسم)
توپ، بال، گلوله، گوی، توپ بازی، رقص، مجلس رقص، گرهک، ایام خوش، خوشی

frolic (اسم)
رقص، خوشی، جست و خیز، سرور و نشاط

festivity (اسم)
خوشی، بزم، جشن و سرور

gasser (اسم)
خوشی، خودستا

jollification (اسم)
خوشی، طرب، طربناک کردن

consolation (اسم)
خوشی، تسلیت، تسلی، دلداری

joyfulness (اسم)
خوشی، خرسندی

gladness (اسم)
خوشی، خرسندی، خوش وقتی، خوشحالی

jollity (اسم)
کیف، خوشی، عیاشی، خوش وقتی، زیور، عیش

merrymaking (اسم)
خوشی، شادمانی

lark (اسم)
خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان

hilarity (اسم)
نشاط، خوشی، بشاشت، شوق و شعف

jamboree (اسم)
خوشی، جمبوری، مجمع پیشاهنگان

jocundity (اسم)
خوشی، شوخ طبعی

pleasance (اسم)
شادی، خوشی، ادب، عیش، مطبوع بودن

joyance (اسم)
شادی، خوشی، مسرت

laverock (اسم)
خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان

فارسی به عربی

احتفال , بشاشة , بهجة , جذل , سعادة , غبطة , قبرة , متعة , مرح , هبة , هتاف , هناء

پیشنهاد کاربران

اگر اشتباه نکنم لرها خوشی را خشی ( با فتحه خ ) تلفظ می کنند.
عالم ذوق . [ ل َ م ِ ذَ / ذُو ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حالت شادمانی و خرمی . ( ناظم الاطباء ) .
شنگی . [ ش َ ] ( حامص ) خوشدلی . شادی :
برداشت رباب [ معشوقه ] از سر شنگی و پس آنگه
بنواخت و از جمله نواها بدرآمد.
سوزنی .
چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
چو زلف پرشکنش حلقه ٔ فرنگی نیست .
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی .
این دلبری و شنگی بی موجبی نباشد
وین سرکشی و شوخی باز از کجاست گوئی .
فخر بناکتی .
- شنگی کردن ؛ شاهدی و شوخی و ظرافت کردن :
شنگی کن و سنگی زن بر شیشه ٔ عقل ایرا
می چون پری از شیشه دیدار نمود اینک .
خاقانی .

انبساط خاطر
bliss
سعادت، شادکامی، خوشی
1 ) the holidays we spent together were true bliss
تعطیلاتی را که با هم گذراندیم خوشی محض بود.
2 ) a state of total bliss
حالت خوشی کامل
قدرِ روزِ خوشی
نقش خوشی چیست؟ صفت بیانی ساده؟
لذت

بپرس