تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

vile پرگناه، گناه آمیز come god and save my vile body خداوندا بیا و این جسم پرگناه مرا نجات بده.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

begger بی غیرت !come give uncle a kiss, you beggar بیا به عموجان یه بوس بده، بی غیرت !

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

come and trip it as you go . . . ( جان میلتون ) بیایید و حین رفتن پایکوبی کنید . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به دنبال ( بعد از/قبل از ) کسی/چیزی آمدن یا قرار گرفتن ( در لیستها، تقویم، مسابقات و رقابت ها و غیره ) E. g. Z comes after Y in the alphabet ( 1 در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

the 100 meters

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( مسابقه دو و میدانی ) دوی صد متر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

come at پیش آمدن، به سراغ آمدن The opportunity to join the expedition came at just the right time for me اون فرصت پیوستن به گروه اعزامی کاملا در زمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

expedition هیئت اعزامی، گروه اعزامی The opportunity to join the expedition came at just the right time for me اون فرصت پیوستن به گروه اعزامی کاملا در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

✔️روشن شدن ( بخاری یا غیره ) ، ✔️شروع به کار کردن ( وسایل گازی و برقی و غیره ) The heating is set to come on at 5 p. m ✔️پیشرفت کردن، جلو رفتن ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

sole کفی کفش I got some stick - on soles for my shoes, but they keep coming off من کفی کفش واسه کفشام داشتم، ولی هی دائما در میومد ( از جاش )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

پاشنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

knob ( در و کشو و غیره ) دستگیره به شرطی که گرد و قلمبه باشد والا می گویند: ( handle ) He pulled the knob and it just came off ( in his hand ) دس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

abbreviation: carb کربوهیرات A delicious gluten - free and low - carb alternative to regular ramen noodles یک ( غذای ) جایگزین خوشمزه و با کربوهیدرات ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 ) so as 2 ) so as to to change or develop so as to be in a different position or condition تغییر دادن یا توسعه دادن طوری که در یک موقعیت یا شرایط م ...

پیشنهاد
٢

بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غیره ) We exchanged a few words as we were coming away from the meeting همانطور که از جلسه داشتیم میومدیم بیرون یه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غیره ) We exchanged a few words as we were coming away from the meeting ۱ ) همانطور که از جلسه داشتیم میومدیم بیرون ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( lie in wait ( ambush کمین کردن ( برای کسی ) The gunmen were lying in wait when Mr Predit came out of the hotel افراد مسلح در کمین نشسته بودند تا و ...

پیشنهاد
٢

thump ( باصدای تالاپ یا تاپ تاپ ) زدن، صدای کوبش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

blindfold He was blindfolded and driven to a house on the outskirts of the city در حالی که با چشم بسته داشت رانندگی میکرد، رفت تو یه خونه تو حومه شهر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

come over دچار . . . شدن He came rushing over when I fell وقتی افتاد دچار صدمه شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

boiler مخزن آب گرم ( در آب گرمکن های خانگی و غیره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

✅به زور، به زحمت a close call/shave ​ ( informal ) [Idiom] a situation in which you 👈only just👉 manage to avoid an accident, etc موقعی که در آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

if you say that someone has only to do one thing in order to achieve or prove another, you are emphasizing how easily or quickly it can be done

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

you use only too to emphasize that something happens to a greater extent than is expected or wanted

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Bay سرخ مایل به قرمز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

almost e. g. I almost bought a whight one, but it wasn't quite extreme enough یه دونه سفیدشو ( لباس ) هم خریدم، اما اونقدرا چشمگیر نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Yipe ۱ ) هورا ۲ ) وای ( با تداعی مثبت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامیانه spill بند را به آب دادن بند را آب دادن

پیشنهاد
٢

spill

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

question سوال، شک، شبهه e. g. there has been some question as to whether or not he will resign در مورد اینکه آیا استعفا خواهد داد یا نه شبهه وجود د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 ) get better 2 ) amelioration بهتر شدن e. g. there has been no further amelioration in her condition حال او اصلا بهتر نشده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

rummage through زیر و رو کردن، خوب گشتن e. g. somebody has been rummaging through the files یک کسی پرونده ها را زیر و رو کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

rummage through زیر و رو کردن، خوب گشتن e. g. somebody has been rummaging through the files یک کسی پرونده ها را زیر و رو کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

decree خواست e. g. . . . such has been the decree of fate . . . خواست سرنوشت چنین بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

sport بازیچه، بازیچه شدن دست انداختن کسی، دست انداختن شدن توسط کسی e. g. she has been the sport of misfortune وی بازیچه ی سرنوشت بد شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

things

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

stifle خفه شدن، خفه کردن e. g. she had been stifled with a pillow با یک متکا او را خفه کرده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

stifle خفه شدن، خفه کردن e. g. she had been stifled with a pillow با یک متکا او را خفه کرده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 ) raise پرورش یافتن، نشو و نمو یافتن e. g. she had been raised in the lap of luxury او در دامن ناز و نعمت پرورش یافته بود. 2 ) rear پرورش یافتن، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) raise پرورش یافتن، نشو و نمو یافتن e. g. she had been raised in the lap of luxury او در دامن ناز و نعمت پرورش یافته بود. 2 ) rear پرورش یافتن، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

lap دامن e. g. she had been raised in the lap of luxury او در دامن ناز و نعمت پرورش یافته بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناخوش بودن، احساس ضعف کردن e. g. she had been raised in the cradle of a warm family او در آغوش خانواده ی گرمی پرورش یافته بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

drift ( تغییر جهت تدریجی به سوی خاصی ) ، ( حرکت کردن با جریان آب یا هوا یا وضعیت و غیره ) ، پشته شدن، انباشته شدن ( در اثر جریان آب یا باد و غیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

drift ( تغییر جهت تدریجی به سوی خاصی ) ، ( حرکت کردن با جریان آب یا هوا یا وضعیت و غیره ) ، پشته شدن، انباشته شدن ( در اثر جریان آب یا باد و غیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

estrangement بیگانگی e. g. money has been the cause of the two old friends' estrangement پول علت بیگانگی دو دوست دیرین شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. mehri has been doctoring in chicago for many years چندین سال است که مهری در شیکاگو طبابت می کند.

پیشنهاد
٢

slog away سخت تلاش کردن e. g. i have been slogging away at this dictionary for five years now اکنون پنج سال است که دارم روی این فرهنگ زحمت می کشم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سخت تلاش کردن to work very hard for a long time: I've been slogging away at this for hours and I'm exhauste Cambridge Dictionary@

پیشنهاد
٢

peg away سخت مشغول کار کردن بودن e. g. i have been pegging away at this dictionary for three years now اکنون سه سال است که سخت مشغول نوشتن این فرهنگ ...