بی عار

/bi~Ar/

مترادف بی عار: تن آسا، تن پرور، کاهل ، تن لش، سست عنصر، پست، بی آزرم، بی حمیت، بی شرم ، بی حیا، بی غیرت، بی رگ، لش

متضاد بی عار: کاری، کوشا، زرنگ، باآزرم، غیرتمند

برابر پارسی: بیشرم، بی ننگ

معنی انگلیسی:
layabout, wastrel, profligate, shameless

لغت نامه دهخدا

بی عار. ( ص مرکب ) ( از: بی + عار ) بی ننگ. بی درد. آنکه از عار نپرهیزد. ( یادداشت مؤلف ). آنکه از هیچ عیبی ننگ نداشته باشد. ( ناظم الاطباء ).
- امثال :
زنهای طهران چقدر بی عارند
دیزی بازاری وسمه میگذارند.
( ازیادداشت مؤلف ).
|| باعار ( از اضداد است ) :
جهان را فخر باشد خدمت من عار نی ایرا
که من از گوهر و اصل و نژاد و فخربی عارم.
سوزنی.
رجوع به عار شود.
- بی عار و بی کار ؛ ولگرد و بی نام و ننگ.
- بی عار و ننگ ؛ که از عار و ننگ نپرهیزد.
- || با عار و ننگ ( از اضداد است ). ( یادداشت مؤلف ). رجوع به عار و ننگ شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد بی ننگ .

فرهنگ معین

[ فا - ع . ] (ص مر. ) کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد.

فرهنگ عمید

کسی که از هیچ عیبی ننگ نداشته و از کارهای ناشایست شرم نداشته باشد، بی ننگ.

واژه نامه بختیاریکا

تِلُند

مترادف ها

foul-mouthed (صفت)
فحاش، بدزبان، بی عفت، بیعار، بد دهن، هرزه دهن، هرزه گو

پیشنهاد کاربران

بعضا بی عار را معادل بیکار و تنبل می دانند در صورتی که این طرز تلقی اشتباه است، هر چند در بین عامه مردم به این عنوان جا افتاده و مصطلح شده است. در صورتی که عار کلمه عربی وبه معنی ننگ و عیب است. حال وقتی
...
[مشاهده متن کامل]
بگوییم فلانی آدم بیعاری هست، در واقع یعنی آدم و شخص بدون ننگ و بدون عیب است. البته اگر عار را به معنی درد در نظر بگیریم و بگوییم ، بی عار به معنی بی درد می تواند صحیح باشد. البته بعضا در عامه می گویند فلانی عار ندارد، باز در اینجا هم اگر عار را معادل ننگ و عیب در نظر بگیریم یعنی فلانی ننگ ندارد یا فلانی عیب ندارد که این هم اشتباه است. این ترکیب کلمه عربی عار با کلمه بی فارسی زیاد جالب نیست. در استان فارس کلمه بی عار را معادل تنبل در نظر میگیرند که این هم اشتباه است.

تَنبَل
بی حیا ، بی شرم
bum
( آدم ) بی عار
بی آزار
بی وجود
بی غیرت
بی کار
رسوایی
الدنگ

بپرس